بسم الله الرحمن الرحیم
شناختِ عظمت و قدرت امیرالمومنینعلیهالسلام
جملاتی که امروز خدمت شما عرض میشود جملاتی است که در توصیف مولا امیرالمومنینعلیهالسلام بیان شده است. صفات امیرالمومنینعلیهالسلام بسیار بیان شده و میشود اما ذرهای از عظمت ایشان را نمیشود بیان کرد. در روایت مبارکه دارد که فقط خدا، پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت زهراسلاماللهعلیها میتوانند مولا امیرالمومنینعلیهالسلام را بشناسند.[1] هیچ کس قدرت معرفت به حضرت زهراسلاماللهعلیها و حضرت علیعلیهالسلام و پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم و خدا را ندارد، حق هم همین است. اما چند جملهای که بیان شده است را میخوانیم از باب اینکه راه ما یک مقدار باز شود، ما که ذرهای عمل نداریم ولی خدا لطف کند تا ذرهای عامل شویم. میفرماید که « کانَ وَ اللّهِ بَعیدَ المَدی، شَدیدَ القُوی»[2] به خدا قسم مولا امیرالمومنینعلیهالسلام در همه چیز بسیار قدرت و تحمل زیادی داشت. قوای وجودی ایشان بسیار عظیم و بزرگ بود. اگر برادران و خواهران یادشان باشد مولا میفرماید «وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِيَّةٍ لَكِنْ بِقُوَّةٍ إِلَهِيَّةٍ »[3] هفتاد نفری نمیتوانستند درب خیبر را تکان بدهند ولی حضرت به تنهایی درب را از جا در آورد. قدرت بدنی ایشان زیاد بود ولی اصل قدرت ایشان برای وجه الله و اسماء و صفات و تجلی اسماء و صفات خداست لذا میفرماید شَدیدَ القُوی بود «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى »[4] یکی از صفات جبرائیل است.[5] جبرائیل این شدت القوایی را از وجه الله دارد یعنی از امیرالمومنینعلیهالسلام دارد. اینکه جبرائیل به دستور خدا تبارک و تعالی میتوانست با یک نظر تمام دنیا را عذاب کند، این قدرت جبرائیل از قدرت حضرت امیرالمومنینعلیهالسلام است.
علم اهل بیتعلیهمالسلام
«یقولُ فَصلًا » تفصیل تمام علوم عالم را میدانست. درمورد علم اهل بیتعلیهمالسلام یک نظریه این است که علم اهلبیتعلیهمالسلام حتی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم فقط درمورد علم هدایت است مثلاً علم پزشکی را نمیدانند، علم شیمی و فیزیک و علمهای جدید را نمیدانند، فقط در علم هدایت و علم قرآن اعلم مردم هستند. اما قول درست این است که تفصیل تمام حقایق عالم؛ هم خود حقیقتش و هم علوم ظاهری در نزد اهلبیتعلیهمالسلام هست به طوری که میفرماید اگر شاگرد داشتم از صاد الله صمد همه چیز را به او یاد میدادم.
عدالت امیرالمومنینعلیهالسلام و اهل بیتعلیهمالسلام
«یحکمُ عَدلًا » حکمش از روی عدالت بود. کسی جز چهارده معصومعلیهمالسلام و وجود مقدس امیرالمومنین و امام حسن مجتبیعلیهماالسلام که ما الآن مشغول مناقب امام حسن مجتبیعلیهالسلام هستیم نمیتواند عدالت را اجرا کند. آیهای که میفرماید میتوانید با دو، سه یا چهار تا زن ازدواج کنید فرموده به شرط عدالت؛[6] برخی از آقایان میگویند کسی نمیتواند چون کسی قدرت اجرای عدالت را ندارد مگر اینکه عدالت را به معنای عرفی بگیریم. معنای عرفی یعنی یک چیز ظاهری و الا هیچ کس به غیر از چهارده معصومعلیهمالسلام حقیقت عدالت را نمیتواند اجرا کند. عدالت یعنی هر چیزی را در جای خودش قرار بدهیم، ما که علم نداریم هر چیزی را در جای خودش قرار بدهیم، بنابراین تنها کسی که میتواند محل عدالت باشد و میتواند عدالت و قسط را در عالم جاری کند چهارده معصومعلیهمالسلام هستند که الآن امامزمان (عج) هستند.
