محرم

شب پنجم محرم 1402/04/31

راه های دوری از حماقت از زبان حضرت علی ( علیه السلام )

بسم الله الرحمن الرحیم

شب پنجم محرم

مسجد باب‌الحوائج

1402/04/31

 

فیلم تلخیص جلسه

 

صوت کامل جلسه

 

 

متن کامل جلسه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تمام قرآن در چه سوره‌ای است ؟

بحثی که داشتیم درمورد «إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِین» و سورۀ حمد بود. اگر یادتان باشد یکی از مطالبی که درمورد سورۀ حمد عرض شد این بود که بنابر نظر ملاصدرا هشت درِ بهشت در سورۀ حمد وجود دارد. چون در روایت دارد که تمام قرآن در حمد است و حمد در بسم الله است، بسم الله در باء است و باء در نقطه است. سورۀ حمد یعنی انسانِ کاملِ مکمل. عجب معجزه‌ای است. می‌گوید اگر فاسق هم سورۀ حمد را بخواند، خداوند خوانندۀ آن است. ببینید چیست. مثل نهرهای آب که تَه آن لجن است ولی رنگ سبز زیبایی در آن هست. «خَضرَاءَ الدِّمَن»[1]. انسان کامل یعنی وجه الله اصلاً هیچ چیزش نمی‌شود. وجه الله را کسی نمی‌تواند کاری کند. نه می‌شود شهیدش کرد، نه می‌شود جلوی نورش را گرفت. چرا؟ چون وجه خدا نور تام خداوند است؛ نور اتم و اکمل خدا است. هیچ‌کس نمی‌تواند جلویش بایستد. سورۀ حمد، انسانِ کامل است. سورۀ حمد یعنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ). سورۀ حمد یعنی امام‌ زمان ( عج ).

 

رابطۀ انسان کامل با ما

مطلبی عرض کنم که خیلی معجزه‌آسا است. خیلی چیز عجیبی است. یک سِر است. خودِ عرفا هم معلوم نیست از آن سَر در بیاورند! آن چه سری است؟ همان‌طوری که الان مثلاً با علمای بزرگی مثل علامه حسن‌زاده، امام‌زمان ( عج ) هست، با یک پشه‌ای مثل من، با این منبر و با همه‌چیز امام‌زمان ( عج )، خدای تعالی و اهل‌بیت ( علیه السلام ) هستند. «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُم»[2]. چیز عجیبی است. به عبارت دیگر رابطۀ انسان کامل با ما کامل است یعنی به عبارت دیگر خدا در کارش پارتی‌بازی نیست. خدا با تمام هستی‌اش درست همان‌طور که برای امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) تجلی می‌‌کند برای من هم دارد تجلی می‌کند. منتها من نمی‌گذارم بروز پیدا کند. مثل اِلِمِنت اتو یا اِلِمِنت بخاری‌هایی هست که آتش از آن‌ها می‌زند بیرون، جلوی نور را می‌گیرند می‌شود آتش. من نمی‌گذارم. این می‌شود آتش. ولی امام‌زمان ( عج ) راحت می‌گذارد که همۀ خورشید حقیقت بیاید و همۀ دنیا را پر کند. آینه است. «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَه»[3]. فردی که این‌جا وصیت‌نامۀ شهید را می‌خواند بنده گفتم از آن اول بگو که وصیت‌نامۀ کدام شهید است که خورشیدش بدرخشد از محبت. اسمش را از اول بیاور. البته شهید با همۀ این وصیت‌نامه هست. می‌دانید منتها من کور و کر و کچل هستم. حالا کچل هم که شدم! در منا آن‌جایی که حلق می‌کردیم، می‌گفتم خدا دست از سر کچل ما بر نمی‌دارد! تا کچلمان نکند ول نمی‌کند! همۀ ما را کچل کرد. خلاصه کور و کچل نمی‌بینند. و الّا شهید از آن نقطۀ اول «با» بسم اللهِ وصیت‌نامه‌اش دارد می‌درخشد. مثل نور دارد می‌درخشد. من کور هستم نمی‌بینم. لذا شما محمد امین جان رعایت حال من کور و کچل را هم بکن و از همان اول هم اسمش را بگو. خدا با همه هست.

