بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت ماه شعبان
بنده قصدم این بود که بحث نمازمان را ادامه بدهیم ولی خطبه شعبانیه خوب است که که انشاءالله نظری داشته باشیم. اولا این خطبه در ماه شعبان خوانده شده است؛ شعبان ماه پیغمبر صلی الله علیهوآله است و در واقع کسی که در شعبان قرار گرفته و قدر شعبان را فهمیده باشد، به تمام حقایقی که در شهرالله رجب وجود داشته دست پیدا کرده است؛ چون در واقع این سه ماه، ماه سیر و سلوک است؛ رجب، شعبان و رمضان ماه سیر و سلوک است. در این سه ماه انسان میتواند اسفار اربعه را طی کند؛ سیر من الخلق الی الحق، سیر بالحق فی الحق، سیر من الحق الی الخلق بالحق، سیر فی الخلق بالحق؛ با نور حقانیای که پیدا کرده و بعد از اینکه سفرهای چهارگانه را طی کرد مردم را سیر بدهد به سمت خدا. این خطبه برای کسی است که راه را کاملا میشناسد و تمام مسیرها را طی کرده است و وجود نازنین پیغمبر اکرم صلی الله علیهوآله تمام حقایق عالم را میشناسد؛ عارف و سالک باید به اینجا برسد که تمام حقایق عالم را درک کند؛ با دید، با بصیرت و معرفت مردم را حرکت دهد. خیلی فرق هست بین کسی که مبدا و معاد و مسیر حرکت، همه را دیده و شهود کرده و کسی که کور است و هیچ چیزی نمیبیند و هیچ چیزی ندارد؛ لذا خیلی مهم است که چه کسی دارد این خطبه را میخواند و این دستورالعمل را میدهد؛ در چه موقعیتی است، در موقعیت ماه شعبان که ماه پیغمبر صلی الله علیهوآله و تجلی نور اَتَم و اکمل و اشرف کائنات است و آیینهی اعظم از پیغمبر صلی الله علیهوآله نداریم. میفرماید ایهاالناس، چرا؟ چون دیگر ماه مبارک فقط خطاب به اولیاء نیست، بلکه همه را مهمان میکنند؛ ناس یعنی کسانی که پایینترین درجه معرفت را داشته باشند. در مقابلِ خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیهوآله همه ناس هستند، مردم معمولیاند، هیچ چیزی ندارند؛ ببینید ادب چقدر مهم است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیهوآله وقتی در مقابل خدا قرار میگیرد میشود صفر؛ امیرالمومنین علیه السلام که اشرف کائنات است بعد از پیامبر صلی الله علیهوآله، در مقابل خدای تبارک و تعالی قرار میگیرد میشود صفر. «انا المیت الذی احییت، انا لعاجز الذی قدرته» آن، من عاجزم که تو قدرت به او دادی، «انا الجاهل الذی عَلَّمتَه»، من آن جاهلم که تو به او علم دادی؛ همه چیز مال اوست، ذرهای را، چیزی را، به خودش نسبت نمیدهد. اگر ما این را بفهمیم، درک کنیم خیلی مهم است، یعنی پابرهنه بیاییم.
فروتنی
یکی از دوستان خوابی دیده بود، که آمده بودند در مجلسی همه نشسته بودند در صندلی بجز چند نفر، بعد گفته بودند این صندلی جای شماست اینجا بنشینید، او گفته بوده خیر من نمیتوانم روی صندلی بنشینم من باید روی زمین بنشینم، گفتم خوش بحالت؛ امیرالمومنین علیه السلام یک روایتی دارد می فرماید: اِلْزَمِ اَلْأَرْضَ[1]، ملازم زمین باش، یک معنای دیگرش هم این است که خاک باشید. اینکه حضرت امیر علیه السلام را میگویند ابوتراب یک معنایش این است که مدام در خاک بوده و معنای دیگرش این است که چیزی برای خودش نمیدیده؛ کسی که چیزی برای خودش نبیند حرکت میکند و حرکتش خیلی سریع میشود، به سرعت نور حرکت میکند. هرچه تواضع بیشتر باشد، سرعت حرکت بیشتر میشود. در این 40 سال انقلاب کدام یک از مسئولان نظام از همه سرعت، قدرت و معرفتشان بیشتر بود؟ کسی که از همه خاکتر بود، کسی که تسلیم محض بود و کدامشان از همه بدتر بودند؟ آن کسانی که جلوی ولایت فقیه ایستادند. شما ببینید شهید بهشتی چگونه بود، شهید رجایی و باهنر چگونه بودند و با چه سرعتی حرکت کردند و در مقابلش بنیصدر چگونه بود؟ شهیدان رجایی و باهنر و دیگران به کجا رسیدند، بعد آنهایی که ایستادند جلوی امام و رهبری و نظام آنها چه شدند. هر چه انسان خاک باشد در این مسیر بهتر است. اینکه حضرت امیر علیه السلام میفرماید: «الهی من کانت حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی»؟ کسی که حقایق وجودیش ادعا است چگونه ادعایش ادعا نباشد، این مبالغه نیست، حضرت مبالغه نمیکنند؛ عرفا میگویند خدا موجود است، شما هم موجود هستی ولی شما موجود هستی مجازا ولی خدا موجود است حقیقتا، صدق موجود بر موجودات عالم و خدا از باب اشتراک لفظ است تنها وجود حقیقی خداست بقیه مجازاً وجودند. ولی فلاسفه و حکما میگویند خدا موجود است ما هم موجودیم، میگویند مشترک معنوی؛ همانطور که خدا موجود است ما هم موجودیم، ما موجود نیازمندیم فقط او موجود بینیاز است، ولی صدقش بر سایر موجودات هم حقیقی است یعنی عالم را مشترک معنوی میدانند و وحدت تشکیکی قائلاند؛ ولی در نظر عرفا اینگونه نیست، عرفان یعنی دین ما. بعضیها فکر میکنند عرفا از خودشان یک مسلک جدیدی آوردهاند خیر اینطور نیست، این همان دین است. امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: من هم آیهام، شما آیهاید من هم آیه هستم. منتهی آیه کبری، ایشان هم آیینه وجود است نه خود وجود.
شهرالله
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ[2]، شهرالله یعنی ماه الله یعنی این ماه محل تجلی الله است؛ بقیه ماهها هم همینطور است منتهی اینجا چشمها را باز میکنند، اینجا معرفتها بیشتر میشود، یک حرکت عمومیست، حرکتی که مبداً آن خداست؛ «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ»، او دارد میآید به طرف ما، من فکر میکنم که من روزه گرفتم، من نماز خواندم، خیر او دارد توفیقش را میدهد، طبلکار نشویم بلکه بدهکارتر شویم.
مراتب روزه
روزه، یعنی امساک از ماسوی الله. در روایت دارد که سه نوع روزه داریم روزه عوام، روزه خواص، روزه اخصالخواص. روزه عوام شکم و تشنگی و گرسنگیاست؛ آقا میفرماید خدایا مبادا سهم من را از روزه، فقط گرسنگی و تشنگی قرار بدهی. البته این هم خوب است ولی به شرطی که مقدمه باشد و گرسنگی و تشنگی محقق بشود ما معمولا گرسنگی و تشنگی را درک نمیکنیم، یعنی همین مرتبه اول را هم نداریم، آنقدر میخوریم که شبها جبران مافات میکنیم؛ مثلا قبلا دو وعده میخوردیم، ماه مبارک پنج وعده میخوریم حسابی جبران میشود! باید تشنگی و گرسنگی را درک کرد. گرسنگی و تشنگی، ظرف تجلی روحالله است. تا گرسنگی و تشنگی نیاید تجلی روحالله هم نمیآید، محال است. آیتالله حسن زاده آملی میفرماید: این شکمبه گوسفند را چقدر پر میکنید؟! میگفت تا این درست نشود اگر 124هزار پیغمبر هم جمع بشوند تمام اولیا و اوصیا هم جمع بشوند بخواهند آدم کنند ما را نمیشود. «الدنیا و الاخرة ضَرَّتان[3]»؛ با هم جمع نمیشوند، اِمساک اولین مرتبهاش تشنگی و گرسنگی است که باید این را داشته باشیم. اول مرحله سیر سلوک این است که انسان نفسش را بشناسد و گوشمالی بدهد آن را. باید از نفس خارج شد و با او مبارزه کرد. مرتبه دوم روزه زبان است؛ بدون آن نمیشود. شاید مهمترین عضو از اعضای ما زبان است. اگر زبان را درست کردی همه چیز درست میشود و الّا روزه خواص یعنی اعضا و جوارحت را درست کنی. آیتالله مجتهدی میفرمودند: هر صبح اعضا و جوارح با هم احوالپرسی میکنند، بعد زبان هم میگوید حالتان چطور است، میگویند ما خوبیم اگر تو بگذاری! در روایت دارد تمام اعضا و جوارح در قیامت از دست زبان مینالند که کوچکترین عضو است، انسان دو چشم باطنی دارد دو چشم ظاهری و دوگوش باطنی دارد و دو گوش ظاهری؛ ما یک اعضا و جوارح ظاهری داریم یک جوانح و قوای باطنی، این درست ولی مسئله اینجاست تا وقتی ظاهر درست نشود باطن هم درست نمیشود.
