بسم الله الرحمن الرحیم
پاداش روزهداری
در خطبه شعبانیه به اینجا رسیدیم که أنفاسُکُم فیهِ تَسبیح؛ نفسهایتان تسبیح است. ذکر لسانی مرتبهی ظاهری از ذکر است؛ اصل ذکر، آن روح اللهی است که تجلی میکند. «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا اُجْزَی بِه[1]»؛ پاداش روزهدار خودِ خداست، چون خداست نَفَس روزهدار میشود؛ سبحان الله. شب اول ماه مبارک درها را باز میکنند و تا شب آخر نمیبندند؛ خود ما هستیم که در را میبندیم؛ مثلا پرخوری میکنیم بعد نمیتوانیم عبادت کنیم، آنگاه در بسته میشود؛ خودم هستم که راه را میبندم و اِلّا راه باز است. انسان مجلس اهل بیت که میرود، راه را باز میکنند، بقیهاش دست خود انسان است که چه مقدار حرکت کند.
راههای سلوک
مراتب راه خدا و سیر و سلوک به سوی خدا هر کدام یک خواص و نتایجی دارد و یک فواید و آثاری؛ ما اگر به آن مرتبهها دست پیدا کردیم باید این را بدانیم که مرتبهای فوق این است که آثار بالاتری دارد. علم نحو و صرف یک آثار و فوایدی دارد، علم معانی و بیان، یک آثاری معانی ثانویه را برای انسان روشن میکند؛ بالاتر از آن معانی ثالثه است که مقتضای حال را و طریقهی رسیدن به آن را در معانی و بیان و بدیع روشن میکند. منطق، طریقه تفکر را به انسان میآموزد. در فقه، نماز که میخوانی یک آثاری دارد، روزه که میگیری یک آثاری دارد، حج که میروی یک آثاری دارد. در علم اخلاق یک عوالمی برایت روشن میشود. در عرفان یک عوالم دیگری باز میشود. انسان ورزش که میکند، اولش ضعیف است ولی ادامه میدهد یک مراتب دیگری برای ورزشکار پیدا میشود؛ یک زمانی ورزش که میکنی بدنت قوی میشود، زمانی در ورزش به مرتبهای میرسی که بدنت عوض میشود. یکی از معانی اَبدال همین است، ابدال بدنشان عوض میشود، میتوانند بدن خودشان را هر لحظه عوض کنند. امیرالمومنین علیهالسلام در یک شب چهل جا دعوت بود، چهل بدن برای خودش درست میکرد. اَبدال اینجور نیست که یک جا باشند، ممکن است اینجا باشد، شما رفتی مکه زیارت، او را آنجا میبینی. چون بر بدنش مسلط شده است؛ این بدن ما بدن جسم است و مقید به زمان و مکان است ولی کسانی که به مقام ابدال میرسند دیگر مقید به زمان و مکان نیستند؛ مقام جدید پیدا میشود؛ زمانی که خلق کردند عالم را با مقام اشباح نوریه خلق کردند؛ این یک سِرّ است، یکی از اسرار هستی است.
حجتها در عالم هستی
در روایت میفرماید: «لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا[2]»؛ زمان قبل از حضرت آدم چرا زمین نابود نمیشد؟ چون اشباح نوریه چهارده معصوم بودند؛ تنها کسانی که بر کل عالم هستی حجت هستند، چهارده معصوماند ولی انبیاءِ دیگر بر کل عالم هستی حجت نیستند. لذا در آیه مباکه میفرماید: ما هر رسولی را شاهد امت خودش قرار دادیم و تو را شاهد آنها قرار دادیم؛ پیغمبر(ص) که بعد از حضرت عیسی و موسی بود، چگونه شاهد است؟ چون اشباح نوریه پیغمبر(ص) و چهارده معصوم قبل از حضرت موسی و عیسی و نوح و ابراهیم وجود داشته، در نتیجه آنها شاهد هستند بر تمام انبیاء؛ حجتاند بر تمام انبیاء؛ آغاز هستی در هر عالَمی با نور اهل بیت بوده است؛ در عالم عقول، عقل اول، عقل پیغمبر است؛ در عالم اسماء و صفات، عین ثابت اول، عین ثابت پیغمبر و چهارده معصوم است. درعالم انفُس و نفوس، اول نَفس، نَفس حضرت امیر است. درعالم مثال اول شَبَح نوری، پنج تن آل عبا و چهارده معصوم است. در عالم مُلک هم آن اَشباح نوری تسلط داشتند؛ برای همین هم اهل عالم مُلک و زمین، نابود نشد، چون پنج تن آل عبا بودند.