 

باب سیزدهم عقل

بحث ما چیست؟ باب سیزدهم عقل. برای چه؟ عبودیت یعنی نیستی در مقابل انسانِ کاملِ مکمل. عبودیت یعنی محو جمال امام‌ زمان ( عج ) شدن. عبودیت یعنی ریشۀ خودیت خودمان را در مقابل امام‌ زمان ( عج ) بکنیم. بعضی‌ها می‌گفتند امام چرا اسم امام‌ زمان ( عج ) را کم می‌آورد. امام توحیدی بود و اسم امام‌ زمان ( عج ) را در ظاهر کم می‌آورد. بعد می گفتند چرا نام امام زمان ( عج ) را کم می‌آورد. بعد ایشان در سخنرانی‌شان عصبانی شدند، گفتند مگر نمی‌فهمید ما هرچه داریم مال امام‌ زمان ( عج ) است. همه‌اش آینه است. آینه است برای امام‌ زمان ( عج ). هرچه علما می‌آورند به‌خاطر امام‌ زمان ( عج ) است. کسی از خودش چیزی ندارد. هرچه هست از خدا و امام‌ زمان ( عج ) است. عبودیت یعنی فانی شدن. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرام»[4]. سورۀ الرحمن معجزه است. آن را بخوانید. در روایتی دارد هر وقت سوره‌ای را سه آیۀ اول، سه آیۀ وسط و سه آیۀ آخرش را بخوانی، ثواب همۀ آن‌ را می‌بری. مثلاً می‌خواهی سورۀ واقعه را بخوانی که اگر کسی این سوره را بخواند همنشین امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) است. بعد عاشق خدا می‌شود. خدا عاشقش می‌شود. مردم عاشقش می‌شوند. سورۀ واقعه چیز عجیبی است. حالا اگر یک وقتی حالش را نداشتی می‌توانی سه آیۀ اول، سه آیۀ وسط و سه آیۀ آخر را بخوانی. وسطش هم حالا به آن صورت فرق نمی‌کند که حتماً وسطِ وسط باشد. مثلاً در سورۀ الرحمن این آیه را سعی کنیم که حتماً بخوانیم: «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرام». خیلی عالی است که این را انسان حتماً بخواند. دو، سه آیۀ آخرش را بخوانیم. «تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَام»[5]. این را حتماً بخوانید.

 

ما صاحب داریم

فهم چه معجزه‌ای است. بحث ما در‌مورد فهم است. عقل یعنی عبودیت و فهم سیزدهمین مقصد از جنود عقل است. در مقابلش هم نفهمی است. در مقابلش کودنی و حماقت است. خدا نصیب نکند که انسان احمق شود. اصلاً فهم یعنی همین. فهم یعنی انسان بفهمد که هیچ ندارد. هرچه در عالَم هست از خدا و برای خداست. اصلاً فهم معنایش یعنی همین. در روایت مبارکه از امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) دارد که مؤمن به حقیقت ایمان نمی‌رسد مگر این‌که همۀ عالم را مثل شتر ببیند و خودش را از همۀ شترها پایین‌تر ببیند. یعنی چه؟ یعنی افسار ما دست خودمان نیست. ما شتربان داریم. ساربان داریم. خدا را شکر ما صاحب داریم. یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. الحمدلله. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم». فهم یعنی همین. در آیات قرآن و در روایات مبارکه دارد که حقیقت قرآن، قطب قرآن، باطن قرآن، قرآن ناطق، حقیقتش، ظاهر و باطنش اهل‌بیت ( علیهم السلام ) و امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) هستند. ما این را بفهمیم که «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم» یعنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ). «ذَٰلِکَ الْکِتَاب» یعنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ). «لَا رَیْبَ ۛ فِیه» یعنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ). «هُدًى لِلْمُتَّقِین» یعنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ). امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را در همه‌جای قرآن پیدا کنیم.

 

