بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصۀ شب دوم محرم الحرام 1441
سخنرانی آیت الله تقوایی – جمعه 1399/05/31
رفيق بد
یک درجۀ زهد در بدایات، ترک شواغل و رفع موانع ظاهری است. مثلاً اگر انسان رفقای بد داشته باشد که به مجالس معصیت ميروند، او هم نميتواند راه خدا را برود و تا این درجه را طي نکند، کارش درست نميشود. تازه این قدم اول است و خشت اول تا نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. دوم؛ بايد میل قلبی هم از بین برود. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمايد: «إِيَّاكَ أَنْ يَنْزِلَ بِكَ اَلْمَوْتُ وَ قَلْبُكَ مُتَعَلِّقٌ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَتَهْلِك[1]» مواظب باشید وقتی مرگ به سراغتان میآید، در قلبتان ذرهای تعلق به دنیا نباشد و الا به هلاکت میافتید. شاید ما الآن این هلاکت را درک نکنیم؛ چون خیلی از حقیقت خودمان فاصله داریم و هزاران حجاب داريم. با اینکه محب اهلبیت علیهم السلام هستیم و سعی میکنیم واجباتمان را انجام دهیم و حرام را ترک کنیم، با این وجود خیلی مشکلات داریم که به آنها توجه نداریم، ولی وقتی پردهها کنار میرود، حقيقت اعمالمان را ميبينيم که به یک آتش غیر قابل تحمل تبدیل شدهاند. الآن این خانمهایی که بد حجاب هستند، در روایت دارد که از مو به درخت آویزانشان میکنند و سرب گداخته روی سرشان میریزند، درحالیکه ممکن است خیلی از اینها اهل نماز و روزه هم باشند. اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله همه مسلمان بودند و ادعای حفظ قرآن داشتند ولی چند نفر از آنها با امیرالمؤمنین علیه السلام ماندند؟ وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام با آنها قرار گذاشتند، فقط هفت نفر حاضر شدند، تازه بعضی از آنها هم بعداً چپ کردند. طلحه و زبیر جزء آن هفت نفر بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به زبير لقب سیفالإسلام داده بود ولی چه شد؟ خدا یک فرزند به او داد که علاقة به آن فرزند نابودش کرد. لذا ما باید خیلی مواظب باشیم.
زهد حضرت زهرا سلام الله علیها
مرتبۀ سوم زهد در معاملات است. يعني زهد از چیزهای اضافي و اختصار بر حقوق. نقل شده حضرت زهرا سلام الله علیها یک پردۀ رنگی در خانه داشتند، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تشریف آوردند و این پردۀ را دیدند برگشتند و وارد خانه نشدند، حضرت زهرا سلام الله علیها تا متوجه شدند فوراً پرده را عوض کردند؛ البته اين برای تعلیم ماست و إلا حضرت زهرا سلام الله علیها ذرهای عُلقه به دنیا نداشتند. با اينکه در اسلام استفاده از رنگهای شاد حلال و مستحب است ولی ببینید اهلبیت سلام الله علیها چه عظمتي داشتند که حتي از حلال هم ميگذشتند. همین است که وقتی به عبادت ميايستادند شهر نوراني ميشد بهطوريکه مردم مدینه از نورِ چراغ بینیاز میشدند. خودِ امیرالمؤمنین علیه السلام از نور جمال حضرت زهرا سلام الله علیها مستفیض میشدند. امام زینالعابدین علیه السلام سه ماهِ رجب، شعبان و ماه مبارک کنار کعبه به اعتکاف میپرداختند و هر روز فقط یک وعده غذا میل میفرمودند، خب چنین کسی معلوم است میتواند شبی یک ختم قرآن و هزار رکعت نماز بخواند. نقل شده در زمان قحطی دست به دامن 8 نفر از زُهّاد مدینه شدند هرچه دعا کردند باران نیامد. محضر امام زینالعابدین علیه السلام رفتند ایشان کنار کعبه مشغول عبادت بودند همینکه دستانشان را بالا بردند و شروع به دعا کردند ابرها آمد و شروع به باریدن کردند و قحطی برطرف شد.
عادت کردن به ايثار
در مورد زهد در اخلاق میفرماید: «التجرّد عن المیل إلی الفانی[2]»؛ یعنی ریشۀ میل به امور فانی و دنیایی کلاً کنده شود. يعني علاقة انسان از اصل دنیایِ فناپذیر و نابودشونده، بریده شود. «لِیَتَعَوَّدَ بالایثار[3]» تا عادت کند و خُلق و خوی او ایثار شود. ایثار یعنی چه؟ ایثار یعنی انسان از چیزی که خودش لازم دارد بگذرد. وقتی دنیایِ فناپذیر در مقابلش هیچ شد ایثار برایش راحت میشود. از همۀ چیز به راحتی میگذرد و به دیگران میدهد. لذا خداوند متعال در شأن ایثار اهلبیت علیهم السلام میفرماید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً[4]» خودشان غذا را لازم داشتند ولی غذای خود را ایثار کردند و سه شبانه روز با آب افطار کردند. در روایت میفرماید «رَأسُ السَّخاءِ الزُّهدُ فِي الدُّنيا[5]» رأس و ریشۀ سخاوت و گذشت زهد در دنیا است. «و یتحرز عن وصمة الشح[6]» «وصمه» یعنی عیب؛ از عیب بخل و حرصزدن به دنیا دوری میکند. «و یتحرز» این زهد و قطع علاقۀ به دنیای فانی سبب میشود آدم از عیب شُح و حرص دنیا زدن پاک میشود. «و رِقِّ الکَون، لیکون مِن الأحرار[7]» از بندگی عالَم نجات پیدا میکند. «رق» یعنی بندگی. کسی که زهد نداشته باشد مقابلش میشود بندگی دنیا، بندگی کَون. از نظر عرفا «کَون» یعنی دنیا. دنیا چیزی ندارد آیه است و بقاء ندارد. عرفا میگویند 10 چیز برای سیرِ به سوی خدا لازم است یکی از آنها حریّت است «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[8]» انسان باید رنگ خدایی بگیرد.