علمیت امیرالمومنینعلیهالسلام
«یتَفَجَّرُ العِلمُ مِن جَوانِبِهِ»[7] علم از تمام وجود حضرت فوران میکرد، سریان میکرد، فیضان میکرد به طوری که اصلاً کسی نبود آموختههای حضرت را یاد بگیرد چون حضرت شاگرد نداشت. با مشت روی سینه میزدند و میفرمودند اینجا علمی است که ای کاش کسی بود ولی هیچ کس نبود لذا حضرت سر در چاه میکرد و این علوم را با زمین در میان میگذاشت. ما برای اینکه خزائنی را که در وجودمان هست آشکار کنیم آمدهایم. تمام خزائن عالم در نزد امیرالمومنینعلیهالسلام بود اما کسی نبود که برای او آشکار کند به همین دلیل برای چاه میفرمود چون مامور به اظهارش بود. بسیاری از علومی که اهلبیت عصمت و طهارتعلیهمالسلام آموختهاند نشد که به دست ما برسد البته الآن در دست امامزمان (عج) است.«تَفَجَّرُ العِلمُ مِن جَوانِبِهِ، و تَنطِقُ الحِکمَةُ مِن نَواحیهِ» نطق حضرت همگی از روی حکمت بود، مستحکم بود یعنی حضرت به ریشهها و آن حقایقی که اصل وجود عالم را تشکیل میدهد علم داشت.
دنیا گریزی امیرالمومنینعلیهالسلام
«یستَوحِشُ مِنَ الدُّنیا و زَهرَتِها» از خوبیها و تجملات و زیباییهای دنیا فراری بود به طوری که حضرت فرموده دنیا را سه طلاقه کردم.[8] یستوحش یعنی اینکه حضرت دنیا را سه طلاقه کرده بود. محال بود که بخواهد ذرهای نظر محبت به دنیا داشته باشد چون آینه کامل خداست. همانطور که در آن روایت مبارکه میفرماید خدا از آن لحظهای که دنیا را آفرید یک لحظه به آن نظر محبت نکرد.[9] امیرالمومنین و چهارده معصومعلیهمالسلام هم همین نظر را دارند.
مرد همیشه بیدار
«یأنَسُ بِاللَّیلِ و ظُلمَتِهِ » مونس شب و ظلمت آن بود. مولا امام صادقعلیهالسلام میفرماید محال است انسان بدون رسیدن به معارفی که در شب از طرف خدا افاضه میشود بتواند به کمال خودش برسد. حضرت اصلاً خوابی نداشت ولی بعد از شهادت حضرت زهراسلاماللهعلیها فرمود دیگر نمیخوابم؛ دیگر خواب به چشم علیعلیهالسلام نمیآید.
امیرالمومنینعلیهالسلام و گریه زیاد
«كَانَ وَاللهِ غَزِیرَ الدَّمْعَةِ طَوِیلَ الْفِكْرَةِ »[10] دائم مشغول گریه بود. غزیر یعنی کثیر الدمعش، کثیر دمعه و کثیر الاشک بود. امام حسن مجتبیعلیهالسلام میفرماید هر گاه بر پدرم امیرالمومنینعلیهالسلام وارد شدم در حال گریه بود. روایت دیگری هست که میفرماید به قدری حضرت گریه میکرد که خاک زیر پای حضرت تبدیل به گل میشد.
مرد همیشه متفکر
«طَوِیلَ الْفِكْرَةِ » یعنی نسبت به عالم همیشه در حال فکر بود، دائم در حال تفکر بود. خدا رحمت کند امام(ره) قسم میخورد که این روایت که میفرماید یک ساعت تفکر بالاتر از شصت سال عبادت است؛[11] تفکر در اسماء و صفات خداست. دائم در حال تفکر در اسماء و صفات خدا و حقایق عالم بود.