اقیانوس ولایت الله

امام در کتاب سرالصلاه آورده که «صلاه المؤمن نور امیرالمومنین علی بن ابی طالب»[6]. فهم یعنی همین. دعا کنید إن‌شاءالله بتوانیم نماز بخوانیم. خود این نماز هم خیلی مهم است که با فهم نماز بخوانیم. مثلاً ما چقدر رکوع و سجده انجام دادیم. اما به معنای «سُبحانَ رَبِّی العَظِیمِ وَ بِحَمدِه» یا «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِه» توجه نکردیم. یعنی به خدا قسم همان خدا تربیت کنندۀ من و شما هم هست. عرض کردم خدا با همه مساوی برخود می‌کند. خدا برای هیچ‌کس کم نمی‌گذارد. به خدا قسم کم نمی‌گذارد. دیدید ما چقدر گیر می‌دهیم به خدا. خودت تنبل هستی. همۀ مشکلات مال خودت است. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ خودت باید درست کنی خودت را. «سُبْحَانَ رَبِّی» یعنی همان خدای چهارده معصوم، درست همان خدا با تمام اسماء و صفاتش تربیت کننده و مربی شما است. دلیلش هم این است که این قافله برای همه ابتدایش الله و انتهایش هم الله است. «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون»[7]. برای همه همین است. یک اقیانوس است. تمام این رودخانه‌ها به اقیانوس می‌ریزند. ذره‌ای باقی نمی‌ماند. همه باید بروند در اقیانوس ولایت الله. به‌به. این دنیا چه دنیای خوبی می‌شود. اگر می‌بینید دنیا گاهی اوقات قابل تحمل نیست چون ما در دنیا گیر می‌کنیم. چون در سختی، خدا را پیدا نمی‌کنیم. اگر در سختی خدا را پیدا کنیم، اگر منِ تقوایی را با صورت روی زمین زدند، گفتم خدایا شکر، حتماً نظرش این بوده من را پاک کند. اگر شادی داد بگویم خدا را شکر، نظرش این بوده که کَرَمَش را نشانم بدهد و با کَرَمَش من را به خودش برساند. اگر این‌گونه بشود دیگر همه‌چیز حل می‌شود. «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»[8]. همه راحت می‌شویم. نور می‌شود. فهم یعنی همین.

 

لیلۀ قدر

داشتیم عرض می‌کردیم که «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر»[9] اصلاً معنایش یعنی همین. یعنی «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم» که همان نور حضرت علی ( علیه السلام ) است. خدا به‌وسیلۀ این نور «إِنَّا أَنْزَلْنا» نور حضرت علی ( علیه السلام ) را فرستاده در شب قدر، که حقیقت حضرت زهرا ( علیها السلام ) است. «فِی لَیْلَهِ الْقَدْر، وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْر». چه می‌دانی این شب قدر چیست که همۀ ارزش‌های عالم به‌واسطۀ نور خدای تعالی که نور حضرت علی ( علیه السلام ) است جاری می‌شود در عالم. در لیلۀ قدرِ حضرت زهرا ( علیها السلام ) و در کل عالم هستی. چه کسی می‌داند که این چه ارزشی است. همۀ ارزش‌ها در آن هست. تمام جلال و جمال خدا، هزار اسم خدا، هزاران هزار اسم خدا در این نور هست. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» حتی از هزار اسم خدا بالاتر است. همه‌چیز در حضرت زهرا ( علیها السلام ) است. لذا در روایت فرمود اگر تمام خوبی‌ها بخواهد به صورت یک شخصی در بیاید «لَکَانَتْ فَاطِمَه» می‌شود حضرت زهرا ( علیها السلام ). «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر، سَلَامٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْر». این می‌شود قوس نزول و صعود برای انسانِ کاملِ مکمل در شب قدر. این برای تمام انسان‌ها تجلی می‌کند. دیگر اگر کسی برای خودش حجاب درست کند و دور کند، آن تقصیر خودش است. امام ( ره ) می‌فرماید فهم یعنی این.

 