اهمیت معرفت
معرفت برای همین است که مهم است، اگر انسان با معرفت حرکت نکند در یک مرتبهای که هست میماند ولی اگر با معرفت برود ممکن است در هر مرحلهای منتظر باشد و نرسد. مثلا فرض کنید شما بگویید امشب میخواهم آقا امیرالمومنین علیهالسلام تجلی کند، ممکن است سعه وجودیمان نکشد ولی چون با معرفت میرویم و انتظار میکشیم، خیلی سریعتر میرسیم. امام حسن عسگری علیه السلام میفرماید: «اینکه قلوبتان را به زحمت بیندازید برای معرفت، خیلی رسانندهتر است از اینکه اعضاء و جوارحتان را به زحمت بیندازید». امام صادق علیه السلام میفرمایند: «خدایا سهم مرا از روزه عطش و گرسنگی قرار مده. عطش و گرسنگی خوب است، خدا نصیب همهمان بکند ولی سهم ما آن نباشد»؛ الان شما میخواهی تیراندازی کنی وقتی مرکز آن هدف را نشانهگیری نکنی نمیتوانی که به مرکز بزنی، باید مرکز را نشانه بگیری؛ این خیلی مهم است که ما مرکز را نشانه گرفتیم، منتهی از راهش برویم؛ یعنی راهی که برایمان تعیین کردند؛ نه از راه گمراهی؛ راهش این است که اطاعت محض داشته باشیم.
صبر؛ استقامت در راه
یکی از اسرار راه، صبر است، راه را که پیدا کردیم صبر داشته باشیم؛ صبر یکی از مهمترین معانیاش استقامت است. یک جوانی از هلند آمده بود و با هم به امامزاده داوود رفتیم، دیگر دفعهی بعدی پیدایش نشد! راه سخت است، استقامت میخواهد. پس راه را که فهمیدیم، استقامت کنیم و راه را آنگونه که آنها میخواهند برویم نه آنگونه که آنها نمیخواهند.
حرکت حبّی
همه عرفا اتفاق نظر دارند که قرب فرائض بالاتر است از قرب نوافل، چرا؟ چون حرکت را ما در ظاهر از پایین میبینیم ولی اشتباه میکنیم، این علم استدلالی است؛ ما فکر میکنیم حرکت از پایین است چون قدرت محض است، پول دارد، ثروت هم دارد، قدرت هم دارد، و در حال تکان دادن عالم است! چقدر احمقاند اینها؛ فکر میکنند آمریکا همه کاره است. خیر اینگونه نیست، حرکت عالم حرکت حُبی است و از مرکز است؛ امام خمینی ره میفرماید: «خورشید عالم مثل یک کُره است، از مرکزش نور به طرف بیرون میآید. حرکتهای عرضی که ما میبینیم از حرکت عمقی و حبی و از مرکز کره نشات میگیرد منتهی ما نمیفهمیم»؛ حاج سید احمد آقای خمینی مَحو امام بود، نه مقامی گرفت نه چیزی ولی این آقازاده چون پدرشان همه کارهاند آنها نیز همه کارهاند ولی سید احمد آقا هیچ مقامی نگرفت؛ رابطه سید احمد آقا مثل حضرت صدیقه طاهره با حضرت پیامبر بود، که حضرت زهرا محو پیامبر بود؛ سید احمد هم محو امام و بعدش هم آقا بود. این ها به ما یاد دادند که حرکت از باطن است؛ حرکتهای عرضی منشأشان حرکت از باطن است. مثلا فرض کنید که برای ما مشکلی پیش آمده که این مشکل ریشهاش از باطن است و او میخواهد مرا آزمایش کند، حواسم را باید جمع کنم.
مؤمن قوی
در روایت دارد که یاران امام زمان عج چهل نفر را حریفاند؛ «ان الله يحب الرجل القوي[3]». آیتالله قاضی یکی از دستورالعملهایش این است که روزی 1000 مرتبه بگویی «یا قوی»؛ 40 بار بگو «وأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة» مومن باید الهی بشود. البته خدا چون میداند شیطان سوارمان است به ما قدرت نمیدهد، لذا ناراحت نباشید از ضعفتان بدانید برای این است ک خدا دوستتان دارد. مومن باید قوی باشد؛ ما در راه خدا ضعیف هستیم.
