بسم الله الرحمن الرحیم
ظرف وجود
از بایزید پرسیدند: چرا اینقدر میگویی اناالحق، پیغمبر انقدر انالحق نمیگفت، تو چرا انقدر میگویی؟ گفت من ظرفم کوچک است زود مست میشوم، ولی پیغمبر ظرفش وسیع بود هرچه میخورد سیر نمیشد، ظرفش پر نمیشد، لذا اناالحق نمیگفت. خدا ان شاءالله به دست امام زمان ظرف قلبمان را کامل کند؛ برای آنها که کاری ندارد. خیلی اوقات در یک مرتبه وجودی حاجتی را میخواهیم نمیدانیم حاجتمان را دادهاند، ولی در یک مرتبه وجودی دیگرمان دادهاند. ما خیلی از مراتب وجودیمان برای خودمان مخفی است. ما سِر خودمان را نمیبینیم، خفی خومان را، روح خودمان را، هیچکدام را نمیبینیم؛ روح یک مقام مجرد و عظیمی دارد ولی ما آنها را نمیبینیم، چون تعلق و توجه به دنیا سبب شده آن مرتبه را نبینیم. اهل بیت آنقدر خوباند، وقتی انسان حاجتی را میخواهد، میبیند آن باطن صلاحیتش را دارد، در آن باطن میدهند ولی خودمان خبر نداریم. خیلی اوقات انسان حرف اساتیدش را بعدا میفهمد؛ میرزا اسماعیل دولابی میگفت: خیلی اوقات میروی مهمانی، به شما فندق و بادام تعارف میکنند و میخورید، بعضی اوقات هم میروی مهمانی وقتی آمدی بیرون حواست نبوده، دست میکنی در جیبت و میبینی پر بادام و … است؛ خدا، خداست؛ همیشه اضافه کرده است، میکند و برای همین است وهاب(صیغه مبالغه) است؛ دائم در حال هبه است؛ یا واهبالعطایا، یا مجزلالعطایا؛ چه اسماء و صفات زیبایی دارد. در روایت هست که خانه مومن صومعه اوست؛ محل وصل اصلی مومن خانهی اوست؛ اذکار جوشن کبیر را در خانه یا هر جای دیگری بگویید تا ظاهر شما به باطن وصل شود. فتح قریب و مبین و مطلق یعنی همین؛ فتح بَیّن یعنی این اسماء و صفاتی که میگویی، صفات شما در صفات خدا فانی میشود.
وجه الله
آیات حشر و حدید هم همین است وقتی میگویی هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وصل میشوی به اقیانوس، بعد میگویی عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[1]؛ اینجا فانی میشوی، دیگر اثری از علم شما نمیماند و میشود علم او؛ وقتی نور شمع با خورشید مواجه شود، خورشید میماند. برای همین است، که میفرماید کُلُّهم نورٌ واحد و میفرماید اولنا محمد، آخرنا محمد، اوسطنا محمد و كلنا محمد، فلا تفرقوا بيننا[2]؛ دیگری فرقی نمیماند لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک[3]؛ هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست غیر از اینکه اینها بنده تو هستند؛ دیگر همه میشوند قوم و خویش هم؛ بالاتر از این، میشوند هستی هم. انا و علی و علی انا؛ حسین منی و انا من حسین؛ انا و حسین و حسین انا. این گریهای که هست و میزنیم به سر و کله خودمان، برای این است که ما راهمان باز شود؛ فکر کردیم خدا مثل ماست که آنقدر سفت گرفته که کسی جیبش را نَزَند! خدا مثل ما نیست، خدا رها کرده؛ خدا در فاعلیت خودش تام است. آیات حشر و حدید که اسم اعظم است معنایش همین است؛ «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ؛ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»؛ ته جهنم هم بروی او را با تمام اسماء و صفاتش میبینی، لذا در روایت دارد که پیغمبر و امیرالمومنینعلیهالسلام هم از جهنم میگذرند، چرا؟ چون آنجا هم وجهالله را میبینید، همه باید از جهنم عبور کنیم. اینکه میگویند مرتاضها یا حق میگویند و میزنند به آتش، این کاری است که همه ما باید انجام دهیم. پل صراط از روی جهنم نمیرود، از وسط جهنم میرود، یعنی دورش یک تونل از آتش است؛ منتهی شما که اهل دل هستید یک یاعلی میگویید و رد میشوید و آتش کاری نمیتواند بکند؛ همینجا هم کاری نمیکند؛ کسی که اینجا اسیر نبود، آخرت هم اسیر نیست؛ کسی که اینجا آزاد شد آخرت هم آزاد است، «وَ مَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى[4]»؛ کسی که اینجا کور باشد، در قیامت کورتر و گمراهتر خواهد بود. ولی باید اینجا وصل شد.