عظمت خانۀ خدا / مقبرۀ المعلا

داشتیم این را عرض می‌کردیم که «یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ أَنْ یَحْتَرِسَ مِنْ سُکْرِ اَلْمَال»[10]؛ از مستی مال دور بشود؛ مال مستش نکند؛ فکر نکند که «مالِ من» است. «اَلْمَالُ مَالُ اَللَّه»[11]. وقتی دانست مال خداست در جای مناسب خرج می‌کند. ببینید حضرت خدیجه کبری ( علیها السلام ) چه کار کرد. چه معجزه‌ای بود. مکه خانۀ خداست. انصافاً خانۀ خدا معجزه است. وقتی هرکسی از حج می‌رسد، یکی از حالات تمام حاجی‌ها همین‌جاست که وقتی چشمشان می‌افتد به پردۀ کعبه بی‌استثنا قلبشان می‌ریزد، اشکشان جاری می‌شود و به سجده می‌افتند. می‌گویند آنجا هر دعایی بکند مستجاب است. شهر مکه با تمام شهرهای عالم فرق دارد. خدا می‌دانسته شهر خودش را کجا بنا کند. یک جایی است که اصلاً زلزله نمی‌تواند کاری بکند. فقط سنگ و کوه است. چیز عجیبی است. مگر خود خدا بخواهد درب و داغانش کند. هیچ‌کس دیگری از عهده‌اش بر نمی‌آید. بعد هرکس بخواهد وارد بشود باید محرِم بشود. بدون احرام جایز نیست. ببینید این شهر چه قداستی دارد. ولی حالا حقیر به اندازۀ کِرمی خودم رفتم شکر خدا. بالاخره لباس احرام پوشیدیم. رفتیم عمره را هم انجام دادیم. ولی حالا من به اندازۀ خفاشی خودم تمام حالات ما با خدا یک طرف، آن زمانی که خداوند لطف کرد به من و رفتم مقبره المَعْلاه زیارت حضرت خدیجه ( علیها السلام ) و زیارت حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب و حضرت عبدمناف و حضرت قاسم و این اهل‌بیتی که در مقبره المَعْلاه هستند از آن به بعد از این زیارت هم یک‌طرف. اصلاً زیرورو شد. منظور این‌که وجه الله و انسان کامل چه عظمتی دارد. گره‌هایمان را حضرت خدیجه ( علیها السلام ) و حضرت عبدمناف و حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب و حضرت قاسم و این ذوات مقدسه باز کردند. با این‌که آنجا محل تجلی خداوند است ولی چیز دیگری است. یعنی تمام مکۀ ما قبل از این زیارت یک‌طرف، بعد از این زیارت یک‌طرف. در مدینه هم روضه معجزه است. یک هفته ما آنجا هستیم به هر کاروانی فقط بیست دقیقه اجازه دادند. خدا بگویم چه کارشان کند. آن هم تازه در بیست دقیقه مگر گذاشتند نماز بخوانیم. تا آمدیم نمازمان را بخوانیم با آن اخلاق تندی که دارند آمدند گفتند «یالا حاجی پاشو ببینم»! مگر گذاشتند آن نماز به ما بچسبد. ولی همانش هم باز روضه روضه روضه. روضه یعنی «بَیْنَ قَبْرِهِ وَ مِنْبَرِهِ وَ قَبْرُهَا رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ اَلْجَنَّه»[12]. یک معجزه است.

 

مقام خدیجۀ کبری ( علیها السلام )

عرض می‌کردم که حضرت خدیجۀ کبری( علیها السلام ) مستی مال نداشت. ذره‌ای مستی مال نداشت. همیشه حقیر این روضۀ حضرت خدیجه( علیها السلام ) را می‌خوانم. ببینید حضرت خدیجه( علیها السلام ) چه بوده که همیشه هروقت جبرائیل می‌خواست بیاید پایین، حضرت حق به او می‌گوید جبرائیل سلام من را به خدیجۀ کبری برسان. ببینید خدیجه چه بوده. ببینید دوری از مستی مال چه کار می‌کند. آن‌وقت موقع شهادتش و موقع رحلتش دیگر کفن نداشت. یعنی آن‌همه مال، ثروتمندترین زن عرب، همه را داده بود رفته بود. ولی حالا ببینید خدا چقدر هوایش را داشت. هم پیغمبر پیراهن و ردایش را داد برای کفن، هم خدا گفت خدیجه حبیبۀ من است. خودم برایش کفن می فرستم. از بهشت برایش کفن بهشتی فرستاد.  ببینید چه هست این خدیجه. مستی مال نداشت. فهم یعنی این. فهم یعنی این‌که بفهمیم. حماقت یعنی احمق است. حالا مثل من یک نفر دو هزار هم دارد ولی چسبیده به این دو هزار و رهایش نمی‌کند. ولی یک نفر می‌بینی میلیاردر است ولی تعلق ندارد؛ برای خدا خرج می‌کند. خوش به حالشان. مستی مال نداشته باشیم. فهم یعنی این. حماقت یعنی مستی مال. یقۀ انسان را می‌گیرد و انسان را نابود ‌می‌کند.