راهکار بعد از ماه مبارک
حال سوال اینجاست ما بعد از ماه مبارک چیکار کنیم؟ آقا میفرمایند: «کسی که ماه مبارکش قبول شد تا ماه مبارک بعدی مغفرت خدا شاملش میشود»؛ خدا هوایش را دارد. «كل عمل ابن آدم يضاعف الحسنة بعشر أمثالها إلى سبعمائة ضِعف»؛ تمام اعمال را خدا ده برابر پاداش میدهد تا هفتصد برابر؛ قال الله تعالى: «إلا الصوم فإنه لي، وأنا أجزي به»؛ مگر روزه که حد ندارد، بینهایت است، روزه را خدا پاداش میدهد. نگذاریم این ماه مبارک از دست برود. بالاتر از روزه خداست؛ علت غایی روزه خداست؛ اوست که همیشه با ماست پس همیشه میتوانیم روزهدار باشیم؛ هیشه میتوانیم با حقیت روزه باشیم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِه»؛ واجب کرده بر خودش که ببخشد. حرکت حبی از باطن است. «مَن خُتِمَ له بصيام يومٍ دخل الجنة»؛ آخر کارَش بهشت است. خدای متعال نهایت ملائکه را مامور کرده برای اینکه فقط دعا کنند روزهدار را. میفرماید: کسی که روزه گرفته ولی جلوی رویش دارند میخورند، ثواب یک روز، روزه میشود یکسال. حرکت حبی از باطن آدمهاست. لذا باید این(ریشه) را درست کنیم.
منشا نیرو
مولوی در مثنوی میگوید: طفل جان از شیر شیطان باز کن؛ یعنی حرکت ما معمولا عرضی است، از شیطان نیرو میگیریم؛ خیلیها میآیند سوال میکنند در خواب جن دیدیم؛ این هست و اجنه هستند، شیاطین هستند، انسان در وجودش همه چیز هست ولی مساله این است که مبدا قدرت و نیرو را چه چیزی قرار دهیم؛ این نکته خیلی مهم است که مبدا نیرو را در وجودمان پیدا کنیم. استاد خوب یکی از هنرهایش این است که راه مبدا ذکر را در وجود باز میکند؛ لذا باید ببینیم نیرو را از چه چیزی میگیریم؛ آیا از شیطان میگیریم یا از ظاهر؟ یا از فوق ظاهر و باطن؟ میفرماید: حقیقت روزه ولایت حضرت امیرعلیهالسلام است؛ ظاهر و باطن نماز ولایت حضرت امیرعلیهالسلام است. در روایت دارد که هیچ عملی کسی انجام نمیدهد، مگر به ولایت ما. أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ یعنی روزه سبب میشود مبدا حرکتت بشود خدا؛ «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا اُجْزَی بِه»؛ یعنی روزه سبب می شود مبدا حرکتت بشود حَقٌ جل و اعلی؛ ونَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ یعنی روزه چنان باید تمام مراتب وجودی ما را پر کند، نه تنها روزه، روزه که یک وسیله است بلکه ذکر چنان باید تمام مراتب وجودی ما را پر کند که در هر مرتبهای حق نیرودهنده ما باشد؛ در نَفس، عقل، روح، سِر، بدن، ظاهر و باطن و تمام مراتب وجودی؛ هرمرتبهی وجودی که میرویم او را ببینیم. اگر در تمام مراتب وجودی خدا را ببینیم … اگر ما مبدا عالم را ببینیم که خداست؛ هوالاول و والاخر و الظاهر والباطن، آن وقت دیگر خاک با طلا فرقی نمیکند برایمان؛ چون همه را او میبینیم و از او میبینیم. «أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ»؛ یک نفر ممکن است نَفَسَش ضلالت باشد، یک نفر هم نَفَسش بشود سبحان الله. «و نَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ»؛ یعنی ما اول کارمان وقتی که میخوابیم قدرت تسلط به نَفس را نداریم ولی اگر خوب راه را ادامه دهیم و یقه نفس را بگیریم و چنان بکوبیم زمین که قدرت بلند شدن نداشته باشد، همان خوابمان هم مشود عبادت. اینکه میفرماید: «نَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ»، این برای همه نیست؛ خیلیها ممکن است روزهشان گناه باشد؛ روزه میگیرد ولی ولایت شیطان را دارد؛ نماز میخواند ولی ولایت شیطان را دارد؛ «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ[4]».