اعیان ثابته
داشتیم روایتهای خطبه شعبانیه را عرض میکردیم؛ ودُعاؤُکُم فیهِ مُستَجابٌ؛ کسی که روزه بگیرد، نَفَسَش میشود سبحان الله، یعنی روزه حجابهای بین عبد و خدا را بر میدارد. در نتیجه میرسید به حقیقت علمی خودتان نزد خدا. اعیان ثابته را بعضی فکر میکنند عُرفا از خودشان آوردهاند؛ در صورتی که عرفان چیزی غیر از دین نیست. «مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها»؛ شما رتبههایی دارید که خدا آن رتبهها را داده؛ خدا نقشه آن را کشیده، همانطور که شما نقشه زندگی خودتان را میکشید که مثلا چشمم چگونه باشد، زبانم چگونه باشد، گوشم چگونه باشد، تقوایم چگونه باشد، زندگیم چگونه باشد و … خدا هم نقشه کل عالم را کشیده. خدا نقشه نوری کشیده که به آن میگویند اَعیان ثابته، مقاماتی که، رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها. بعضی از فلاسفه عالم اعیان ثابته را قبول ندارند، اشتباه میکنند؛ عُرفا درست میگویند، چون عُرفا فقط رفتهاند در دل قرآن و روایت و همه چیز را کنار گذاشتهاند. عُرفا روزه میگیرند که قرآن را بفهمند، عبادت میکنند برای اینکه دین را بفهمند، روایت را بفهمند. البته فلاسفه هم تقریبا به همین شکل است، منتهی آنها اِشکالشان این است که علمشان بیشتر علم حصولی است و علم حصولی ضعیف است؛ دیدن از راه دور است؛ شما حقیقت مرا ببینید خیلی فرق دارد تا ظاهر مرا ببینید. «اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ[5]»؛ خدایا حقیقت اشیاء را به من نشان بده. در روایت دارد کسی که 1000 بار سوره قدر را بخواند، تا شب بیست و سوم تقدیر خودش را میبیند. همان حقیقت علمی است که از بالا تا پایین کشیده شده، یعنی نقشه شماست که همه چیز را تا آخر دارد. جام جهان نماست که اول و آخر شما در آن نهفته است. روایت دارد که وقتی ما چهره شما را میبینیم از آن اول تا آخر زندگیتان را میبینیم.
الگوپذیری
همه نوشته شده است، همه را میبینند، «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ[6]»؛ یک وقت فکر نکنی حاجتتان را ندادند، بلکه همیشه فکر کنید حاجاتتان را دادهاند. ما در سرزمین اهل بیتایم، سرزمین ایرانیم، سرزمین سلمانیم، سرزمین امام رضائیم، به ما همه چی دادهاند. البته بنده فکر میکنم به همه دنیا همه چیز دادهاند، باید چشمشان را باز کنند. «مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها»؛ این مراتب را از عالم بالا دادهاند. این نقشه را که ببینی همه را میبینی، اگر هم ندیدی و نرسیدی دلت را نگاه کن، میروی به همان طرف. اگر دوست داری بشوی مثل امام و علما، بدان انشاءالله به آنها میرسی؛ اگر دوست داری مثل امیرالمومنین و پیغمبر بشوی، خوشا بحالت؛ اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ اگر آنجا را ببینی همه جا هم میشود همان و خدا هم میخواهد همان جا را ببینی و برای همین هست که میفرماید: دائمالوضو باش و ذکرت بشود هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[7].