تلاش و جهاد حضرت امیرعلیهالسلام
«یُقَلِّبُ كَفَّهُ » میفرماید حضرت دائم در حال کار و تلاش و کوشش بود و یک لحظه از حرکت باز نمیایستاد. «وَیُخَاطِبُ نَفْسَهُ» و دائم با نفسش در حال جهاد بود. ما همیشه یک مشکلی داریم؛ نفسمان رهاست ولی حضرت نفسش را رها نمیکرد.
پوشش حضرت امیرعلیهالسلام
«یعجِبُهُ مِنَ الطَّعامِ ما خَشُنَ » لباسی که حضرت خیلی دوست داشت و به آن علاقه داشت لباس خشنی بود که بدن و نفس را اذیت میکند. یک بار حضرت با غلامش قنبر برای خرید رفته بودند. حضرت دو دست لباس خریدند ولی آن لباسی که زیباتر و نرمتر بود را به غلامش دادند و آن لباسی که خشنتر بود را حضرت برای خودش برداشت.[12] در روایت مبارکه دارد که دنیا مثل حیه است؛ مثل مار است،[13] ظاهرش غلطانداز است ولی باطنش سم است، حضرت این را میدانست لذا به دنیا راه نمیداد.
خوراک حضرت امیرعلیهالسلام
«وَمِنَ الطَّعَامِ مَا جَشَبَ » غذای حضرت بدترین و ماندهترین غذاها بود. در روایت مبارکه دارد که نان را با زانوی مبارک میشکست و یا در روایت مبارکه دیگر دارد وقتی که حضرت شیری را میل میکردند آن قدر ترشیده بود که ما نمیتوانستیم بوی بد آن شیر را تحمل کنیم.[14]
مردمی بودن حضرت امیرعلیهالسلام
«كَانَ وَاللهِ كَأَحَدِنَا » مثل مردم بود. در مورد پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت داریم که در بین اصحاب کسی نمیتوانست تشخیص بدهد که ایشان کیست؟ درست مثل خود اصحاب بود. «یُجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ» محال بود سوال کنیم جواب نشنویم. «یُدْنِینَا إِذَا أَتَیْنَاهُ » قبل از اینکه سخن بگوییم تمام چیزهایی را که نیاز داشتیم به ما میفرمود. در روایت مبارکه دارد که حضرت عیسی از آن اموری که مردم در خانه پنهان میداشتند خبر میداد. اما حضرت امیرعلیهالسلام از حضرت عیسی بالاتر بود چون از امور قلبی و فکری همه عالم خبر داشت. «و یاتینا اذا دعوناه» اگر دعوت میکردیم دعوت ما را قبول میکرد ولی بلافاصله بعدش ما را دعوت میکرد.
هیبت و عظمت امیرالمومنینعلیهالسلام
ما طاقت و قدرتی مثل حضرت علیعلیهالسلام نداریم. ایشان با آن قدرتی که داشت تمام اسلام را اداره میکرد. این هم از معجزات حضرت است که در یک شب چهل جا میرفت، در یک شب چهل جا مهمان بود.[15] «و نحن و لله مع تقریبه لنا وَقُرْبِهِ مِنَّا لَا نُكَلِّمُهُ هَیْبَةً » میفرماید با اینکه ما خیلی به ایشان نزدیک بودیم، با اینکه خیلی با ایشان مانوس بودیم اما از هیبت ایشان قدرت نداشتیم تکلم کنیم. «و لا نبتدیه عظمه» از بس روح حضرت عظمت داشت قدرت نداشتیم شروع به کلام کنیم.
خصوصیات اخلاقی امیرالمومنینعلیهالسلام
«وإن تبسم فعن مثل اللؤلؤ منظوم» اگر تبسم میکرد دندانهای مبارک مثل مرواریدهای منظم بود. «یعظم اهل دین» هر کسی را که به خدا نزدیکتر بود اکرام میکرد نه آن کسی که مال بیشتری داشت و یا کسی که مقام بیشتری داشت. کسی را بیشتر اکرام میکرد که در نزد خدا مقام بیشتری داشت. کسانی که بیشتر اهل دین بودند آنها را تعظیم میکرد. «و یحب المساکین» عاشق مساکین بود. «لا یطمع قوی فی باطله و لا ییئس الضعیف من عدله» باطل قدرت و جرأت جولان دادن جلوی حضرت را نداشت. میفرماید «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ »[16] از طرفی هم محال بود ضعیف از عدالتش مأیوس شود یعنی محال بود حق ضعیف را نگیرد.