وحدت وجود
قُرب فرائض یعنی اول فریضه خدا، دوم فریضه رسالت، سوم فریضه ولایت و امامت، چهارم فریضه شیعه. این وحدت شخصیه وجود که عُرَفا میگویند یعنی تنها هستی خداست بقیه آیهاند چون خدا و قرآن و اهل بیت فرمودند که مولا امیرالومنینعلیهالسلام هم میفرماید: «من هستی نیستم، نشانهی هستی آیهام؛ منتهی آیهی اکبر»؛ همه آیهاند؛ «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ[5]»؛ آیات اَنفُسی و آفاقی یعنی عالم عقول، ارواح، اسماء و صفات، همه آیهاند؛ آسمان و زمین و خورشید، همه آیهاند. «کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَاْن[6]»؛ همهشان خدایند، از پیغمبر تا پایینترین موجودات همهشاناند. رسالت یعنی درست است که اینها آیهاند ولی آیه داریم تا آیه، آیه داریم آیهی اطلاقی؛ «أَینَما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه[7]»؛ بدون ولایت و رسالت، محال است؛ بدون ولایت فقیه هم محال است، چون فرمود: «الرَّادُّ عَلَينَا كَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ[8]»؛ کسی که دست رَد به سینه علما بزند مثل این است که دست رَد زده به سوی خدا. ولایت فقیه هم از شعبههای امامت است. مومن به حقیقت ایمان نمیرسد مگر اینکه خودش را از تمام عالم پایینتر بداند. ما خودمان را از همه بالاتر میدانیم؛ هرکسی را میبینیم یک اَنگی به او میزنیم! فقط خودمان را میبینیم؛ اینگونه به جایی نمیرسیم. قرب فرائض یعنی حرکت حُبی از باطن، یعنی محورها. پَستترین و ناچیزترین آیه عالم «مَن» است؛ ریشه من را باید کَند. گاهی استاد در مقابل شاگرد منیت دارد، شاگرد دارد حق را میگوید ولی او قبول نمیکند. قَرب فرائض از قُرب نوافل بالاتر است؛ چون قرب نوافل من برای خودم کار میکنم ولی قرب فرائض میخواهم ببینم او چه میگوید، پیغمبر و امیرالمومنین علیهمالسلام چه میگویند. شیعه اگر هفتاد و دو نفر شد حق است؛ باطل اگر تمام دنیا شد باید جلوی آن ایستاد. شیعه اگر چهارده نفر شد چون امام زمان هم با آن است حق است ولی باطل اگر غیر آن چهارده نفر شد باطل است؛ لذا مواظب باشیم در جمهوری اسلامی به چه کسی رای میدهیم به کدام طرف میرویم به کدام گروه گرایش پیدا میکنیم. بخاطر مقام و تعداد و مُکنَت دنبال گروهبازی نرویم، بلکه دنبال حق باشیم ولو به ضررمان تمام شود.
روزه سنجش اخلاص
یکی از خصوصیات روزه اخلاص است به تعبیر حضرت زهرا سلام الله علیها که میفرماید: خدا روزه را واجب گردانید به خاطر سنجش اخلاص؛ چون روزه را کسی خبر ندارد؛ مثلا فردی جلوی شما روزه است، ولی ممکن است در جای دیگری بخورد، کسی خبر ندارد. روزه علامت اخلاص است. روزه اگر برای خدا باشد میشود قرب فرائض و اگر این شد انسان به همه جا میرسد؛ نَفَس انسان هم میشود تسبیح، خواب انسان هم میشود تسبیح؛ چون آن ذکر و حقیقت و محور، تمام مراتب وجودی و ما را پر میکند منتهی باید صبر و استقامت داشته باشیم. راه را که پیدا کردیم باید استقامت کنیم.