توحید؛ اسقاط اضافات
التوحيد اسقاط الاضافات؛ توحید یعنی اضافات را ساقط کن. خدا تنزل کرده تا این عالم درست شده ولی هُوَ همه جا هست، ما تنزلات را می بینیم، ما تعینات را میبینیم، ما کثرات را میبینیم، ولی اینها را باید بزنیم کنار؛ امیرالمومنینعلیهالسلام میفرمایند: «کمال التوحیده نفی الصفات عنه؛ کمال توحید آن است که تمام صفات را از او نفی کنی». بعضیها هستند میگویند خدا از هرچه که میبینی بالاتر است، الله اکبر؛ این خدا نیست بلکه فکر تو است. هر صورتی را تصور کنی، هر چیزی را در قلبت به آن برسی باز خدا از او بالاتر است، الله اکبر. باید حواسمان را جمع کنیم که نه در دام تشبیه بیفتیم و نه در دام تنزیه؛ اگر فقط بگوییم خدا از هرچه میبینی بالاتر است، بالاتر است، نیست، نیست … پس رابطه شما با خدا چه شد؟ پس با که داری عشقبازی میکنی؟ خداوند در عین اینکه تنزیه میکند تشبیه هم دارد. قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد؛ اول تشبیه میکند، اللَّهُ الصَّمَدُ؛ همه کمالات از اوست. عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ بعد میگوید قدوس. به خاطر همین است که میگویند لااله الله از همه اذکار بالاتر است، چون هم تنزیه است هم تشبیه. به همین خاطر امام صادقعلیهالسلام میفرماید: «ان الجمع بلا تفرقة زندق»؛ اگر بگویی خدا علیم است، سمیع است، قدیر است این کفر است، «و التفرقة بلا جمع»؛ اگر هم تفرقه کنی بدون جمع تعطیل است. تفرقه بدون جمع یعنی بگو خدا این نیست بالاتر است… این میشود تعطیل. میفرماید: «والجمع بینهما توحید»؛ شیعه یعنی این، جمع بین این دو. همه جا او هست و او نیست، لا إله الا الله.
محبت خدا
ودُعاؤُکُم فیهِ مُستَجابٌ؛ دعای شما مستجاب است. میفرماید لقمه اول را میخواهی بخوری «اللّهُمَّ لَكَ صُمنا و عَلى رِزقِكَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ»؛ این جمله را که بگویید ثواب روزهی تمام روزهدارها را برایت مینویسند. ببینید خدا چگونه درها را باز کرده، راه بسته نیست من بسته میبینم. در هر مجلسی میشود، خود امام زمان(عج) طلوع کند؛ مجلس 100 هزار نفری باشد یا پنج نفری یا مجلس دو نفری یا یک نفری، در روایت دارد که المومن جماعه؛ مومن خودش جماعت است. یک اذان بگویی 1 صف از ملائک از شرق تا غرب به تو اقتدا میکنند، اقامه بگویی صف دوم از شرق تا غرب اقتدا میکنند. در روایت دارد وقتی میگویی الله اکبر، سترتک فیما بین السماء و الارض، تمام ملائک آسمان و زمین به تو اقتدا میکنند.
عدم قیاس خود با اهل بیت علیهمالسلام
ما با فکر خودمان خدا را قیاس میکنیم؛ فکر میکنم من بخیلم، خدا هم نعوذ بالله بخیل است نه اینگونه نیست. فکر میکنم من بخیلم، امام حسن مجتبیعلیهالسلام هم بخیل است، نه او فرق دارد با ما، او همهی عالم است؛ خانهاش را میدهد همه چیزش را میدهد. او هیچ چیز برای خودش ندارد. ما مهمان چه کسی هستیم؟ در روایت دارد که خدا هر شب ماه مبارک رمضان، یک سری را آزاد میکند؛ همینطور اضافه میشود تا شبهای قدر که بیشتر و بیشتر میشود، تا شب آخر که به اندازه تمام شبهای ماه مبارک بنده آزاد میکنند. مومن با آب نیمه گرم که افطار میکند، کَبدش پاک میشود و تمام گناهانش را پاک میکند، چشمش بینا میشود. در روایت میفرماید برادر دینیات را در منزل افطار میدهی هفتاد برابر، و در روایت دیگری نود برابر از خود روزه بالاتر است. افطاری دادن به برادر دینی بالاتر است از روزهی مستحبی و بالاتر است از آزاد کردن 30 بنده مومن. یک نکته اینکه هیچ موقع روی یک روایت توقف نکنید چون شاید چیزی بالاتر از آن نیز باشد. مثلا میفرماید عملی بالاتر از افطاری دادن به برادر مومن نیست. سه چیز است که تفریح مومن است در دنیا: 1- دیدن برادران دینی2-افطاری دادن به روزهدارها 3- تهجد آخر شب. در روایت دیگری دارد که آدمهای پست دوست دارند بخورند، ولی انسانهایی که کریماند دوست دارند بخورانند و اطعام کنند. روایت دیگر اینکه کسی که روزهداری را سیر کند خداوند از حوض پیغمبر سیرابش میکند، که دیگر عطشی نخواهد داشت. فضه یک جرعه آب که میخورد تا هفت روز، دیگر آب نیاز نداشت. خدا چه قدرتهایی را به انسان داده و ما حواسمان نیست که این قدرتها را انسان دارد. الان حیواناتی داریم که شش ماه هیچ چیز نمیخورند، بعضی از پرندهها 4,5 روز چیزی نمیخورند و غذا را به بچههایشان میدهند. ما وابستهایم؛ خدا کند انشاءالله این گرههای تعلق به دنیا و آقا امام زمان عج این گرهها را بِکَند. مرگ هم خودش نوعی تعلق است؛ علامه حسنزاده آملی میفرماید: انسان کامل مرگ ندارد لذا در روایت دارد تمام انبیاء را شهید کردند، خودشان نَمُردند. کسی که تعلق ندارد مرگ هم ندارد چون ظاهر و باطنش وجهالله است. در روایت دارد که مرگ در راه خدا هزار بار شیرینتر است از مرگ در رختخواب. مرگ در رختخواب برای تعلق است، لذا باید دعا کنیم «وَ اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ وَفاتى قَتْلاً فى سَبیلِکَ تَحْتَ رایَةِ نَبِیِّکَ»؛ اگر مرگ میدهی با شهادت باشد.