حالات روحی و معنوی حضرت امیرعلیهالسلام
«فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكَي بُكَاءَ الْحَزِينِ» به خدا قسم میدیدم حضرت چگونه در محل عبادتش در آن جایگاهی که عبادت میکرد به خودش میپیچید و گریه میکرد و خودش را در مقابل خدا روی زمین میانداخت و در مقابل خدای تبارک و تعالی سجده میکرد و گریه میکرد. « وکانی اسمعه و هو یقول يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ» تو میخواهی بهطرف من بیایی؟ میخواهی من را در معرض خودت قرار بدهی؟ «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً » من تو را سه طلاقه کردم و دیگر بازگشتی ندارد. « لاَ رَجْعَةَ لِي فِيكِ فَعُمُرُكِ قَصِيرٌ وَ عیشک( أ0مَلُكِ ) حَقِيرٌ » چون دنیا قصیر است و ماندنی نیست. آن خوشی که در دنیا هست در مقابل خدا هیچی ارزشی ندارد. نه اینکه دنیا خوشی ندارد؛ دنیا خوشی دارد اما در مقابل خدا هیچ است. متاسفانه ما فریب ظاهر را میخوریم، فریب این کم را میخوریم.
قدرت و خطرات دنیا
«و خطرک کثیر» خطر تو (دنیا) زیاد است و فایدهات کم است. در روایت مبارکه دارد که پشت چه بزرگانی را به خاک مالیدی. ما خودمان دیدیم، برادران دیدید که در انقلاب چه بزرگانی بهخاطر دنیا زمین خوردند، چقدر از یاران امام(ره) بهخاطر دنیا زمین خوردند. نمیخواهم اسم بیاورم ولی همه آنها را دنیا زمین زد. چقدر از یاران انقلاب که جنگ دیده بودند و در انقلاب شرکت کرده بودند ولی زمین خوردند چون دنیا مقام طلبی و جاه طلبی است.
شجاعت حضرت امیرعلیهالسلام
حضرت فرمود «آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ وَحْشَةِ اَلطَّرِيقِ » آه از کمی توشة آخرت و طولانی بودن راه و ترسناک بودن آن. توشة امیرالمومنینعلیهالسلام برای تمام عالم است خود ایشان که توشه نمیخواهد چون ایشان وجه تام هستند پس وحشتی ندارند. در روایت مبارکه دارد که حضرت محمد بن عبد اللهصلیاللهعلیهوآلهوسلم حضرت علیعلیهالسلام را به جنگ تمام کفار جنیان فرستاد و حضرت هم بر آنها غلبه کرد.[17] بنابراین نه از انس و نه از جن ترسی نداشت. در جنگ احد همه فرار کردند فقط حضرت مانده بود که یک تنه از حضرت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم دفاع میکرد. چه در جنگ با جنیان و چه در جنگ با انسانها ترسی نداشت.
این چند مورد از خصوصیاتی بود که از حضرت علیعلیهالسلام خواندم. چند جمله دیگر سریع بخوانم؛ امروز منقبت امام علیعلیهالسلام تمام میشود.
