نوشتهها
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصۀ شب چهارم محرم الحرام 1441
سخنرانی آیت الله تقوایی – یکشنبه 1399/06/02
سُبُحات جلال خدا / حجابهاي نوري
بحث ما در مورد زهد بود. در ادعیه و مناجاتها مقاماتی را برای زهد فرمودهاند. امام سجاد علیه السلام در مناجاةالراغبین میفرمایند: «أسألُكَ بِسُبُحاتِ وَجهِك و بِأنوارِ قُدسِك»؛ خدایا من سُبُحات وجهت را میخواهم. در روایت دارد که بین ما و خدا هفتاد هزار حجابنوری وجود دارد که اینها سُبُحات جلال خدا هستند و اگر این حجابها کنار برود، تمام عالَم نابود میشود؛ لذا ميفرمايد: «کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَه[1]». البته خداوند مهربان است و کمکم حجابها را میسوزاند و ما را بهطرف خودش میبرد؛ چون میداند ظرفيت ما کم است. به همين خاطر امامزمان عجل الله تعالی فرجه را یکدفعه نیاورده است، بلکه اول امام رحمه الله را فرستاده که یک جمهوری اسلامی به وجود آورد، بعد در سوریه، یمن، عراق و … تحولاتی رخ دهد و إنشاءالله به زودی در اروپا و آمریکا هم اتفاقاتی میافتد و ریشۀ استکبار و امپریالیسم جهانی کنده میشود و امامزمان عجل الله تعالی فرجه تشريف می آورند. لذا خدا کمکم دارد همۀ عالَم را میبرد.
وحشت از دنيا / انس به خدا
در مورد زهد در احوال میفرمايد: «وَ فِیالاَحوال إعراض عَمّا سِوَی المَحبوب[2]»؛ از ماسِوای محبوب یعنی خداوند اعراض کنیم. «وَ الوَحشَهُ عَن غَیرِ ما أنَسَ بِه مِن نورِ تَحلّی المَطلوب[3]»؛ و از غیر نور خدا وحشت داشته باشيم. ما الآن مأنوس به دنیا هستیم. باید اُنس به دنیا را تبدیل به وحشت از دنیا کنیم. آنوقت است که ديگر دنيا برايمان سخت ميشود و با خدا عشق ميکنيم. شما ملاحظه کردید وقتی ماه مبارک رمضان میشود انسان عشق میکند و میگوید اي کاش همیشه ماه مبارک بود. چرا؟ چون «الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أجْزَی بِه[4]»؛ پاداش روزه خودِ خداست. «بنده» همين است؛ «بنده» یعنی بندِ به خدا. در قرآن یک مقامی داریم به نام مقام تدلّی؛ «دَنَا فَتَدَلَّى». «دَنا» یعنی نزدیک شدن. «فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى[5]»؛ يعني دو قوس که یکی احدیت است و دیگری واحدیت. واحدیت یعنی علیم، قدیر، سمیع، بصیر که فوق عالم عقل است و احدیت یعنی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» که بالاتر از مقام واحديت است و یک مقام داريم که هم «أحد» در آن وجود دارد و هم «اللّه» و آن مقام احدیت مطلقه يا «هُوَ» و يا همان مقام «أَوْ أَدْنى». همۀ ما باید به این مقام برسیم و چارهای نداريم. به همين خاطر سورۀ توحید را میخوانیم. آیت الله حسنزادۀ آملی حفظه الله میفرمايد: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» یعنی «کُن هُوَ اللهُ أحد». یعنی خود انسان باید مقام أحدیت مطلقه در وجودش تجلی کند. أحدیت مطلقه یک نوری است که تمام عالَم در آن وجود دارد؛ عالَم مُلک، ملکوت، مثال، جبروت و عقل. که همه یک نور است؛ «مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَه[6]» و همۀ ما باید به سمت اين نور برویم.