جهاد در نيت
«و فی الأصول»؛ اما زهد در اصول يعني زهد در نيت. نیت درواقع مربوط به روح و سِرّ و بالاتر از قلب است. ما باید نیتهايمان را درست کنیم. یکی از مهمترین مراتب جهاد، جهادِ در نیت است. لذا اگر میخواهی طلبه شوي اول نیّتات را درست کن. اگر طلبهای کار حرام میکند معلوم میشود نیتش درست نیست. لذا اول خودت را درست کن. امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه در قنوتشان دعای محبت را ميخواندند. در قسمتی از آن میفرمایند: «اللّهم کُن وِجهَتی فی کُلّ وَجه» خدایا من به هر طرف رو کنم آنجا شما را ببینم. «و مَقصدی فِی کُلّ قَصد» خدایا کاری کن هر چیزی را که قصد میکنم مقصودم شما باشی. خلاصه زهد در اصول یعنی ماسویالله در نيت و قصد ما راه پیدا نکند. مثلاً کسی که به خاطر شهوت میخورد و پرخوری میکند، دیگر إبا ندارد که مال حرام يا شبهه ناک میخورد، ولی کسی که برای خدا میخورد فقط از مال حلال استفاده میکند؛ قبل از خوردن بسم اللّه میگوید، سورۀ قدر و تین را میخواند، آدابش را بهجا میآورد، لذا اگر قصد برای خدا باشد، خیلی فرق میکند. اگر قصد ما برای خوابیدن هوای نفس باشد، در خواب هم چیزهای ناجور و جهنمی ميبينيم. اینقدر غافل هستیم که اصلاً متوجه نمیشویم در خواب چه خبر است. ولی اگر خوابیدنمان برای خدا باشد، در خواب با ملائکه و اهلبیت علیهم السلام همنشین میشويم و بهشتها را طی میکنيم. لذا اگر قصد کسی خدایی باشد قلبش از ماسویالله بینیاز میشود و فقط عاشق خدا میشود. شهدای ما همينطور بودند؛ شهید همت، شهید کاظمی، شهید باکری، شهید زینالدین و …
نور چشم پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله
در روایت مبارکه میفرماید: «زُهدُ المَرءِ فيما يَفنى على قَدْرِ يَقِينِهِ بما يَبقى[9]»؛ زهدِ انسان نسبت به چیزهایی که فانی میشوند، به اندازۀ یقینش نسبت به چیزهایی است که باقی میماند. آن چیزهایی که باقی میماند چیست؟ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ[10]» آن چیزی که نزد ماست و در آن منیّت هست، از بین میرود ولی آن چیزی که برای خدا باشد. میماند. حالا هرچه یقین ما نسبت به آن اموری که باقی است قویتر باشد زهد ما بیشتر میشود. وجود مقدس پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرمایند من سه چیز را از دنیای شما برگزیدم؛ یکی از آنها «قُرَّةُ عَيني في الصّلاةِ[11]» نور چشمم در نماز است. انسان باید با نمازش به جایی برسد که شوقش افزون شود. ما معمولاً دو رکعت نماز که میخوانیم خسته میشویم، « قُرَّةُ عَيني» یعنی نماز اول را که خواند میگوید: چقدر خوب بود یک نوری آمد، نماز دوم، سوم و چهارم هم همينطور، تا میشود نور چشم؛ به همين خاطر اهلبیت علیهم السلام هزار رکعت نماز میخواندند ولي سیر نمیشدند. البته ما باید حواسمان را جمع کنیم یکدفعه وظايفمان را نسبت به خانواده رها نکنیم. لذا براي مستحبات باید از خوابمان بزنیم نه از وظايفمان.
عبادت در خانه
در روایت دارد که صومعۀ مؤمن خانهاش است. یکی از علامتهای منافق این است که وقتی پیشِ مردم میآید، شوق پیدا میکند و یکسره نماز میخواند ولی در خانه حال ندارد و یکسره میخورد و میخوابد، ولی مؤمن اینطوری نیست. عبادت اصلی مؤمن در خانه و در شب است؛ جايي که کسی همراهش نیست. لذا ما بايد نيتهايمان را درست کنيم. بعضیها ابنالدّعا هستند و فکر میکنند با دعا کاری درست میشود. خدا امام رحمه الله را رحمت کند میفرمودند هیچ کاری با دعا درست نمیشود. بله دعا همهچیز را درست میکند ولی بهشرط اینکه انسان عمل هم داشته باشد. لذا باید کمکم خودمان را به نماز عادت دهیم. اگر میبینید میلِ به نماز مستحبی نداریم به اين خاطر است که خوراکمان زیاد است. اگر میبینی عاشق نماز خواندن شدهای، بدان که خوراکت خوب و به اندازه است.
[1]– غرر الحکم ج۱ ص۱۴۳
[2] – شرح بر منازل السائرین
[3] – همان
[4]– سوره انسان، آیه 8
[5]– غررالحکم، ج 1، ص377
[6] – شرح بر منازل السائرین
[7] – همان
[8]– سوره بقره، آیه 138
[9] – غررالحکم، ج 1، ص 392
[10] – سوره نحل، آیه 96
[11] – خصال، ج 1، ص 165
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟نظرات خود را با ما در میان بگذارید!