محور بودن
«وعَمَلُکُم فیهِ مَقبولٌ»؛ اعمالتان دیگر مقبول است، وارد دریا و اقیانوس شدهاید بلکه سوار کشتی نجات شدهاید. اگر محور را پیدا کردیم میشود «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینَةُ النَّجاةِ». در روایت میفرماید: «و العلماء حول النهر یطوفون و الحُکَماء فی وسط البَحر یغوصون»؛ علما کنار رود هستند ولی و العارفون فی سفن النجاة یصیرون؛ عرفا و علما همان کسانی هستند که با مولایند با امام زماناند. محور را پیدا کردهاند و در روی کشتی به دریا مسلط میشویم. حکیم به دریا مسلط نیست. مرحوم شیخ رجبعلی خیاط و میرزا اسماعیل دولابی، اینها غواصی میکردند و میرفتند داخل دریا و مروارید میآوردند بیرون، ولی سفن النجاة یصیرون، امام است، ولایت فقیه است، عارف است. وعَمَلُکُم فیهِ مَقبولٌ؛ عملتان در آن مقبول است، آن کسی هم که کنار نهر است و آنکه کنار دریا غواصی میکند مقبول است، ولی آنکه در روی کشتی نجات نشسته خیلی بالاتر است. لذا یکی از زهاد آمد نزد حضرت اباعبدالله علیه اسلام عرضه داشت: نمیتوانم با شما باشیم و دستم به خون آغشته بشود! حضرت فرمود: اگر قصد عبادت داری برو، ولی برو جایی که ندای هل من ناصر من را نشنوی. این فرد محور را گم کرده است. ولو آقا پذیرفت او را و رد نکرد چه بسا روز قیامت یک بهشتی هم به او میدهند ولی آدم طویله بهشت را میخواهد چه کند! انسان باید محور باشد خوب است؛ انسان با آنهایی باشد که روز قیامت حوریهای بهشتی میگویند بیایید پیش ما میگویند ما سایه اباعبداللهعلیهالسلام را رها نمیکنیم.
دعای مفید
روایت جالبی دیدم که میفرماید: چهار چیز است که گوش دارند؛ یکی از آنها پیغمبر(ص) است لذا اگر صلوات بفرستید در یک روایت دارد یک فرشته و یک روایت دیگر دارد که هزار صف از ملائکه، هزار صلوات میفرستند برایتان؛ دیگری بهشت است؛ لذا اگر کسی دعا کند خدایا بهشت را نصیب من کن بهشت هم میگوید خدایا مستجاب کن دعایش را، من را نصیبش کن؛ دیگری حورالعین است؛ اگر دعا کنی وَ زَوِجنی مِنَ حُورِ العین؛ حورالعین میگوید خدایا دعایش را مستجاب کن؛ یکی هم آتش جهنم است؛ اگر بگویی خدایا من پناه میبرم به تو از آتش جهنم، آتش میگوید خدایا دعایش را مستجاب کن از آتش من حفظش کن. لذا میفرماید بعد از نمازهایتان این دعا را کنید: صلوات بفرستید بر پیغمبر و دعا کنید بهشت و حورالعین را به من بده و من را از آتش جهنم حفظ کن؛ ولی این دعا برای اوساط و مبتدیهاست. ولی آنهایی که مقامات بالاتر را میخواهند طی کنند بعد از نماز چیز دیگری باید بگویند: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الأِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا[9]». باید بشوی آیتالله، نشانه خدا. لذاست که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: :من رانی فقد رای الحق و من رانی فقد رای الله»؛ این دعا خوب است. وعَمَلُکُم فیهِ مَقبولٌ؛ بله عمل مقبول است ولی عمل داریم تا عمل؛ یک عمل جوارحی داریم و یک عمل جوانحی؛ عمل جوانحی معرفت است. باید در ماه مبارک برویم دنبال معرفت. دلها را عوض کنیم؛ معرفت کار روح است؛ معرفت کار قلب است؛ «قَلْبِی بِمَعْرِفَتِکَ»؛ اگر قلب کارش درست شد و معرفت پیدا شد، «وَ رُوحِی بِمُشَاهَدَتَکِ وَ سِرِّی بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ»؛ اگر معرفت پیدا شود زمینه مشاهده میشود و مشاهده زمینه معاینه است. مشاهده کار روح است و معاینه کار سِر است. معرفت کار قلب است. هر کدام از مراتب وجودی ما کاری دارند. فنا کار خَفی است؛ هفتمین مرتبه وجودی ما کارش فنا و بقاء است. لذا عملمان را باید ببینیم چگونه باشد؛ شما دیدن مریض که میروی، یک نفر میگوید آنجا دعا مستجاب میشود، آن مریض دعا میکند، دعای من مستجاب میشود اما یک نفر هم میورد دیدن مریض میگوید آنجا که بروم خدا را زیارت کردم؛ زیارت مریض زیارت خداست. ما معمولا عادت کردیم عمل را میزنیم به عمل ظاهری، ولی بالاترین عمل، عمل دل است؛ معرفت است که محبت میآورد. «ودُعاؤُکُم فیهِ مُستَجابٌ»؛ دعا یعنی چه؟ استجابت دعا یعنی چه؟ استجابت دعا یعنی آرامش یعنی سکینه یعنی یقین و بالاتر، یعنی حقالیقین. کسی که به تمام حقایق وجودی رسید، تمام دعاهایش را مستجاب میبیند.