دعاي سیفیصغیر / نادعلی
آیتالله بهجت رحمه الله سفارش میکردند همیشه مناجات خمسهعشر را بخوانید. حقیر سفارش میکنم علاوه بر آن دعای سیفیصغیر و نادعلي را هم بخوانید؛ به خصوص وقتی وارد عبادت میشوید. در دعاي سيفي صغير ميفرمايد: «رَبِّ أَدْخِلْنِى فِى لُجَّةِ بَحْرِ أَحَدِيَّتِك»؛ خدایا مرا در نور احدیت خودت داخل کن. اگر توانستید در سجده یا در رکوع 99 بار بخوانيد؛ چون اسماء خدا 99 تاست؛ اگر نتوانستيد، روزی سه مرتبه؛ صبح، ظهر و شب. تا کمکم عددِ 99 کامل شود؛ اگر هم نمیتوانید روزی یک دفعه بخوانید. این دعای سیفیصغیر در سیر به سوی خدا بسیار مهم است. دوم دعای نادعلی است که اگر توانستید 14 بار، اگر نتوانستید 7 بار، اگر نتوانستید 3 بار و اگر نتوانستید 1 بار . بالاخره حداقلی هم داشته باشید، خداوند قبول میکند. میدانید نادعلی چهکار میکند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام مظهر مشیت مطلقۀ خداست و تمام موانع راهتان به سوی خدا را بر میدارد. لذا دعای سیفیصغیر احدیت مطلقه و اسماء و صفات خدا را در وجودتان زنده میکند و دعای نادعلی موانع ظاهری را برطرف میکند.
ملازمت با استاد و رفيق راه
سعی کنید در هر چیزی بهترین استاد را انتخاب کنید. اگر استادتان قوی باشد شما هم قوی میشويد. مثلاً در ورزش اگر استاد انسان یک قهرمان دنیا باشد خيلي فرق دارد. در اخلاق بهترین استاد، در عرفان بهترین استاد، در فقه بهترین استاد، در اصول بهترین استاد، حتي در علوم جدید مثل پزشکی، فیزیک، شیمی و بالاخره هر چیزی باید دنبال استاد قوی و خوب رفت. و همينطور رفيق خوب و قوي. لذا اگر میبینی نمیتوانی نماز بخوانی و برایت سخت است، برو کنار یک نفر که نماز خواندن برایش راحت است؛ باهم نماز بخوانید، تو هم مثل او میشوی. مثل ظروف مرتبطه است و روح او به شما هم سرایت میکند. نماز خواندن برای بعضیها مثل آب خوردن است؛ یکدفعه میایستد صدرکعت نماز میخواند خوش به حالش. بعضیها مثل آب خوردن درس میخوانند و صبح تا شب، شب تا صبح مشغول درس هستند. برو کنار آنها بایست و با آنها باش تا شبانه روزِ تو هم علم شود. واقعاً ملازمت با رفقای راه خوب، با اساتید راه خوب انسان را قوی میکند.
زير پرچم توحيد
وقتی زیر پرچم توحید و زیر پرچم اهلبیت علیهم السلام رفتی دیگر شک و شبهه نکن. نگو سخت است. سختی چیست؟ عشق کن. مگر امام حسین علیه السلام سختی نکشید؟ مگر حضرت رقیه سلام الله علیها سختی نکشید؟ مگر حضرت أبالفضل علیه السلام سختی نکشید؟ کدام یک از اهلبیت علیها سلام راحتی کشیدند؟ راهت را با عشق برو. هرچه میآید قبول کن و بگو «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست». همۀ بلاها برایت آسان میشود. امام حسین علیه السلام از حضرت قاسم علیه السلام پرسيد: «کَیفَ المَوتُ عِندَک؟»؛ فرمود: «أَحلَی مِنَ العَسَل»؛ مرگ برایم از عسل شیرینتر است. امروز یک روایتی میخواندم، روایت معجزه آسایی بود؛ میفرمود ما اهلبیت علیهم السلام مرگ و هلاکت نداریم. ما فکر میکنیم امام رضا علیه السلام نعوذباللّه مُرده؟! نَه؛ از همۀ عالَم زندهتر است. روایت میفرماید؛ أبی عبد الله علیه السلام الآن در کوه رضوی منتظر ظهور امامزمان عجل الله تعالی فرجه است و سرپا ایستاده است؛ «أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیرِهَا أَمْ ذِی طُوًی[7]». اینها زنده هستند و اصلاً مرگ ندارند. مؤمن مرگ ندارد. در مورد مرگ ظاهری هم روایت مبارکه میفرماید که مؤمن با اختیار خودش میمیرد.
گردوي شکسته
به نظر من تمام علوم در عرفان وجود دارد و إنشاءالله خدا به ما قدرتی بدهد که بتوانيم این کار را بکنيم؛ فیزیک را با عرفان بنویسيم، شیمی را با عرفان بنویسيم، فلسفه را با عرفان بنویسيم. اینها باهم ارتباط دارند. امامزمان عجل الله تعالی فرجه تمام علوم را میدانند. در روایتی از وجود مقدس امام صادق علیه السلام دارد که تمام علوم دنیا در مقابل ما مثل یک گردوی شکسته است. لذا امامزمان عجل الله تعالی فرجه باید بیایند فیزیک را به ما یاد دهند، امامزمان عجل الله تعالی فرجه باید به ما شیمی را یاد دهند. حالا بعضیها قبول ندارند ولی عقیدۀ حقیر این است که امامزمان عجل الله تعالی فرجه میآیند پزشکی و طب را به ما یاد میدهند. الآن شما ببینید پزشکیِ روز در مقابل این کرونا چهکار کرد؟ هیچ. چون به عرفان وصل نیست، چون به معرفت وصل نیست. چون ارتباط اینها باهم پیدا نشده است. چرا وقتی امامزمانf میآیند 25 قسمتِ علم کشف میشود ولی تا آن زمان فقط 2 قسمتِ آن کشف شده است؟ شکر خدا الآن در زمانی هستیم که بوی عطر امامزمانf میآید و اوست که میتواند همهچیز را درست کند.