 

مستی قدرت و علم

دوم این‌که انسان مستی قدرت نداشته باشد. انسان مستی قدرت نباید داشته باشد. حالا یک کاره‌ای هستی، خیلی خب یک کاره‌ای هستی، دستِ زیردستانت را بگیر. سوار از پیاده خبر ندارد، پیاده از سواره. دست پایینی‌ها را بگیر. قدرت زکات دارد. بعد این‌که انسان مستی علم نداشته باشد. فکر کند که من عالم هستم و از دیگران بالاتر هستم. نه‌خیر. در خطبۀ متقین امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) می‌فرمایند: خدایا به من درجه‌ای اضافه نکن مگر این‌که در ضمن آن درجه‌ای که اضافه می‌کنی نزد خودم یک درجه بیایم پایین و خودم را بدتر ببینم. درخت هرچقدر سنگین می‌شود میوه‌اش بیشتر می‌شود. سرش می‌افتد پایین. تواضعش بیشتر می‌شود. لذا حضرت عیسی پیغمبر اولوالعزم است؛ برای پیغمبران قبل از خودش و برای تمام اولیای قبل از خودش مشکات ولایت است و غیر از پیغمبر ما از تمام انبیاء قبل از خودش بالاتر است ولی وقتی که اصحابش را می‌بیند پایشان را می‌شورد. چه تواضعی. برای همین می‌شود حضرت عیسی. انبیاء مستی قدرت ندارند. پیغمبر ما حضرت محمد بن عبد الله ( صل الله علیه و آله و سلم ) در جمع که بود او را نمی‌توانستند بشناسند. همیشه وسط راه می‌رفت. جلو راه نمی‌رفت. در مسجد تا ساعاتی بالاخره خب مردم کار داشتند و به کار مردم رسیدگی می‌کرد. بعد می‌رفت خانه باز مردم رهایش نمی‌کردند. حضرت خجالت می‌کشید بگوید من خسته‌ام و من هم زن و بچه دارم. خدا آیه نازل کرد مردم بس است. این بندۀ خدا هم بالاخره زن و بچه دارد. ببینید پیغمبر چه بوده. چه تواضعی. می‌رفتند داد ‌می‌زدند درِ خانۀ پیغمبر یا محمد. آیه نازل شد. خدا هم طرفدار پیغمبرش است. صدایتان را بالا نبرید. «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُم»[13]. چه حکمتی دارد. می‌فرماید قرآن را نازل کردیم در بین بدترین امت آن زمان. خب دیدید دیگر با امیرالمؤمنین (علیه السلام ) و با دختر پیغمبر چه کار کردند. ذره‌ای مستی قدرت و مستی علم نداشت. چهارده معصوم (علیهم السلام ) هم همین‌طور بودند.

 

مستی مدح

این را داشتیم می‌خواندیم. «لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَیُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَهٍ مِنَ الْعَذَابِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم»[14]. مستی مدح. انسان دوست دارد دائم از او تعریف کنند. خدایا خودت کمکمان کن. خداوند عشق و علاقه به مدح را از قلب ما بردارد. عشق به خدا، رسیدن به خدا و تواضع را در قلب ما بگذارد. حب مدح نداشته باشیم. خیلی از این عالم‌هایی که چپ می‌کنند و جلوی نظام و جلوی ولی ‌فقیه می‌ایستند به‌خاطر این است که منیت دارند. ولی فقیه را مقابل خودشان می‌دانند. ولی فقیه مقابل ما نیست. ولی فقیه عشق ما است. هستی ما است. هستی عالم است. هستی مسلمین عالم است. شما هرچه بروید بالا خب به نفع من است. ما هم مقاممان می‌رود بالا. از خدا بخواهیم که حب مدح را بردارند و محبت به تواضع و محبت به نیستی در وجودمان بگذارند. درست به عکس، محبت به ندیدن را در وجودمان بگذارند؛ نه این‌که حب مدح و منیت در دلمان باشد. میرزا اسماعیل دولابی یکی از بزرگترین لطف‌هایی که خدا به ایشان کرده بود می‌گفت در عبادات از همه بهتر سجده است. البته این در روایت هم هست. خداوند به موسی گفت: یا موسی می‌دانی چرا پیغمبرت کردیم؟ به‌خاطر دو تا چیز؛ یکی این‌که سجده می‌کنی و خودت را متواضع می‌بینی. دوم به‌خاطر صلوات زیادی که می‌فرستی بر محمد و آل محمد. پیغمبر و اهل‌بیت (علیهم السلام ) هر‌چقدر بروند بالا خب به نفع ما است. ولی فقیه هرچه مثل خورشید بدرخشد که الحمدلله به کوری چشم دشمنان اسلام درخشیده خب این به نفع ما است. این باعث می‌شود دارایی ما بیشتر ‌شود. شما هرچه مکاشفات و نورتان بیشتر شود خب من بدبخت هم از قِبَل شما استفاده می‌کنم. اصلاً من هیچ چیزی ندارم. اگر خدا در این مجلس لطفی می‌کند مال شما است. خدا خودش کمک کند که مستی مدح نداشته باشیم. واقعاً سخت است.

