نوشتهها
بسم الله الرحمن الرحیم
سخنرانی آیت الله تقوایی حفظه الله
خلاصه شب دوازدهم ماه مبارک رمضان – 1399/02/16
قدر ماه مبارک را بدانیم
به خودم و شما سروران عزیز سفارش میکنم این ایام باقیمانده از ماه مبارک را استفاده کنیم و نگذاریم از دستمان برود. خیلی حِیف است. نمیدانیم چه نعمتی است. امام زینالعابدین علیهالسلام چه گریهها میکردند برای اینکه ماه مبارک نرود. شب قدر همیشه هست؛ هر شب، شبِ قدر است اگر قدر بدانیم. در ماه شعبانالمعظم درخت طوبی سرش را پایین میآورد، تمام شاخههای اعمال خیر را نزدیک میکند، مثل درختی که پربار است و سرش پایین آمده و میوههایش در دسترس و رسیده و بهراحتی قابل چیدن و خوردن هستند. اینها هم همینگونه هستند. اعمال خوب در ماه شعبان و مخصوصاً ماه مبارک در دسترس انسان است و اثر هم دارد؛ چون پای شیطان بستهشده است. دلیل اینکه پای شیطان بستهشده این است که ریشۀ شیطان شهوت است. خوبیِ روزه به این است که شیطان مجبور است تسلیم شود. راه باز است. شیطان زنجیرشده است. راهِ بهسوی خدا بازشده؛ راه برای ملائکة الله بازشده؛ راه برای انسانهای کامل و عارف، سالک، مبتدی، متوسط بازشده است. لذا باید خیلی از خدا بخواهیم که نگذارد ماه مبارک از دستمان برود.
سِرّ قَدَر
عُرَفا میگویند یک سِرّی هست به نام سِرّ قَدَر. یعنی آن مقامی که خداوند در عالم اعیان ثابته، در علم نورانی خودش، تمام تقدیرات عالَم را ریخته است. بعد عرفا میگویند اگر کسی به آنجا راه پیدا کند تمام حقایق گذشته و حال و آینده را میبیند. حالا چه قدر خوب است انسان بتواند راه پیدا کند. بعضیها میگویند نمیشود؛ این اشتباه است؛ میشود. یکی از دستورالعملهای ماه مبارک رمضان این است که از شب اوّل ماه مبارک شروع میکنند شبی هزارتا «إنّا أنزلنا» میخوانند تا شب 23 و آنجا هرکسی شبِ قدر و تقدیرش را میبیند. آیتالله خویی رحمة الله علیه که خیلی اهل ریاضت بود، این کار را کرده بود. بعد وقتی شب قدر خودش را دیده بود، دیده بود که روی درختی که عکس مراجع تقلید است، عکس ایشان را هم زدهاند. فهمیده بود که مرجع است. قبل از این ریاضت میکشید و بهطرف عرفان رفته بود، بعد از این میفهمد که باید بهطرف مرجعیت برود. حالا این یک قضیهای است که نقل کردهاند، نمیخواهم حتماً بگویم که درست است. میخواهم عرض کنم ما هم باید تلاشمان را بکنیم که إن شاءالله برسیم. خدا هم کمک میکند. انسان اگر یک مقدار تفکر کند، آینده خودش را میبیند. هرکسی به آن چیزی که در دلش است إن شاءالله میرسد. افرادی که یک مقدار معنویتشان زیاد است، تا یک نفر را میبینند میفهمند که چهکاره است. زیروبم طرف را میفهمند. آیتالله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه وقتی طلبهها را نگاه میکرد میگفت من میفهمم این لیاقت و صلاحیت طلبگی دارد یا نه. «فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيم[1]». به همه میدهند. باید با تلاش و کوشش برویم به سمت آن. خداوند هم لطف میکند.
خشوع در قلب
خشوع یعنی رسیدن به حقیقت و تسلیم در مقابل آن. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: قلبتان را خاشع کنید. «لِيَخْشَعْ لِلّهِ سُبْحَانَهُ قَلْبُك[2]»؛ باید قلب شما خاشع بشود. این را میگویند راه خدا. ما میگوییم حالا فلان کار را انجام بدهیم، ندهیم. شیطان شک ایجاد میکند؛ حضرت میفرمایند: باید خاشع بشوید. بعد در ادامه روایت میفرمایند: «فَمَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ خَشَعَتْ جَمِيعُ جَوَارِح»؛ كسى كه قلبش خاشع شد، همه اعضاء و جوارحش خاشع میشود. یکی از چیزهایی که خیلی در روایت تأکید شده این است که مبادا خضوع و خشوعِ نفاق داشته باشید؛ یعنی مثلاً در دلم نعوذبالله باخدا ارتباطی ندارم، ولی در ظاهر خودم را الهی نشان میدهم! این خیلی بد است. خشوعِ نفاق خیلی بد است. حواسمان را جمع کنیم. لذا حضرت میفرمایند: خشوع باید در قلبت ایجاد شود، بعد به بدنت سرازیر شود. اگر اینطور شد، محال است ریا محقق شود؛ چون از قلب سرچشمه گرفته است.