خصوصیات انسان کامل
«الانسان کامل هو الجامع لجميع العوالم »[18] انسان کامل جامع جمیع عوالم وجودی است. « فمن حيث روحه وعقله: كتابٌ عقلي مسمًّى بأم الكتاب » از جانب روحش و از جانب عقلش کتاب عقلی است که اسم آن را ام الکتاب میگذارند که در قرآن کریم «وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ »[19] دارد. « ومن حيث قلبه: كتاب اللوح المحفوظ» و از حیث قلب به انسان کامل، کتاب لوح محفوظ میگویند. «ومن حيث نفسه: كتاب المَحْو والإثبات» از حیث نفس به آن کتاب محو و اثبات میگویند. بنابراین انسان کامل تمام مراتب علوم در آن هست. هم لوح محو و اثبات در قلبش هست، هم لوح محفوظ در عقلش هست و هم ام الکتاب در روحش هست. تمام حقایق عالم حقایق عقلی، حقایق روحی، حقایق نفسانی، حقایق ملکی همگی در دست انسان کامل است یعنی امام حسن مجتبیعلیهالسلام همه را میداند. «فنسبة العقل الأول إلى العالم الكبير وحقائقه بعينها نسبة الروح الإنساني إلى البدن وقواه » حقیقت انسان کامل نسبت به کل عالم مثل روح ما نسبت به بدن ماست. «وحقائقه بعينها نسبة الروح الإنساني إلى البدن وقواه » همانطور که ما بر تمام قوای ظاهری بدن خودمان تسلط داریم روح انسان کامل به تمام عالم کبیر تسلط دارد. «و لذلك يسمى العالم بالإنسان الكبير» به همین خاطر به عالم، انسان کبیر میگویند یعنی عالم کبیر در دست انسان کبیر است، کل عالم انسان کبیر میشود بهخاطر اینکه روح انسان کبیر است که عالم را اداره میکند.
پایان جلسه
اگر خدا توفیق بدهد برای جلسه بعد مناقب امام حسینعلیهالسلام را شروع میکنیم. تا اینجا مناقب حضرت امام حسن مجتبیعلیهالسلام تمام شد. چون اولین جلسه است پس توسل به حضرت صدیقه طاهرهسلاماللهعلیها داشته باشیم. در دو جا دوستتان را بشناسید یکی در خوشی، یکی هم در غم. اما در خوشی؛ زمانی که مهر حضرت زهراسلاماللهعلیهارا میخواستند تعیین کنند خدای تبارک و تعالی فرشتهها را فرستاد تا بپرسند که فاطمه جان از خدا چه مهری میخواهی؟ حضرت فرمود شفاعت شیعیان. بار دوم حضرت فرمود شفاعت محبین. بار سوم هم فرمود شفاعت محبین محبینم. هر کسی که یک لقمه غذا به محبین من داده، هر کسی یک جرعه آب به محبین من داده میخواهم آنها را هم شفاعت کنم.
[1]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد 3، صفحه 267.
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، صفحه 145.
[2] – محدث قمی، سفینة البحار، ج6،ص 184ـ 185؛ همو، الکنی و الالقاب، ج2، ص115 ـ 116.
کراجکی، کنز الفوائد، ص270؛ مجلسی، بحار الانوار، ج33، ص275 و ج41، ص121
إرشاد القلوب، ج۲، ص218
[3]– الطرائف في معرفة مذهب الطوائف، السيد بن طاووس، ج2، ص519
(با اختلاف الفاظ و به همین مضمون امالی شیخ صدوق ص514)
[4] – سوره مبارکه نجم، آیه5
[5]– ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبایی، ج19، ص43
[6]– سوره مبارکه نسا، آیه 3 و 129
[7]– إرشاد القلوب، جلد۲، صفحه۲۱۸
[8]– نهج البلاغه، صبحي صالح، حکمت77، ص480
[9]– کنزالعمّال، ج3، ص190
[10]– بیست گفتار شهید مطهری جلد 1، ص 84، سفینة البحار ، ج 2 ، ص 170 ، با حذف برخی فقرات
[11]– ميزان الحكمه، ج 7، ص 543
بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج 71، ص 327
[12]– مناقب، ج 1، ص 266
[13]– نهج البلاغه صبحي صالح، حکمت 119، ص 489
[14]– کشف الیقین ص۸۶
كشف الغمة في معرفة الأئمة ط- القديمة ج۱ص۱۶۳
[15]– الأنوار النعمانیة، ج4، ص38
عیون مسائل النفس؛ ص644_ شرح المنظومه با تعلیقات حسن زاده آملی، ج۵، ص۳۳۹، پاورقی، نشر ناب
[16]– رسائل ومقالات، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص64
[17]– شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 339
[18]– علي بن محمد السيد الشريف الجرحاني، معجم التعریفات، ص8
[19]– سوره مبارکه رعد، آیه39