روزهداری
در روایت دارد که یکی از درهای بهشت بابالریان است، برای کسانی است که سیراب وارد بهشت میشوند که برای روزهداران است. آنهایی که از بابالریان وارد میشوند جزایشان خود خداست، ملاقات خود خداست، از این در که وارد میشوند خدا را شهود میکنند. آیتالله حقشناس میفرمودند: ماه مبارکتان را 10 روز قبلش یا بعدش به آن اضافه کنید، چله کنید، یا 5 روز قبلش و 5 روز بعدش؛ آنهایی هم که عاشقاند که ماههای رجب و شعبان و رمضان را روزه میگیرند، خوشا بحالشان. صوم تعلقات را میکَنَد. دنیا یک بهانه است برای آزادی. عرفا می گویند سیر و سلوک به سوی خدا 5 رکن باطنی دارد و پنج رکن ظاهری – یکی از آن پنج رکن باطنی حُریت است، یعنی آزادگی؛ غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. در روایت دیگری میفرماید: که بالاترین جهادها روزهی در گرما است. «مَنْ صَامَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ یَوْماً فِی شِدَّةِ الْحَرِّ فَأصَابَهُ ظَمَأٌ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ ألْفَ مَلَکٍ یَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ یُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ مَا أطْیَبَ رِیحَکَ وَ رَوْحَکَ مَلَائِکَتِی اشْهَدُوا أنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَه[8]»؛ کسی که در گرمای شدید به خاطر رضای خداوند روزه بگیرد، و تشنه شود، خداوند هزار فرشته را موکّل او میکند تا صورتش را نوازش دهند و وی را بشارت دهند. تا اینکه وقتی افطار کرد خداوند به او میگوید: چقدر خوش است بو و رائحهی تو! ملائکهی من! شاهد باشید که گناهان او را بخشیدم. در روایت دیگری دارد که بوی بد دهان روزهدار در پیش خدا افضل است از بوی مشک، آب نخورده بخاطر من، حالا که اینگونه است ملائکه کنار بروید خودم میخواهم به او پاداش دهم. بعد میفرماید: خدا روزهدارها را بدون حساب اجر میدهد. عن أبي عبد اللّه عليهالسّلام قال: «إن من روحاللّه عز و جل ثلاثة التهجد بالليل و إفطار الصائم و لقاء الإخوان[9]» بعضی چیزها هست پاداشش روحالله است، افطار الصائم؛ کسی که افطار میدهد، چرا؟ چون کسی که افطار میدهد تعلقات خودش را کنار میزند؛ لقاءالإخوان، زیارت برادرهای دینی زیارتالله است یعنی روحالله تجلی میکند، لذا در روایت دارد که اگر در جماعت 10 نفر باشند، دیگر ثوابش قابل شمارش نیست؛ التهجد بالليل، انشانءالله خدا بیداری در شب را توفیق بدهد، یکی از 5 رکن ظاهری سیر و سلوک، بیداری در شب است؛ بیداریای که در روز انسان وظایفش را انجام بدهد، بعضیها شب بیدار میمانند ولی در روز میخوابند و وظایفشان را ترک میکنند، آن خوب نیست ولی قدرت داشته باشد شب بیدار بماند، استراحت کوتاهی کند بعد اذان برود سر کار؛ اینروحالله است .
[1]- سوره حشر، بخشی از آیه 22
[2] – بحارالانوار، ج26، ص16
[3] – زیارت رجبیه
[4] – الإسراء، 72
[5] – بحارالانوار،ج 22، ص 155.
[6] – بخشی از آیه 42 انفال
[7] – حدید – آیه 3
[8] – الکافی، جلد۴، صفحه ی ۶۴
[9] – الوافي , ج7ص 102
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟نظرات خود را با ما در میان بگذارید!