بسم الله الرحمن الرحیم
سخنرانی آیت الله تقوایی حفظه الله
خلاصه شب چهاردهم ماه مبارک رمضان – 1399/02/18
تسلیم اوامر الهی
خشوع سه درجه دارد. «الدَّرَجَةُ الأولى التَذَلُّلُ لِلأمر[1]»؛ درجۀ اول این است که انسان در مقابل اوامر و نواهی خدا تسلیم شود. تسلیم در مقابل اوامر و نواهی خدا خیلی مهم است و هرچه بیشتر شود بهتر است. مثلاً پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم یا امیرالمؤمنین علیهالسلام شبی هزار رکعت نماز میخواندند؛ ختم قرآن داشتند؛ به ایتام کمک میکردند. ولی باز میگفتند ما هیچ کاری نکردیم! یعنی اینکه انسان تسلیم باشد و تعبد کامل در مقابل خدا داشته باشد، این خیلی مهم است. ما نباید فکر کنیم کاری کردهایم. ما هیچ کاری نکردهایم. اینکه میفرماید: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد[2]» یک معنایش یعنی ما باید فاصلهمان را با اهلبیت علیهمالسلام کم کنیم. هرچه قدر هم که عبادت کنیم در مقابل آنها صفر هستیم. ما نباید فکر کنیم کاری کردهایم یا چیزی هستیم. لذا این کلی مُشَکّک است. اول انجام واجبات، ترک محرمات و بعد انجام مستحبات، ترک مکروهات و بعد ترک مشتبهات و همینطوری باید برود و باید بیشتر شود. در «التَذَلُّلُ لِلأمر» یک نکتۀ دیگر این است که میفرماید «التَذَلُّلُ لِلأمر» یعنی خودمان را ذلیل کنیم. چگونه؟ وقتی من بگویم دارم نماز میخوانم، از باب نوکری، از باب عبودیت، از باب تسلیم در مقابل او، از باب ذلت در مقابل او؛ این چه قدر زیباست. اوامر و نواهی خدا را باید از روی تَذَلُّل انجام بدهیم. ما باید خودمان را در مقابل خدا ذلیل بشماریم. خشوع یعنی ذلیل دانستن خود. ما با هر امری که انجام میدهیم در مقابل خدا تواضع و خشوع پیدا میکنیم. با هر امری که انجام دهیم و تبعیت کنیم، تواضع، خشوع و خضوعمان در مقابل خداوند بیشتر میشود؛ با هر نهی ای که ترک کنیم، رابطهمان با خداوند حقیقی و کاملتر میشود. ما چنان باید به اوامر و نواهی خدا عمل کنیم که وجودمان بشود وجودِ نوری و تابع خدا شویم. «تَذَلُّل» یعنی این. نه فقط در یک امر تبعیت کنیم، ذلیل شدن در یک امر هم خوب است، اما باید وجودمان تابع و ذلیل خدا شود؛ جز «او» چیزی نمانَد. شاید یک معنایش اینگونه باشد که «التَذَلُّلُ لِلّه لِلأمر»؛ یعنی در مقابل اوامر و نواهی خدا «تَذَلُّل» و تبعیت داشته باشیم تا در مقابل او ذلت پیدا کنیم.
علامت قبولی اعمال
بعضی میپرسند علامت اینکه بدانیم اعمالمان نزد خداوند قبولشده چیست؟ در مورد ماه مبارک رمضان، همین روایتی که عرضه داشتند آقا ما بعد از ماه مبارک از کجا بفهمیم عباداتمان قبولشده است؟ آقا فرمودند: به اعمالتان نگاه کنید ببینید چه مقدار تسلیم شدهاید. بعضیها که میگویند ما مشکلاتی در زندگیمان داریم، وقتی از آنها میپرسی آیا نماز شب میخوانی؟ میگویند: نه! خُب چرا نمیخوانی؟ چرا راهتان را باخدا درست نمیکنید؟ در روایت دارد کسی که در مقابل خدا خاشع شود خدا در مقابل او خاشع میشود. خُب میدانید چرا کارِ ما درست نیست؟ چون در مقابل خدا خاشع نیستیم. یک مرتبۀ خشوع، همین اعمال ماست. خیلی این مرتبۀ خشوع مهم است. باید ذکر داشته باشیم، نافله داشته باشیم، عاشورا داشته باشیم، جامعۀ کبیره داشته باشیم، زیارت آل یاسین داشته باشیم، با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارتباط و توسل داشته باشیم، باخدا مناجات داشته باشیم، مناجات خمس عشر، مناجات شعبانیه، مناجاتهایی که الآن در ماه مبارک هست؛ چرا کم عبادت کنیم؟ باید آن را زیاد کنیم. ما باید خودمان را به افق امیرالمؤمنین علیهالسلام برسانیم. اگر نمیتوانیم، خُب تلاش که میتوانیم بکنیم؛ همین مهم است و خدا از ما تلاش میخواهد. خداوند از ما نوکری میخواهد.