در یکجا نماز نخوانید
این عالَم یک حقیقتی دارد «ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم / با شما نامحرمان ما خاموشیم». الآن زمینی که روی آن نشستهایم دارد اعمال ما را مینویسد. فدای امیرالمؤمنین علیه السلام بشوم، 500 نخل کاشتند و زیر هر کدام دو رکعت نماز خواندند. برای اینکه تمام آن زمینها به نماز خواندن امیرالمؤمنین علیه السلام شهادت دهند. لذا مستحب است یکجا نماز نخوانید، حتي در مسجد هم یکجا ننشینید. بعضیها در یک مکان نماز میخوانند ولی خوب است که جاهای مختلف نماز بخوانید. البته یکجا هم خوب است. جای عبادت داشتن هم خوب است و ملائکه باهم انس میگیرند. در روایت دارد وقتی مؤمنی میمیرد ملائکهای که در جای عبادتش با او بودند از دوریِ او گریه میکنند.
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم
«وَ وَصلُکَ مُنی نَفسی[8]»؛ یعنی آرزوی نفس من وصل به توست. آمدم دنیا برای دیدن روی علی / ورنه با این مردم دنیا چه کاری داشتم؟ «و رُؤيَتُكَ حاجَتي»؛ خدایا حاجت من دیدار خودت است. «وَ جِوَارُکَ طَلَبِی»؛ طلب من و مطلوب من جوار توست. «وَ فِی مُنَاجَاتِکَ رَوْحِی وَ رَاحَتِی»؛ روح و راحت من در مناجات توست. «وَعِنْدَكَ دَواءُ عِلَّتِى»؛ دوای مریضیهایم خودت هستی. ما فکر میکنيم قرص خوب میکند. به خدا قسم که شافی خداست؛ «هُوَ الشّافی»؛ البته من نمیگویم نباید دکتر رفت، باید دکتر بروید ولی بدانید خداست که شفا میدهد. «وَشِفاءُ غُلَّتِى». «يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي»؛ نعمت من خودت هستی؛ بهشت من خودت هستی. «وَ يَا دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي»؛ ای دنیا و آخرت من. زهد یعنی این. من فکر ميکنم بايد به خودم سختی بدهم که مثلاً فرض کنید چشمم را از گناه حفظ کنم. نخیر، زهد یعنی وقتی عاشق خدا شدی دیگر اصلاً چشمت چیزِ دیگر را نمیبیند؛ فقط خدا را میبیند. «به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم».
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
«إِلهِى مَنْ ذَا الَّذِى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً[9]»؛ کیست که حلاوت و شیرینی محبت تو را بچشد بعد سراغ چیزِ دیگری برود؟ البته بهشرط اینکه بچشد و پای محبت و عشق با خدا برود. از خواب شب خودش بزند؛ البته نه اینکه سرِ کار نرود. بعضیها سرِ کار نمیروند مثلاً میروند کربلا! این اشتباه است؛ بلکه باید سرِ کار برود «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ[10]» و شب وقتی خستگی به او فشار میآورد به دنبال عبادت برود، یک غسلی کند، وضویی بگیرد، عطری بزند، بعد برود عبادت کند. یک راهی را باز کند. این محبت را که چشید دیگر به دنبال چیز دیگر نمیرود. «وَمَنْ ذَا الَّذِى أَنَسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغَى عَنْكَ حِوَلاً». محال است کسی با خدا انس بگیرد بعد به دنبال دنیا برود.
[1]. سورۀ قصص، بخشی از آیۀ 88
[2]. شرح منازل السائرین؛ شیخ عبدالرزاق کاشانی
[3]. همان
[4]. كافي، ج4، ص63
[5]. سوره نجم، آیه 9
[6]. سوره بقره، آیه50
[7]. فرازی از دعای ندبه
[8]. مناجات هشتم
[9]. مناجات نهم
[10]. سوره الشرح، آیه 7