 

مستی جوانی

مورد آخر بودیم که مستی جوانی است. «وَ سُکْرِ اَلشَّبَاب»[15]. مستی جوانی نداشته باشیم. حالا این را برای چه عرض کردیم؟ برای این‌که بگوییم این‌ها به‌خاطر حماقت است. این‌که انسان مستی جوانی داشته باشد، این برای حماقت است. ای جوان به چه چیزِ خودت می‌نازی؟ «در جوانی پاک بودن شیوۀ پیغمبری است / وَرنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزکار». ای جوان به چه چیزِ خودت می‌نازی؟ اتفاقاً هرچه برکت هست مال پیرها است. البته جوان‌ها هم باید نوکریشان را بکنیم؛ کمکشان کنیم. پشتیبانی‌شان کنیم. «عَلَیکَ بِالأَحداث»[16]. ولی جوان‌ها خام هستند. پیرها هستند که در روایت دارد مقام پیغمبری و مقام شفاعت دارند. بله ما باید اهمیت را بدهیم به جوان‌ها، برای این‌که نوکریشان را بکنیم ولی احترام مال پیرها است. مستی جوانی برای چه؟ جوان یعنی تازه اول کسبش است. یعنی هیچ چیزی ندارد. جوان یعنی خام. جوانی یعنی نداری. شعر قشنگی هست که می‌گوید: «در جوانی به خود می‌گفتم، شیر شیر است، اگرچه پیر است». حرف خوبی است.  شیر، شیر است، اگرچه پیر است. این مهم است که در جوانی چه کسب کردی. خود جوانی که موضوعیت ندارد. مهم این است که با جوانی چه کار می‌کنی. مهم این است که مسیرت کجا است و کجا داری می‌روی. به جوانی خودمان غره نشویم و الّا نابود می‌شویم. هیچ چیزی برای ما نمی‌ماند. این از حماقت است.

 

بحث فردا

بحث بعدی ما إن‌شاءالله منزل چهاردهم از جنود عقل و جهل است. که موضوع آن عفت است. در مقابل آن هتک است. اگر خدا توفیق بدهد زنده باشیم فردا احتمالاً بحث عفت را عرض می‌کنیم. من امشب هم می‌خواستم شروع کنم منتها نمی‌خواهد بس است. بالاخره خسته‌تان نکنیم که إن‌شاءالله ذکر و سینه زنی هم داشته باشیم به امید خدا و از سروران عزیز و از مداحان عزیز اهل‌بیت هم استفاده کنیم. خلاصۀ بحث ما این شد که فهم فهم فهم. اصلاً عقل یعنی فهم. فهم یعنی کیفیت تدیّن و سیر و سلوک به طرف خدا. فهم یعنی کیفیت. سیر و سلوک باید با کیفیت و با فهم باشد. من هر شب معمولاً وقتی که قاری، قرآن می‌خواند آیاتی را که خودم معمولاً هر شب می‌خوانم را می‌خوانم. مثل معلقات عرش، یاسین، واقعه و الرحمان. امشب به فکرم افتاد من که حالا این‌ها را تندتند می‌خوانم، امشب این قاری عزیزمان که خیلی روحانی خوب و عالم و فاضلی هم است و سرور ما است و من نوکر ایشان هستم گفتم اصلاً بیایم امشب به‌جای این‌که یاسین و واقعه و الرحمان را همین‌طوری بلغور می‌کنم با ایشان بنشینم قشنگ آیات را بخوانم. این خوب است. با کیفیت. عجب شش تا آیه‌ای هم خواند. آفرین. در روایت دارد هرچه خدای تبارک و تعالی به منِ امیرالمؤمنین (علیه السلام ) که معلم الانبیاء است داده، از شش آیۀ اول حدید و چهار آیۀ اخر حشر داده. اتفاقاً من آنجا گفتم کاش چهار آیۀ اخر حشر را هم می‌خواند. حالا از ایشان خواهش می‌کنیم فردا شب إن‌شاءالله بخواند. از همان «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه». چه معجزه‌ای است.