اسباب خشوع
خشوع دو منشأ و سبب مهم دارد. یکی از اسباب آن خوف است؛ خوف و ترس از خدا، ترس از جهنم، ترس از اعمال بد و زشت. یکی دیگر از اسباب خشوع که به نظر من این مهمتر از قبلی است، معرفت و محبت و عشق است. یکی از چیزهایی که خیلی میتواند کمکتان کند این است که کوه بروید. بعد آنجا ذکر بگویید؛ هزار تا حمد یا هزار تا صلوات یا هزار تا ذکر سلام و لعن زیارت عاشورا. این کار به شما معرفت میدهد. مخصوصاً اگر بتوانید کوههایی بروید که آخرش یک امامزاده هم داشته باشد؛ اگر توانستید و خداوند توفیق داد یک بار پابرهنه و اگر هم نتوانستید با کفش این کار را انجام دهید. این به شما معرفت میدهد؛ روح و دل را زنده میکند. همین خشوع است. خشوع، از معرفت درست میشود.
خُمود نَفْس
مرحوم عبدالرزاق کاشانی در تعریف خشوع میگوید: «اَلْخُشوعُ، خُمودُ النَفْس و هُمودُ الطِّباع لِمُتَعاظِمٍ أو مُفْزِع». این دقیقاً از روایات گرفتهشده است. تمام حرفهای عرفا از روایات و آیات قرآن است. این تعریف معجزه است. خشوع یعنی نَفْس خُمود پیدا کند. یعنی سرکشیِ و طغیانش فروکش کند؛ تسلیم شود؛ در مقابل انوار و اسماء و صفات خدا خاموش شود. اگر شما به کوه و دشت بروید و دائمالذکر بشوید، زیارت جامعه و زیارت عاشورا بخوانید، ریشۀ نَفْس کنده میشود و معرفت در وجودتان موج میزند. امیرالمؤمنین علیهالسلام می فرمایند: خدایا مرا از اسیری نَفْس خلاص کن. بعد در روایت دیگری میفرمایند: خدایا مرا از طبایع اربعه خلاص کن؛ طبایع اربعه یعنی مزاجها. میخواهم عرض کنم روزه، نَفْس را تسلیم میکند؛ آتش نَفْس را فرومینشاند و نابودش میکند. در نتیجه فضای تجلی خورشید حقیقت در وجودتان آماده است؛ حالا نگذارید این گرسنگی بر شما فشار بیاورد و قرآن نخوانید، باعث شود دست یتیم را نگیرید، دست فقرا را نگیرید، نه؛ بلکه از این روزه استفاده کنید و مشغول نوکری شوید. از این نَفْسها و شیاطینی که زنجیر شدهاند استفاده کنید. در «أو مُفْزِع»، مُفزِع یعنی چیزی که انسان را به ترس بیاورد. آتش جهنم، آتش گناه، آتش ظلمت، ظلمت هواهای نفسانی، ظلمت اوهام و خیالات. این مسئله خیلی مهم است که چه زنجیرهایی وجود ما را پرکرده است. بعضی مینشینند پشت سرِ دیگران سخن میگویند. خُب باباجان با غیبت و تهمت روزهات از بین میرود. یک غیبت باعث میشود چهل روز عبادتت نابود شود. پس حواسمان را جمع کنیم و نگذاریم اعمالی که انجام میدهیم از دستمان برود. بترسانیم خودمان را از دروغ گفتن، از تهمت زدن، از غیبت کردن، از فکرهای بد کردن. چگونه فکر را تطهیر کنیم؟ با دائمالوضو بودن، با دائمالذکر بودن. «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر[3]». اسماء و صفات خدا ریشۀ اخلاق هستند. «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَة» به شما علم و معرفت میدهد و جهلتان را برطرف میکند. «المَلِک» به شما قدرت میدهد و ضعف و ذلت و ترس را از وجودتان برطرف میکند. اسماء و صفات خدا ریشۀ اخلاق الهی است و سبب میشود انسان در مقابل شهوات تسلیم نشود..
[1]– سورۀ واقعه، آیات 88 و 89
[2]– شرح غررالحكم، ج 5، ص 460
لِيَخْشَعْ للهِ سُبْحَانَهُ قَلْبُكَ، فَمَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ خَشَعَتْ جَمِيعُ جَوَارِحِ
قلب شما باید براى خداوند متعال خاشع باشد. پس كسى كه قلبش خاشع باشد، همۀ اعضاى او خاشع خواهد بود.
[3]– سورۀ حشر، بخشی از آیات 22 و 23