وحدت اهل بیت علیهمالسلام
شب توسل ما امشب به حضرت رسول اکرم (ص) است؛ ما خیلی وقتها به اهل بیت توسل میکنیم ولی به پیغمبر کمتر. البته اینها همهاش یکی است؛ توسل به امیرالمومنینعلیهالسلام یعنی توسل به پیغمبر و برعکس. در روایت دارد که پیغمبر میفرمایند: من علی هستم و علی من است. لذا در آن آیه شریفه میفرماید: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ[10]؛ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ»؛ یعنی نَفسم را؛ فخر رازی هم که سنی مذهب است گفته مراد از نَفس، امیرالمومنینعلیهالسلام است؛ همین آیه را دلیل میگیرند که حضرت علی مقامش از تمام انبیاء بالاتر است حتی انبیاء اولوالعزم. پیامبر وقتی متولد شد نور وجودیشان تمام عالم را پر کرد؛ تمام ملائکه آسمان آمدند زمین برای اینکه ایشان متولد شود؛ کعبه شروع کرد به ذکر گفتن. پیغمبر که آمد تمام تختهای سلاطین زیر و رو شد. یک نمازی هم هست که نماز عَبهر[11] میگویند؛ که در روایت میفرماید هر بار که خواندم پیغمبر را دیدم در خواب. بعضیها این نمازها را که میخوانند، نمیبینند بعد میگویند: چرا پس ندیدم؛ محال است نبینید؛ همان موقعی که دارید میخوانید دارید میبینید منتهی حجابها نمیگذارد؛ مثل این میماند که شما رفتهاید بیرون، روز است ولی گاهی ابرهای تیره میآید جلوی خورشید را میگیرد، باز هم یک نوری میبینید ولی از راه دور. آن وقتی که داری نماز دیدن پیغمبر یا دیدن امیرالمومنین را میخوانی داری میبینی؛ اصلا شما به پیغمبر فکر که میکنید دارید میبینید منتهی از راه دور. بعضی میروند دعا میکنند بعد میگویند: رفتیم دعا کردیم نشد؛ نشد ندارد؛ امام صادقعلیهالسلام فرمودند: «دعا استجابت است»، رَد خور ندارد. هرکه در این بزم مقربتر است … «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیتُ[12]»؛ هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد. مصیبت پیغمبر این نبود که هر شب اهل بیت را جمع میکرد برایشان روضه میخواند و آن هم مصیبت دخترش زهرا بود؛ فرمود: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی وَهِیَ قَلْبِیْ وَهِیَ روُحِی التی بَیْنَ جَنْبِیّ[13]»؛ فاطمه پاره وجود من است، او قلب من است و روحی که بین من است؛ یعنی پشت در من را میزدند …
[1]- بحارالانوار، ج 93، ص 256، باب 30، فصل الصوم.
[2]- اصول کافی:کتاب الحجه-حدیث 10-ج1-ص137
[3]- بحارالانوار _ …
[4]- سوره ماعون آیه 4
[5]- سوره فصلت آیه 53
[6]- سوره الرحمن بخشی از آیه 29
[7] – سوره بقره آیه 186
[8] – امام صادق(ع) در روايت مقبوله عمر بن حنظله
[9] – مناجات شعبانیه
[10] – بخشی از آیه 61 آل عمران
[11] – چهار رکعت نماز خوانده درهر رکعت بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر و…
[12] – بحارالانوار، ج 39، ص 56
[13] – نور الأبصار ص 52
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟نظرات خود را با ما در میان بگذارید!