 

تفکر و فهم در قرآن

می‌خواستم این را عرض کنم. باور کنید امشب حال بیشتری کردم که این شش آیه را با لسان ایشان خواندم. روح یکی می‌شود. شش تا آیۀ حدید است. یک رکعت نماز جماعت با ده نفر چه ثوابی دارد، چه برسد به جمعیت زیاد. دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند ثوابش را بنویسد. تمام جن و انس و نویسندگان نمی‌توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسد. قرآن بخوانیم با تلقی. اهل‌بیت (علیهم السلام ) دو نوع قرآن خواندن داشتند. یک نوع قرآن خواندن داشتند که در روایت هم دارد یاران امام‌زمانf « لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل »؛ مثل زنبور عسل زمزمه می‌کنند. تند می‌خواند ولی با زمزمه. زیبا می‌شود. صدای زیبایی می‌دهد. این یک شیوۀ خوانده است. یک شیوۀ خواندن هم داشتند که با تفکر و با تدبر می‌خواندند. حواسمان را جمع کنیم. بیشتر تشویق می‌کردند به قرآن خواندن با تلقی، با تفکر و با تفهم. «أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَیْسَ فِیهِ تَفَهُّم»[17]. اصلاً می‌فرماید عمل و کار و چیزی که در آن تفهم نباشد به‌درد نمی‌خورد. عجب روایتی است. لذا کیفیت بدهیم به کارمان. انسان به‌جای این‌که پنجاه رکعت نماز بخواند تندتند، ده رکعت بخواند ولی با تفهم. بعضی از اصحاب شب تا صبح در سجده و رکوع بودند. او می‌فهیمده رکوع یعنی چه. نماز جعفر طیار خوبی آن به این است که به انسان سجده کردن را یاد می‌دهد؛ رکوع کردن را یاد می‌دهد. ما معمولاً سریع رکوع و سجده انجام می‌دهیم. خلاصه فهم خیلی چیز مهمی است. إن‌شاءالله خداوند به ما توفیق بدهد.

 

شیعه و سنی

اما امشب شب کریم اهل‌بیت است. دو شب از عاشورا مربوط به کریم اهل‌بیت است؛ شب پنجم و شب ششم. امشب درِ خانۀ چه کریمی آمدیم. یادش به‌خیر من یک روز در مدینه خیلی بدحال بودم، حال خوشی نداشتم. خیلی حالمان گرفته بود. بعد صدقه‌ای دادم از طرف امام حسن مجتبی (علیه السلام ). کلاً زیرورو شدم. زیرورویم کرد. می‌دانم کرم هستم. ولی کرم هم گاهی حالش بد است. جهنمی‌ها هم گاهی حالشان خوب است و گاهی بد است. خلاصه زیرورویمان کرد. نمی‌دانم چقدر صدقه آن هم به یک فرد سنی دادم. آنجا بیشتر شیعیان در دسترس نیستند. کمتر در دسترس هستند. مخصوصاً که مسجدشان که معمولاً می‌رفتیم می‌دیدیم ما که البته اهل حج نیستیم ولی حالا آن‌ها که می‌روند معمولاً می‌روند مسجد شیعیان. مسجدشان هم می‌خواستیم برویم تعطیل کرده بودند. گفتند از سال 98 مسجد شیعیان را آل سعود پلمب کرده. ببینید چه اختناقی. این‌ها بودند که حکومت می‌کردند به امام حسین و او را کشتند. نه عرب‌ها. ما با عرب‌ها دعوا نداریم. منظور بعضی‌هایشان. ما الان الحمد‌لله برادران سنی این همه مسجد دارند. خیلی از مسجدهایشان از مسجد‌های ما بزرگتر است. اعمالشان را آزادانه انجام می‌دهند. من خیلی اوقات شده برادران سنی بوده آمده اینجا دست بسته نماز خوانده. نوکرشان هم هستیم. من بعضی‌هایشان را شانه‌هایشان را می‌بوسیدم. بعضی پیرمردها و پیرزن‌ها! شانۀ پیرمردها را می‌بوسیدم. سنی بودند ولی ابراز علاقه می‌کردیم. صحبت می‌کردیم. ما که دعوا نداریم با برادران سنی. آن‌ها با ما دعوا دارند. ما که دعوا نداریم. آخر مسجدِ شیعه را باید ببندید؟! خیر ندیده‌ها. اهل تسنن مردمشان مردم خوبی هستند. إن‌شاءالله یک فضا و یک نسیم بوزد این‌ها همه شیعه می‌شوند. این‌ها همه عاشقِ اهل‌بیت(علیهم السلام ) هستند. ‌سنی‌ها امام حسین (علیه السلام ) را هم دوست دارند. منتها یک عده نانجیب که نوکر آمریکا و اسرائیل هستند، این ملعون‌ها نمی‌گذارند. خلاصه صدقه دادیم به یکی از برادران سنی حالمان زیرو رو شد. آن روزم عوض شد. فردا دیدم که اینجوری شد از هول حلیم افتادم پنج دفعه صدقه دادم اثر نکرد! چون آن روز خالص بود. روز بعدی که به پنج نفر دادیم به قصد بود. نیت داشتیم که یک کمکی بکنیم.