خوشخلقی
حضرت در خطبه شعبانیه یک سفارشی کردهاند که چه ثوابی دارد کسی که با خانوادهاش خوشاخلاق باشد، از پل صراط به آسانی رد میشود؛ خوشاخلاقی با خانواده خیلی مهم است، اینکه انسان روزه باشد ولی خوش اخلاق باشد. چرا فرموده با خانواده خوشاخلاق باشید؟ میفرماید: آن کسی از شما ایمانش، معرفتش، عقلش، حقیقت وجودیاش بالاتر است که با خانوادهاش از همه خوشاخلاقتر باشد، ظاهر را درست کنی باطن هم درست میشود. نمیشود الطاف خدا بر وجودت جاری بشود وقتی خوشاخلاق نباشی؛ شاید پیغمبر اکرم صلی الله علیهوآله اینکه میفرمایند:«ایهالناس قد اقبل الیکم» میخواهد این را بفرماید که تواضع داشته باشید، خدا با تمام قوای وجودی عالم با تمام ملائکه الله، با تمام اولیاءالله به طرف شما میآید، فلاسفه میگویند فاعل در فاعلیت خودش تام است. خدا با تمام هستی میآید و تجلی میکند. ما راه را باید باز کنیم؛ این روزه مرتبه دومش روزه خواص است یعنی چشم و زبانم را درست کنم؛ نه تنها چشمم دنبال دنیا و ناموس مردم و ماسوی الله نباشد بلکه چشمم دنبال خدا باشد؛ عرفا میگویند اگر کسی وصل شد با همین چشم ظاهری میتواند خدا را ببنید یعنی چشم ظاهری هم میشود چشم باطن، نه اینکه خدا مادی باشد نه.
کثرت و وحدت
حضرت امیر علیه السلام اینکه میفرماید: «ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ[4]»، به هیچ چیز نظر نميانداختم مگر آن که خدا را قبل از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده کردم؛ معلوم میشود حضرت امیر چشم باطنیاش بر چشم ظاهریاش قالب است. قانونی هست که ملاصدرا و عرفا میگویند: وحدت در عین کثرت، کثرت در عین وحدت، ما باید هم کثرت را ببینیم هم وحدت را، هم ظاهر را ببنیم هم باطن را، ولی این نکته خیلی مهم است که با چه چیزی باید ببنیم این را؟ با چشمی که هم ظاهر است هم باطن، یا هو، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن. احدیت مطلقّه که مقام انسان کامل است و محل تجلی خدا و اسم اعظم خداست که فرمود یا هو یا من لا هو الا هو، این فوق ظاهر و باطن است لذا باید به احدیت مطلقّه برسیم تا هم ظاهر را بتوانیم رعایت کنیم هم باطن را اگر نرسیم به آن احدیت مطلقّه یعنی یا در ظاهر ماندهایم، مثل کسانی که در ظاهر ماندهاند و از نماز و روزه، تعبد ظاهری دارند برای همین هم هست که به جایی نمیرسند، یا مثل کسانی که در باطن ماندهاند میگویند یا هو ولی نتوانستهاند به یا هو برسند. اگر بگوییم یا هو مثل صوفیهایی که آن غائله را درست کردند، اگر من یاهو بگویم ولی آمریکا و اسرائیل و جنایتکار بودنشان را نشناسم و نفهمم این چه باطنی است. معلوم میشود در باطن گیر کرده، است باطنش یعنی خیالات فاسده خودش. اهل باطن شهدای ما هستند که هم از ظاهر گذشتند هم از باطن؛ برای اینکه به حقیقت طاهر و باطن برسیم باید از هر دو بگذریم؛ «فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنیَ[5]» هم باید قرب نوافل را داشته باشیم هم قرب فرائض را. اینکه عرفا میگویند با ترک سر باید برویم و اگر با ترک سر نرویم نمیتوانیم برای این است که تا زمانیکه ترک سر نباشد انسان گرفتار است و آدم گرفتار کاری نمیتواند بکند. البته میفرماید: آنهایی که گرفتار باطناند از آنهایی که گرفتار ظاهراند زودتر نجات پیدا میکنند اگر بیایند به سمت خدا؛ زمانی که امام زمان (عج) تشریف میآورند خداوند یازده فرقهشان را نجات میدهد فقط یک فرقهشان معاند میماند. در قرآن هم میفرماید: دشمنترین اقوام به شما یهودیها هستند، آنها اهل ظاهرند. بعد میفرماید: مسیحیها با شما بهترند چون آنها ادعای رهبانیت میکنند و دنیا را ترک میکنند لذا به هدایت نزدیکتر هستند. طبقه اول جهنم گنهکاران مسلمانان است طبقه دوم برای مسیحیان است طبقه سوم برای یهودیها، همهشان گمراهاند طبقه بعدی هم که از همه بدتر است برای منافقان است؛ امان از منافق، از اول انقلاب ما از منافقین ضربه خوردیم. مرحوم امام میفرماید: از پشت به ما خنجر میزنند. پیغمبر صلی الله علیهوآله را هم خودیها زهر دادند؛ امان از نفاق. بهترین راه این است که ترک سر کنیم دنیا را بگذریم کنار، این دنیای دو روزه به چه درد میخورد؟ باطن هم خودش گولزننده است، انسان میرود یک مقدار اهل باطن میشود و قدرتهای باطنی را بدست میآورد به خودش مغرور میشود و مثلا میگوید: من که متصل هستم نماز میخواهم چه کار! خیلی خطرناک است؛ هوا تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، هایل یعنی وحشتناک کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها. این روزه عوام هم خیلی مهم است، پایه است؛ قلب معبر بین ظاهر و باطن است باید قلب را فتح کنیم؛ علما میگویند ما سه فتح داریم فتح قریب و فتح مبین و فتح مطلق؛ باید هر سه تا با هم باشد. لذا این روزه خواص خیلی مهم است که ما قلب و گوش و چشم و زبان و دست و پایمان را درست کنیم؛ راهش هم آن پنج مرحله است که در چهل حدیث امام در اولین حدیث آن فرموده که راه خودسازی معامله با نفس است؛ مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه.
مراقبه
مرحوم علامه طباطبائی وقتی دم مرگ از او میپرسند چه کنیم، میگوید: مراقبه، مراقبه، مراقبه؛ یعنی جهاد اصغر و اعظم را نمیگوید بلکه جهاد اکبر را میگوید. قلب که درست بشود همه چیز درست میشود لذا امام سوگند یاد میکند که به خدا قسم تا این قلب و اخلاق درست نشود انسان به جایی نمیرسد. بعضیها هم میگویند باید ما فقط بپردازیم به ظواهر و آن را درست کنیم، این هم از جهاتی بد نیست ولی باید به فکر روح و سِرّ و باطن هم باشیم و از همه مهمتر به فکر معرفت که غذای سّر و روح ما است باشیم. وصل شدن تازه اول راه است تازه باید بیاید در راه معرفت و معرفت کسب کند، اولین چیزی که حضرت خضر به حضرت موسی یاد دادند روضه امام حسین علیهالسلام بود، که وقتی خواند آن قدر گریه کردند هردو غش کردند. ولی همین خضر به موسی میگوید اگر میخواهی علم قسمتی از خودش را در اختیارت بگذارد باید تمام عمرت را در اختیار علم قرار دهی. وصل شدن اول راه است شهادت اول راه است؛ برای همین میفرماید: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء». مرتبه سوم روزه این است که ماسوی الله را از قلب خارج کنیم، فتحالفتوح حاصل شود؛ کنده شدن ماسوی الله از قلب خیلی سخت و مشکل است. قلب باید بشود محل تجلی اسماء و صفات خداوند یعنی علم بینهایت، قدرت بینهایت، حیات بینهایت، نور بینهایت و صداقت بینهایت، امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله و ائمه بهترین راه کنده شدن این ماسوی الله را به ما یاد دادهاند؛ راه کندن تعلقات گریه برای صدیقه طاهره و اهل بیت علیه السلام است. فرمود گریه برای مادر ما از گریه برای جد ما بالاتر است و مصیبت مادر ما بالاتر است، چون امّ یعنی ریشه، ریشه وجود مارا کتک زدند…
[1] – عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اِلْزَمِ اَلْأَرْضَ وَ لاَ تُحَرِّكْ يَداً…
تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , ج 15 , ص 56
[2] – خطبه شعبانیه
[3] -دنیا و آخرت دو هو و هستند که با هم جمع نمی شوند
[4] – فیض کاشانی، عین الیقین، ج 1، ص 49.
[5] – سوره نجم _ آیه 10
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟نظرات خود را با ما در میان بگذارید!