طبیعت وجودی
اگر انسان از اوامر و نواهی خداوند تبعیت کند کمکم به جایی میرسد که به او الهام میشود فلان کار را بکن و فلان کار را نکن. انسان باید به اینجا برسد. بعضیها از این تعجب میکنند و میگویند آیا به فلان شخص از طریق ملائکه و اهلبیت علیهمالسلام الهام میشود؟! این تعجب ندارد؛ عَجَب از ماست که کور و کَر هستیم. بعضی چیزها به عکس شده است؛ مثلاً الآن خانمها ایام عادت دارند. هزار سال قبل از میلاد، خانمها دوران عادت نداشتند؛ اهلبیت علیهمالسلام خودشان ایام عادت نداشتند و پاک و طاهر بودند. «يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرا[3]»؛ به نظر حقیر این آیه، هم میخواهد طهارت ظاهری و هم طهارت باطنی را بگوید. اهلبیت علیهمالسلام در ظاهر، باطن، سرّ، روح و علن پاک هستند. لذا ایام نداشتند و در این باره روایات زیادی داریم. میخواهم عرض کنم اینکه الآن بانوان ایام دارند این خلاف طهارت اولیۀ بانوان است. إن شاءالله باید به عکس بشود. در روایت میفرماید: «شیعَتُنا مُحَدَّثون مُفهَّمون[4]»؛ از عالَم بالا با شیعیان ما صحبت میشود و از عالَم بالا حقایق را به آنها تفهیم میکنند. این طبیعت انسان است. این طبیعت شیعه است. اگر اینگونه نیست باید خودمان را درست کنیم. ما خلاف جهتِ طبیعتمان حرکت کردیم. در فلسفه، در تعریف «خیر» میگویند: یعنی اینکه انسان دنبال مطلوبی برود که طبیعت وجودش طالب آن مطلوب است. حالا مطلوب طبیعت وجودی ما چیست؟ طالبِ چه کسی است؟ پاسخش خدای متعال و چهارده معصوم علیهمالسلام است. ما راه را گمکرده ایم. اگر فکر میکنید که طالب ظاهر هستیم، برای این است که راه را گمکرده ایم. بله انسان بالاخره باید بهظاهر هم برسد، بالاخره یک غذایی بخورد، بتواند حرکت کند، بتواند نماز بخواند؛ ولی هدف این نیست. هدف طالبِ «او» بودن است. هدف راهِ ائمه علیهمالسلام است.
إستِسلام حُکم
درجۀ دوم از درجات خشوع، «وَ الإستِسلامُ لِلحُکم[5]» است؛ در مقابل احکام الهی تسلیم باشیم. در مقابلِ امر میفرماید «التَذَلُّل»، ولی در مقابل حکم میفرماید «إستسلام»؛ چرا؟ چون حکم، نتیجۀ قضا و قدر الهی است که بر ما وارد میشود و ما نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم؛ باید تبعیت کنیم و چارهای نداریم. وقتی این احکام الهی میآید باید تسلیم شویم. باید با عشق تسلیم شویم. «وَ الإستِسلامُ لِلحُکم» یعنی تسلیمِ محضِ خدا بشویم. یعنی با رضایت و عشقِ کامل و با آغوش باز، احکام خدا را قبول کنیم. خیلی از اوقات میخواهیم بهخداوند حکم کنیم؛ میگوییم خدایا چرا این کار را کردی، فلان کار را نکردی؟! این درست نیست. ما باید این را درست کنیم و تسلیم محض در مقابل خدا بشویم. شاید اینکه نگفت تسلیم و گفت إستسلام، به خاطر این باشد که میخواهد مبالغه در تسلیم را بگوید. در آیۀ مبارکه هست که خداوند به پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم میفرمایند: پیغمبر به اینها بگو که به خیر و راه خدا نمیرسند، مگر اینکه از تو تبعیت کنند و تسلیم فرمان تو بشوند، و هرچه تو بگویی مطیع باشند. از آن بالاتر اینکه در قلبشان «لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَيْت[6]»؛ بعد از اینکه پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم حکم کرد دیگر ذرهای ناراحتی نداشته باشند و عاشق باشند. «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست[7]». پس با تمام وجودمان اوامر و نواهی و نتایج اوامر و نواهی خدا را بپذیریم و بدانیم بدی از ماست و خوبی از اوست.
تواضع در مقابل خداوند
«وَالإتِّضاع لِنَظَرِ الحَق[8]»؛ درجۀ سوم خاشع، آن است که در مقابل خداوند تواضع داشته باشد و بداند خدا دارد به او نظر میکند و حواسش هست. تمام احکامی که خداوند صادر میکند به خاطر عنایتِ خاصۀ خودش است؛ به خاطر لطف ازلی و ابدی اوست. خداوند خوبیِ ما را میخواهد. ما باید تسلیم او بشویم و با تمام قلبمان بپذیریم و حتی ذرهای حَرَج و ناراحتی نداشته باشیم. «هیچ منم، هست تویی، قبض منم، بسط تویی». همه اوست. باید عاشق باشیم. «وَالإتِّضاع لِنَظَرِ الحَق» یعنی خودمان را در مقابل نظر خدا بدانیم و خجالتزده و شرمندۀ او باشیم. خودمان را قرین و رهین نعمتهای خدا بدانیم. «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[9]»؛ اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید محال است که بتوانید..
[1]– منازل السائرین، ص ۵۲
[2]– زیارت عاشورا
[3]– سورۀ احزاب، بخشی از آیۀ 33
[4]– بحارالانوار، ج 36، ص 271 (با اندک تفاوت)
[5]– منازل السائرین، ص ۵۲
[6]– سورۀ نساء، بخشی از آیۀ 65
[7]– سعدی
[8]– منازل السائرین، ص ۵۲
[9]– سورۀ نحل، بخشی از آیۀ 18