 

توسل

ولی بالاخره کریم اهل‌بیت (علیهم السلام ) کریم است. مشعل می‌گذارد درِ خانه‌اش که راه را گم نکنند. خیلی حرف است. این را می‌خواهم بگویم ببینید چقدرمهم است. فردی است که جذامی است. ما معمولاً از جذامی فرار می‌کنیم. ولی جذامی می‌گوید آقا بفرمایید. حضرت از اسب پیدا می‌شود. حالا از اسب لزومی ندارد پیاده شود ولی پیاده می‌شود. سر سفرۀ جذامی می‌نشیند. می‌گوید به یک شرط می‌خورم که شما هم بیایید خانۀ ما! چه معجزه‌ای است. امشب درِ خانۀ چه کریمی آمدیم. سگ آمده آقا دارد غذا می‌خورد. یک لقمه خودش می‌خورد یک لقمه به سگ می‌دهد. مساوات. وجه الله با همه مساوی برخورد می‌کند. پارتی‌بازی نمی‌کند. به همه می‌دهد. ما نمی‌گیریم. ما پشت کردیم. ما به آقا پشت کردیم. این آقا را در خانه‌اش چقدر زجر دادند. نُه بار زهر دادند. اگر رهبری معظم یک دستور بدهد هشتاد میلیون سپاهی می‌ریزند و پشتیبانی او را می‌کنند. اما می‌آمدند دست‌بوسی امام حسن (علیه السلام )، نانجیب‌ها عصای زهر آلود را چنان در پای آقا فرو می‌کردند. امام حسن (علیه السلام ) این‌گونه مظلوم بود. می‌رفتند می‌گفتند السلام علیک یا مذل المومنین! خدا لعنتشان کند. چه کار کردند با امام حسن (علیه السلام ). امام حسین (علیه السلام ) فرمود زینبم این یادگار حسنِ من است. مبادا بیاید در میدان. یازده سال هم بیشتر ندارد. بعد ابی عبد الله (علیه السلام ) افتاده بود در گودی همه شهید شده بودند. حتی طفل شش ماه همه شهید شده بود. یک نانجیبی آمد با شمشیر بزند به فرق . . .

 

منابع

[1]. کافی، ج 5، ص 332

[2].  سورۀ حدید، بخشی از آیۀ 4

[3]. سورۀ نور، بخشی از آیۀ 35

[4].سورۀ الرحمن، آیات 26 و 27

[5]. سورۀ الرحمن، بخشی از آیۀ 78

[6] . اشاره به این روایت است که حضرت می فرماید « انَا صَلاهُ المُؤمِنینَ وَ صِیامُهُم». سر الصلاه ( معراج السالکین و صلاه العارفین )، امام خمینی ره، 1جلد، ص 68، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) – ایران – تهران، چاپ: 6، 1378 ه.ش.

[7]. سورۀ بقره، بخشی از آیۀ 156

[8] . کلیات سعدی، مواعظ

[9]. سورۀ قدر، آیۀ 1

[10]. غررالحکم،  ج ۱، ص ۷۹۷

[11]. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۶

[12]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳۶۹

[13]. سورۀ حجرات، بخشی از آیۀ 2

[14].سورۀ آل عمران، آیۀ 188

[15]. غررالحکم،  ج۱، ص۷۹۷

[16]. کافى، ج ۸، ص ۹۳

[17]. کافی،  ج۱، ص۳۶

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 + بیست =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا