متندرس اخلاقفیلم

جلسه درس اخلاق چهارشنبه‌ ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

منازل السائرین - حرمت در ولایات

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بحثی که ما داشتیم در مورد حرمت بود و رسیدم به حرمت در ولایات حرمت در ولایات یعنی «صون السر ان یداخله امن» ببینید برادرها خواهرها ما ابعاد وجودیمان مختلف است یکیش سر ما است سر به ان حقیقت وجودی ای می گویند که وصل می شود به اسماء و صفات خدا سوال مگر حالا ممکن است انسان به اسماء و صفات خدا وصل بشود چون اسماء و صفات خدا مثلا علم خدا بی نهایت است من که کرم کوچک مورچه کوچک من کجا خدا کجا بی نهایت کجا ما هیچ کجا مگر ممکن است وصل بشود انسان به اسماء و صفات خدا برادرها و خواهرها می دانند اسماء و صفات خدا حتی حقیقتش از عالم عقل بالاتر است چرا؟ چون عوالم عقلی دارای ماهیت است ولی حد ماهوی دارد ولی عوالم اسماء و صفات دیگر حد ندارد. برای همین می فرماید سلمان علم ما کان و ما سیکون و ما هو کائن را می دانست همه چیز را می دانست حالا ممکن است یک همچنین چیزی انسان به حقیقت سر دست پیدا کند بله به بالاترش هم می تواند اینجور که عرفا می گویند و دین ما هم همین را می فرماید اصلا ما آمده ایم برای همین به اسماء و صفات و به حق جل و علا ملحق بشویم برای همین آمده ایم همه عالم همینطور است برادرها و خواهرها ببینید این دنیا در عین اینکه در ظاهر چون ما در دنیا اسیرهستیم خیلی عظیم می بینیم او را خیلی بزرگ می بینیمش خیلی دارای اثر می بینیمش ولی در واقع هیچی ندارد یک ذره است در مقابل مثلا شما نگاه کنید می فرماید «خلق الله الارواح قبل الاجسام بالفی العام» دو هزار سال قبل از این عالم ملک روح های ما را خدا آفریده است دو هزار تازه دو هزار سال اگر سال آخرتی باشد خودش می شود هزاران بلکه شاید میلیارد ها سال دنیایی یعنی روح خیلی عظمت دارد یک مثالش برای شما مثال بزنم که خود شما بهتر از من می دانید مثلا شما روح زمان طفولیت یک طفل را نگاه کنید چطوری است روح در زمان طفولیت طفل خیلی ضعیف است فقط خورد و خوراک و همین یک غرائزی دارد درکی ندارد ولی حالا ببین همین روحی که در زمان طفولیت هیچ درکی ندارد یک غرائزی فقط دارد همین روح در زمان رحلتش امام ببین چی شده بود ببین امام چی شد؟ می شود مثل امام تمام دنیا را به هم می ریزد معجزه می کند در عالم می شود  مثل حضرت آقا تمام عالم زیر و رو می کند واقعا ببین چقدر زیبا برادرها حضرت آقا این همه این اصلاح طلب ها اصلاح طلب های نادان این همه رفتند جلوی آمریکا ذلیلانه جلوی انگلیس جلوی فرانسه دم تکان دادن هیچی هم به آن ها ندادند برجام هم گرفتند پاره کردند ولی حضرت آقا به تبع جدش امام حسین چه کار کرد جلوی آمریکا ایستاد جلوی اروپا با قدرت ایستاد توی دهنشان زد با همکاری بچه های سپاه و ارتش و بسیج مان فتاح را درست کردند مهاجر ده را درست کردند ذلیل و خارشان کرد الان تمام بدهی های ایران را مجبور شدن آزاد کنند این چه انسانی است که این مظهر اسماء و صفات خدا می شود دیگر می شود قدرت خدا دست قدرت خدا از مظهر امام از مظهر حضرت آقا از مظهر بزرگ حاج قاسم سلیمانی ها می زند در دهان این دست قدرت خدا است چرا نمی تواند انسان مظهر قدرت خدا بشود چرا انسان نمی تواند مظهر علم خدا باشد ببین شما الان بشر در علم چقدر پیشرفت کرده مظهر علم خدا نشده؟ می گویند اگر کسی من شنیدیم حالا نمی دانم راست و درستش ولی بالاخره بشر می رسد برادرها شنیدم اگر تا دوهزار و سی زنده بماند کسی دیگر ژن های جوانی را که تاثیر می گذارند و عمر را طولانی می کنند شناسایی می شود و دیگر می تواند عمر طولانی بشود ما روایات هم داریم که در زمان ظهور امام زمان عمر ها طولانی می شود خلاصه سعی کنید  تا دو هزار و سی زنده بمانید البته عمر طولانی هنر نیست مگر این که آدم خدایی باشد و الا به درد نمی خورد خدا اگر ان شاء الله بخواهد خدای نکرده عمر ما مرتع برای شیطان بشود ان شاء الله همان موقع را زمان مرگ ما قرار بدهد به چه دردی می خورد آدم مثلا فرض کن زنده بماند نوکر انگلیس بشود نوکر اسرائیل بشود نوکر امریکا بشود الحمد لله برادرها و خواهرها ببینید قدرت ایران به کجا رسید نمی دانم دیشب دیدید یا نه که وقتی رئیس جمهور ما خیلی قشنگ سخنرانی کرد توی سازمان ملل واقعا خدا پدر و مادر این رئیس جمهور را بیامرزد کنار گوش آمریکا ببین چطوری هر چه دلش خواست به آمریکا گفت بعد هم دیدید آن سفیر انگلیس بود یا وزیر خارجه شان بود ایستاد داد و بی داد کردن خود آمریکایی ها بیرونش کردند اسرائیل چی آن ها بود وزیر دفاع؟ سفیرش ببین سفیر اسرائیل ایستاد به داد و بی داد چون خیلی زیبا صحبت کرد گفت تنها رژیم آپارتاید دنیا کی است؟ اسرائیل است خب بدبخت داد و بی داد ندارد خب آدم شو تو که به تو بر می خورد خب آدم شو ولی الحمد لله رئیس جمهور آنجوری با قدرت صحبت کرد آدم یاد شهید رجایی من افتادم واقعا آدم یاد شهید رجایی می افتد شهید رجایی هم یک بار رفت همینطوری با قدرت صحبت کرد خدا رحمتش کند خب این دست قدرت… پس آدم می تواند مظهر قدرت همین آقای رئیسی واقعا مظهر سید ابراهیم بت شکن سلامتیشان یک صلوات بفرستید.

می تواند آدم مظهر قدرت خدا بشود و این ها جا می زنند و مجبور هستند تسلیم بشوند در مقابل قدرت خدا یکی از صحبت های حضرت آقا را نمی دانم شنیدید یا نه یادتان هست یا نه که حضرت می فرماید ظهور امام زمان دیر نیست یعنی نزدیک است یعنی دیگر الان ان شاء الله به امید خدا حالا من نمی گویم نزدیک است ولی نزدیک یعنی مثلا فرض کن شما دو سال دیگر سال تعیین نمی کنیم گر چه حالا خدا کند ما هر روز ان شاء الله دعا می کنیم همین فردا آقا بیاید و الله ما هر روز باید منتظر هر ساعت هر ساعت باید دعا کنیم بلکه نذر کنیم بگوییم آقا امشب اگر بیایی مثلا جانم را فدایت می کنم زندگیم را فدایت «بابی و انت امی» نذر کنیم اصلا برای هر شب هر شب منتظرش باشیم با تمام هستی مان  واقعا هم شاید بیاید امشب شاید بیاید ممکن است هم بیست سال دیگر بشود سی سال دیگر من نمی دانم ولی چیزی که هست نزدیک است علمای بزرگی فرمودند نزدیک است و آدم تحولات دنیا را که می بیند دنیا زمینه تجلی قدرت جهانی خدا را پیدا کرده پیدا کرده دنیا زمینه تجلی علم بی نهایت خدا را پیدا کرده دنیا زمینه تجلی نور بی نهایت خدا را پیدا کرده ببین شما در کربلا چه نوری تجلی پیدا کرد ما یک دوستی داریم برادرها خیلی اوقات من ذکرش را می گوییم من خودم خیلی دوستش دارم هر شب تقریبا شاید هم حالا گاهی دو سه بار دو رکعت نماز برای خودش و شهدایی که با او هستند می خوانم این همیشه روزه است بعد روزه می گیرد برای شهدا این روزه گرفته بود ببینید نور خدا چطوری شده است در عالم دو تا شهید بودند که هفت تا بچه شان با خودشان را خدا لعنتش کند صدام شهید کرده بود این زن و شوهر را این بزرگوار پانزده روز روزه گرفته بود برای خانم پانزده روز هم روزه گرفته بود برای شوهر و بچه هایشان سی روز روزه گرفته بود برای این ها چون همیشه روزه است دیگر می گوید این مال این شهید این مال این شهید یکی یکی برای شهدا می گیرد برای امام هم پانزده روز می گیرد ماه شعبان پانزده روز ماه شعبان مال امام است هر سال بعد دیروز همین دیروز برای من حالا دیروز نمی دانم دیروز یا پری روز همین دیروز  پری روز برای من تعریف می کرد بعد خدمت شما عرض شود که گفت حاج آقا من خدمت شما عرض شود که می خواستم بروم کربلا پول نداشتم صد و چهل و پنج هزار تومان پول داشتم گفتم خدایا من چطوری بروم کربلا با صد و رویم هم نمی شد از کسی قرض بگیرم خلاصه بلند شده بود راه افتاده بود آقا یک نفر پیدا شده بود بنده خدایی از عراقی ها پیدا شده بود و این ها تمام بلیت و نمی دانم رفت و آمد و هزینه آنجا سه چهار روز هم برده بود بغداد بعد از اربعین سه چهار روز هم اصلا نمی گذاشته است که بیاید توی خانه شان بعد حالا ببینید این پانزده روز برای این گرفته برای شوهر پانزده روز برای خانم و بعد هم هفت تا بچه شان این چه کار کرد بود شوهر اینجور که یادم است یکی شان خلاصه شوهر مثل این که صد و چهل و پنج دینار پول توی جیبی به این داده بود موقع برگشت بلیت برگشت را که گرفته بودند هیچی زن هم خانمه هم صد دلار به او پول تو جیبی داده بود خب ببین این نور خدا نیست این مرد با جیب خالی بعد گفت سفر با جیب خالی واقعا این ها را می شود فیلم درست کرد با هر کدام از این ها می شود فیلم زیبا درست کرد این ها باید در صدا و سیما باید نشان الحمد لله شکر خدا صدا و سیما خیلی این چیزها را دارد پخش می کند ببینید این نور خدا است دنیا کی اینجوری بوده دنیا عوض شده دنیا زیرو رو شده دنیا آمادگی پیدا کرده برای این معجزات الهی واقعا آمادگی پیدا کرده می گفت ببینید چی می گفت برادرها می گفت از من می پرسید چی می خواهی هر چه می گفتم در عرض یک ربع اماده می کرد می آورد یک ربع مثلا می گفتم هنداونه ده دقیقه بعد آماده بود نمی دانم خربزه ده دقیقه بعد بعد مثلا غذاها می گفت هر چه می خواستم در عرض ده دقیقه یک ربع آماده می کرد ببین چی است معجزه است دیگر نه این را می شناخته واقعا خدا را شکر می خواهم عرض کنم برادرها عالم آمادگی پیدا کرده است برای تجلی نور خدا عالم آمادگی پیدا کرد برای تجلی اسم حیات برای ظهور  امام زمان پس سر یعنی چی؟ سر آن قسمتی از وجود ما است که با اسماء و صفات خدا متصل می شود برادرها خواهرها یک اسماء و صفات و یک اذکاری است یک اذکاری است که خیلی سریع آدم را وصل می کند به این سر یکی «یا حی یا قیوم لا اله الا انت» دائم الوضو باشید این ذکر را بگویید «یا حی یا قیوم یا لا اله الا انت» سریع وصلتان می کنند به عالم قلب یکی همین ذکر اسم اعظم است که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم نمی گفت اسم اعظم خدا را نمی فرمود سه بار قسم داد سه بار درخواست کرد حضرت قسم یاد کرد که اگر نگفته بودی یا حالا قسمم داد مثل اینکه نمی گفتم که بعد فرمود شش تا آیه اول حدید چهار تا آیه آخر حشر بعد از نماز صبح یک بار شش تا ایه اول حدید سه مرتبه چهار تا آیه آخر حشر با اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بعد از نماز عشا هم همین ترتیب دائم الوضو باشد آدم زمزمه کند همیشه این دستور العملی است که پیغمبر داده حقیر عرض نمی کنم مال پیغمبر است بعد یکی از ذکر هایی که اگر با عشق این کار را بکنید سریع وصلتان می کند همین است می دانید چرا چون این ها فطرت ما است فطرت است اسماء و صفات خدا جزء فطرت ما است برادرها و خواهرها زمان ظهور امام زمان یک مسئله  اعتباری نیست زمان ظهور امام زمان یک حقیقت است یعنی عالم اول زمان آدم کلاس ابتدایی بوده بعد شده زمان نوح بعد شده زمان مثلا فرض کنید شما ابراهیم بعد شده هی پیش رفت کرده بعد شده زمان موسی بعد شده زمان عیسی بعد دیگر وقتی که تا آن زمان شیطان می رفته تا آسمان چهارم هم می رفته بالا وقتی که پیغمبر حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و اله و سلم وقتی ایشان تجلی می کند و ظهور پیدا می کند در عالم دیگر نمی گذارند شیطان را با شهاب تیر شهاب در قرآن کریم دارد می زنند دیگر نمی گذارند برود بالا ممنوع می شود یعنی عالم نورانی می شود البته از این طرف اجنه و شیطان هم زیاد شدند حالا دیدید خیلی ها هستند که تسلیم می شوند گیر شیاطین گیر اجنه می افتند الان خود اسرائیل و آمریکا هم از این اجنه و شیاطین استفاده می کنند ملعون ها آن ها اصلا اصل شیطان هستند ولی کسی که ایمان داشته باشد کسی که روحش لطیف باشد کسی که وصل باشد به اسماء و صفات خدا یک یا علی بگوید همه را نابود می کند اصلا برادرها این ها که افسردگی می گیرند راهش این است که خودتان را قوی کنید بله حالا مثلا ما روایاتی داریم مثل مثلا حرز امام جواد مثل حرز ابودجانه که طرف جن  زده شد حرز ابودجانه هم روایاتش شیعه دارد هم روایات برادرهای سنی معتبر هم هست که صبح و شب آدم بخواند کبیرش را کبیر حرز کبیر ابودجانه را آدم بخواند با صد تا هزار تا صلوات ریشه این ها را می کند اما مسئله حالا غیر از ذکر مهم وجودش است اگر کسی اهل بیتی باشد اگر کسی گریه کن اهل بیت باشد لطیف شده باشد روحش با اشک برای اهل بیت علیهم السلام لطافت برادرها آدم را قوی می کند خواهرها لطافت آدم را قوی می کند بلا «انه لطیف خبیر» اصلا یکی از اسماء و صفاتی که برای وصل به خدا لازم است آدم بگوید اسم یا لطیف است حالا بالاترین طریقه گفتن ذکر یا لطیف همین گریه برای امام حسین است گریه برای امام حسین تمام مدارج سیر و سلوک را می برد معجزه ای است گریه برای امام حسین البته اگر آدم توانش را داشته باشد صبح گریه کند، ظهر گریه کند، شب گریه کند امیرالمومنین هر وقت امام حسن برایشان وارد می شود می فرمود من دیدم در حال گریه است. من دیدیم در حال گریه است خیلی قدرت می دهد به آدم الان منتها نمی توانیم ما بالاخره کار و زندگی و این ها گر چه به نظر من اگر کسی وصل بشود به اهل بیت اصلا راه باز می شود زمان برایش بسط پیدا می کند توی کربلا شیخ جعفر شوشتری می فرماید کربلا بیست و چهار ساعت هفتاد دو ساعت یعنی بسط پیدا می کند زمان شما دیدید گاهی اوقات زمان برکت پیدا می کند دیدید؟ برای بعضی ها برکت پیدا می کند کاری را که مثلا توی ده ساعت باید انجام بدهد در یک ساعت انجام می دهد به عکسش برای بعضی ها زمان ضیق می شود بیست و چهار ساعت می بیند این بابا یک چشم به هم زدن گذشت هیچ کاری هم نکرد ولی برای بعضی ها بسط پیدا می کند توی یک ساعت پنج جزء قرآن می خواند طی اللسان پیدا می کند زبانش قدرت پیدا می کند حالا چی داشتم عرض می کردم داشتم عرض می کرد از این طرف شیاطین و اجنه هستند ولی اگر کسی الان زمان دیگر شیطان گذشت الان زمان قدرت نمایی شیطان این ها که متاسفانه ضعیف هستند مال این است که وجودشان   ضعیف است الهی کن خودت را مثل حاج قاسم کن خودت را مثل شهدا کن مثل شهید حججی ها کن مثل علامه حسن زاده ها کن بالاخره این همه آدم های بزرگ ما داریم مثل شهید فهمیده ها کن چرا اینقدر اسیر شده ای چرا اینقدر ضعیف شدی برای چی؟ بعدا مهم نیست بلرزد بلرزد چی است؟ بمیرد تکه تکه بشود چیزی نیست روح است که باید قوی بشود روح است که باید قوی بشود پیغمبر اکرم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و اله و سلم اشرف کائنات است مظهر تمام اسماء و صفات خدا است وقتی وحی نازل می شد دست و پا و بدنش می لرزید حضرت خدیجه پتو می اورد می انداخت روی بدن حضرت ولی همین آقا کسی مگر حریفش بود چه قدرتی چه نورانیتی چه عبادتی امیرالمومنینی که شبی هزار رکعت نماز می خواند می فرماید من کجا حضرت پیغمبر کجا عبادات من کجا حضرت پیغمبر کجا امیرالمومنینی که شما ببینید برادرها «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین» رفتند محضر امام جعفر صادق علیه آلاف التحیه و الثناء یابن رسول الله این یک ضربه حضرت علی که از عبادت تمام جن و انس بالاتر است عبادت شما هم در آن هست حضرت فرمود بله عبادت من هم داخلش هست من امام صادق هم عبادتم در آن هست یعنی یک ضربه حضرت علی از عبادات تمام جن و انس و عبادات امام صادق امام باقر امام کاظم امام رضا از همه بالاتر است ببین چی بوده امیرالمومنین ببین چی می شود بشر «انا لذی سمتنی امی حیدره کلیس آجام کریه المنظره» فکر کنم این شعر حماسی است که آقا وقتی که می خواست آن ملعون عمر بن عبدود را بکشد ایستاد به خواندن بعد جالب هم به اینجا است که می دانید این عمر بن عبدود نمی ترسید از حضرت علی می خواست حضرت علی را بکشد بعد مادرش به او گفته بود تو هر جا می روی برو ولی اگر یک دفعه توی یک جنگی به یک کسی برخورد کردی که اسمش حیدر بود فاتحه خودت را بخوان یا فرار کن یا فاتحه خودت را بخوان آقا تا امیرالمومنین این را گفت «انا الذی سمتنی امی حیدره» این دست و پایش شروع کرد به لرزیدن یاد حرف مادرش افتاد ولی نصیحت مادرش را گوش نکرد واقعا آدم خوب است حرف مادر و پدرش را گوش کند ما متاسفانه یک خورده حالا یک خورده که چه عرض کنم خیلی زیاد احترام پدر و مادر را نگاه نمی داریم خیلی واجب است احترام پدر و مادر واقعا خیلی حرف دارند بینهایت بینهایت بینهایت رضایت خدا در رضایت مادر است واقعا واقعا اینطور است و پدر نهایتا چی داشتم عرض می کردم داشتم این را عرض می کردم که برادرها خواهرها الان موقعی است که الان زمانه اینطوری است در روایت مبارکه دارد زمان زمان آخر الزمان زمانی است که هر کسی توی خانه اش هم بنشیند می تواند علم یاد بگیرد با قدرت بروید به طرف خدا البته ما معمولا من خودم اینجوری هستم ضعیف هستم توی جماعت بهتر می توانید بیایید داخل جماعت درس به جماعت ورزش به جماعت عبادت با جماعت برای همین است مثلا ببینید مستحب است از همه زودتر بیایید مسجد از همه دیرتر از مسجد خارج بشوید جز برای کسی که کار داشته باشد مثلا یکی از بالاترین چیزهایی که درجات را می برد بالا یکی این است از این مجلس به این مجلس از این مجلس به این مجلس مثلا صبح می رود حوزه ظهر می رود  آن طرف نماز دوباره می رود مثلا دانشگاه از دانشگاه دوباره می رود فرض کنید شما کانون فرهنگی بسیج بعد دوباره می اید مسجد نماز مغرب و عشا بعد می رود هیئت خلاصه آخرش هم خسته و مانده می رود خانه البته یک نکته هم به شما عرض کنم این نکته اینجا خوب است عرض کنم یک روایتی دیدم خیلی جالب بود من این را ندیده بودم یک روایتی دیدم که خوب نیست آن شوهری که در شهر و دیار و خانه خودشان باشد شب کنار همسرش نباشد شب دیگر حالا خسته و مانده شدی خودت را برسان خانه مستحب است بروی کنار خانواده برادرها دین اسلام معجزه است خواهرها کجا می تواند آدم دین اسلام را پیدا کند ببین چقدر زیبا است آقا امام صادق می فرماید بابا جان وقتت را چهار قسمت کند یک قسمت را بگذار همیشه برای خانواده یک قسمتش را بگذار برای خانواده بعد هم خسته هم که بودی بسیجی خستگی را خسته کرده دوباره بایست شروع کن به خندیدن اه نوکرت هستم حاج خانم گلم پسر گلم برو با آن ها بازی چیزی بالاخره راهش بیانداز شاداب کن خانه را شاداب کند زنده شان کن نوکری شان را بکن خب داشتم چی عرض می کرد سر داشتم راجع به سر صحبت می کردم سر آن برادرها و خواهرها ببینید ما یک اشتباهی که می کنیم مثلا دیدید در ورزش مثلا بعضی ها بالاتنه شان خیلی قوی است بعضی ها پایشان خیلی قوی است بعضی دست راست این ها خوب نیست آن ورزشکاری خوب است که تمام بدنش را هماهنگ قوی کند ما باید تمام ابعاد وجودیمان را کامل قوی کنیم یکی سر ما است سر ما به وسیله چی چیز می شود قوی می شود؟ نفس به وسیله چی قوی می شود؟ سختی دادن سختی کشیدن اگر می خواهی نفست قوی بشود با خوردن و خوابیدن درست نمی شود که نمی شود که نمی شود آقا با خوردن و خوردن و خوابیدن آدم نفس ضعیف می شود دیدید آدم تا می رود غذا را می خورد چشمهایش چی می شود؟ سنگین می شود خوردن و خوابیدن اینجور طبیعتش نفس را ضعیف می کند نمی  گویم آدم نخورد به اندازه ای بخورد که قوی بشود به اندازه ای بخورد که نوکری کند به اندازه ای بخوابد که نوکری کند بعد خوابش از روی قدرت باشد خوابش هم از روی نورانیت باشد در خواب در خوابش هم به خودش حیات بدهد با حیات بخوابد توی خوابش هم دیدید بعضی بزرگوارها با ذکر می خوابند با ذکر بیدار می شوند یعنی وقتی که بیدار می شود دارد ذکر می گوید خوش به حالشان دست ما را هم بگیرد یک دعای به ما بکنید ما هم اینجوری مثل شما بشویم آفرین باریکلا همین است راه راه همین است که چنان موقع شبانه روزت قوی بشوی گفت آقا من نماز شب نمی توانم بخوانم فرمود توی روز مشغول معصیت هستی مشغول یلیلی تللی هستی معلوم است که نماز شب نمی توانی بخوانی معلوم است نمی توانی بخوانی تمام کارهایت با وضو باشد با ذکر باشد با معنویت باشد با حضور قلب باشد با عشق باشد با بینش و این خیلی مهم است برادرها با بصیرت باشد بصیرت یعنی شناخت جامعه جامعه جهانی بشناسی کجای جهان قرار گرفتی الان ما برادرها خواهرها ملت در قله عالم است هفته دفاع مقدس هم هست الان ملت ما در آستانه تشکیل حکومت جهانی امام زمان است بروید نگاه کنید امام است این کلام از امام است که می فرماید انقلاب ما ابتدای ظهور امام زمان چیز انقلاب جهانی امام زمان است طلیعه انقلاب جهانی امام زمان یک همچنین کلامی دارد حالا متنش دقیقش کلماتش یادم نیست ولی امام یک همچنین کلماتی دارد که می گوید انقلاب ما شروع  انقلاب جهانی چی است؟ امام زمان. یعنی شروع شده ما این بصیرت را داشته باشیم که آقا ما نوکر امام زمان هستیم ان شاء الله ما سیاهی لشکر امام زمان هستیم ان شاء الله وقتی که آدم این بصیرت را داشته باشد که آقا هر نفسش که ملت ایران حجت خدا است بر خلق عالم وقتی این بینش را داشته باشد آدم چقدر زندگیش عوض می شود چقدر کارش عوض می شود چقدر رفتارش چقدر احوالش چقدر آثارش عوض می شود آثارش خیلی عوض می شود آثارش شما نگاه کنید چرا زندگی حاج قاسم سلیمانی فرق داشت با من به خاطر این که او خدایی بود همه چیزش در راستای انقلاب جهانی امام زمان بود دقت می کنید لذا من باید توی این راستای بصیرت حرکت کنم خدمت شما عرض شود که «و فی ولایات» حالا این را من بگویم دیگر عرضم را تمام کنم بس است خسته تان نکنم تمام شد شمس جمال امام زمان یک صلوات بفرستید.

برادرها خواهرها ولایت هشتیم مرتبه است  حقایق نهمین مرتبه نهایات دهمین مرتبه هر کدام ده تا مقام دارند می شوند صد تا هر کدام از این صد تا ده تا مقام دارد می شود هزار تا مقام که می شود منازل السائرین ولایات هفتمی است در ولایات حرمت یعنی چی؟ یعنی .. آن وقت ولایت یعنی چی؟ این که می گوید ولایات ولایات یعنی عبد اینقدر به خدا نزدیک شده نزدیک شده به حقایق نزدیک شده به نهایت ها نزدیک شده به فنا نزدیک شده به بقاء نزدیک شده به توحید به به به ان شاء الله به حق حضرت سکینه همه ما را به این سه تا مقام و همه مقامات در همین مجلس برسانند و تثبیتش کننند در وجودمان صلوات بر محمد و آل محمد.

این ولایاتی که بعدش حقایق است بعدش  نهایات است یعنی چی؟ ولایت یعنی «یقع بعد» یعنی متصل شدن به وجه الله یعنی «علی ممسوس فی ذات الله» به به چه خوب است این ولایات خب حالا می گوید حرمت در ولایت یعنی چی؟ حرمت در ولایات یعنی سرت را چون اینجا دیگر سر و کار شما با قلب نیست با نفس نیست با عقل نیست رفتی بالاتر اوج گرفتی به سر رسیدی به آن لطیفه های بالای وجودت دست پیدا کردی آقا ما سر داریم اصلا ما سر خودمان را دیدیم بله یک نمونه اش می روی کربلا چجوری لطیف می شوی یک نمونه اش وقتی اشک می ریزی برای ابی عبد الله برای حضرت صدیقه چجوری لطیف می شوی این سر است دیگر متصل می شوی به خدا لطیف می شود روحت لذا به ما هم می دهند منتها امثال من عرضه ندارم از دستش می دهم بی عرضه هستم دیگر خدمت شما عرض شود در ولایات یعنی این سر من را محافظت کنم سر خودم را محافظت کنم «ان یداخله امن» ایمنی از مکر الله نداشته باشم اولا ببینید برادرها می گوید «حسنات الابرار سیئات المقربین» یعنی این ایمنی از مکر الله برای اهل سر بد است ولی برای کسانی که در احوال هستند خوب است یعنی ایمنی از مکر الله یک چیز صفت خیلی عالی ای است از یک جهت چه جهتی دیدید ما معمولا یاس می گیرد ما را افسردگی می رد ما را غم زده می شویم حال ما گرفته است ولی کسی که ایمنی پیدا می کند می دانید چطوری می شود؟ چنان امیدی پیدا می کند چنان یقینی به نور خدا پیدا می کند چنان عشقی به وجه الله پیدا می کند راحت راحت می شود یقین پیدا می کند که بالا برود پایین بیاید بکشند او را تکه تکه کنند او را خدا کمکش می کند و می کند و می کند اهل بیت دست از محافظتش حمایتش پناه بودنش بر نمی دارند که نمی دارند که نمی دارند در پناه اهل بیت خواهد لذا راحت است کسی که راهش راه خدا است ایمنی دارد از مکر خدا راحت است مگر می توانند مثلا  اجنه شیاطین نمی دانم شیاطین انسان این ماهواره ها این فضای مجازی مگر می توانند خدشه در دلش وارد کنند می زند همه شان را داغون می کند کسی نمی تواند در وجودش نفوذ کند چرا چون محو جمال خدا است محو جمال امام حسین است چون وجه الله با او است ولایات است ولی خدا است متصل به نور خدا است لذا ایمنی از مکر الله خوب است اما یک مقام بالاتر هم داریم از این یک مقام بالاتر هم چون ببین این وقتی ایمنی پیدا می کند از یک جهت خوب است که یقین پیدا می کند قوی می شود حرکت می کند با قدرت پیش می رود دیگر هی زمین نمی خورد مایوس نمی شود اما از یک جهت هم بد است یک مقدار تویش منیت است یک مقدار تویش عجب است لذا از این جهت بد است باید دوباره خودش را تدقیق کند بگوید فلانی این ها همه مال خدا است من چیزی ندارم اگر خدا بخواهد این را از تو بگیرد می تواند بگیرد یک چشم به هم زدن یک چشم به هم زدن یک چشم به هم زدن زبیری که سیف الاسلام است زبیری که منا اهل البیت است می افتد ته جهنم یک چشم به هم زدن آن بزرگواری که عارف و فقیه است در حوزه است نماینده ولی فقیه است چپ می کند می رود به فرانسه یک چشم به هم زدن یک چشم به هم زدن فقیه ای که حاصل عمر امام است چپ می کند از پشت به امام خنجر می زند ایمنی از مکر خدا ما نباید داشته باشیم نباید عجب و تکبر خدای نکرده لذا حواسمان را باید جمع کنیم لذا می فرماید «و من یامن» شمس جمال امام زمان یک صلوات بفرستید.

«فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون» خاسر است کسی که ایمنی از یعنی می دانید چی برادرها؟ کسی که ایمنی پیدا می کند می گوید بله دیگر کار تمام تمام است ایمن از سقوط نیست از کجا می دانی باز برسی کن باز خوب ها را نگاه کن باز ببین تواضع داری ببین آیا خودت را از تمام عالم پایین تر می بینی ببین در مقابل زنت بچه ات دوستت رفیقت شاگردت تکبر می کنی یا نه ای خدا خودت کمکمان کن راه سخت است تکبر داری یا نداری مداقه کن لذا برادرها حرمت حرمت سر الله حرمت ولایت الله حرمتش چی است؟ مواظب باش غرور نگیرد تو را منیت نگیرد تو را تکبر نگیرد تو را آن زیبایی جمالی که خدا به تو داده زیبایی جلال و جبروتی که به تو خدا داده سبب نشود دیگران را مسخره کنی سبب نشود دیگران را دست کم بگیری سبب نشود خودت را از دیگران بالاتر ببینی برادرها پیغمبر اکرم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید من اشرف ولد بنی آدم هستم پیغمبر می فرماید ولی بعدش می گوید چی؟ «و لا فخر لی» فخری نیست خدا داده من هیچ کاره هستم همین پیغمبری که می گوید من اشرف کائنات هستم بلافاصله بعدش می گوید فخری نیست اگر خدا با عدالتش با پیغمبر برخورد کند می گوید من جایم ته  جهنم است بابا لطف کرده به من بله اشرف کائنات هستم ولی لطف خدا است خودم هیچی ندارم جز گناه هیچی ندارم جز گناه امیرالمومنین می فرماید «و نفسی بجنایتها» نفس خودش را جنایت کار می بیند محقق طوسی بر روی قبرش می گوید بنویسید «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» به به چه زیبا چه عشق چه عاشقانه آفرین به این محقق طوسی آفرین «و کلبهم باسطه ذراعیه بالوصید» بس است برای من ببخشید اگر اذیتتان کردم این باشد «و فی الحقایق و فی نهایات» حرمت مانده اگر خدا توفیق بدهد زنده باشیم برای فردا شب و شب شهادت یک شب بعد شب بعدش استراحت بعدش براش شب شهادت امام حسن عسکری بعد هم شب تاج گذاری و امامت امام زمان عج شمس جمالش صلوات بفرستید.

اما حضرت سکینه سلام الله علیها برادرها این ها چه مقاماتی دارند واقعا واقعا چه مقاماتی دارند چه عظمتی دارند این ذوات مقدسه شما نگاه کنید برادرها کسانی که بلا می اید به سرشان معمولا صبر نمی توانند بکنند دیدید ما یک ذره بلا می اید می ایستیم به داد و بی داد ولی ببین چی کشید حضرت سکینه چه عظمتی چه صبری چه کسی دارد یک همچنین صبری بعد با آن رضایت بعد با تدین با عشق به به چه نوری هستند این ها الله اکبر و لله الحمد الله اکبر و لله الحمد اما چه در سن طفولیت شاید حالا هفت هشت ساله شاید حالا ده ساله یازده ساله بوده حضرت سکینه توی کربلا بعضی نوشتند متولد سال   چهل و هشت بوده می شود حدود اگر این درست باشد این نقل می شود حدود یازده سال خیلی سخت است یک دختر یازده ساله چه کار کردند توی کربلا با پدرش با عمو جانش ابوالفضل العباس بعد یک زمانی ابی عبد الله آمد خدا حافظی کرد رفت به میدان اهل بیت دیدند که باد های سرخ و سیاه وزیدن گرفته و صدای ذوالجناج می اید همه از خیمه ها  بیرون دویدن ولی سالار زینب را ندیدند دیدند این ذولجناح زینش برگشته است و یالهایش خونی است پیشانی اش خونی است بدنش تیر ها زدند به بدنش هنوز تیر ها به بدنش هست بعد هر کدام با این اسب یک چیزی می گفت سکینه سلام الله علیها رفت جلو گفت «یا جواد ابی هل سقی ابی ام قتل عطشانا» ای اسب پدرم ای اسب خوب پدرم بگو ببینیم وقتی پدرم را شهید کردند آیا آب به او دادن یا نه با لب تشنه شهیدش کردند امام زمان آقا جان من می گویم خانم آره نه آب ندادن آب که ندادن هیچی نانجیب شمر «و الشمر جالس» و الشمر جالس علی صدره آخذ بمحاسنه مولغ سیفه فی عنقه» اما یک ماجرای دوم هم بگویم از حضرت سکینیه برادرها این هم باید گفت این هم گفتنی است غروب عاشورا بود حضرت سکینیه برادرها یک ماجرای دیگر هم دارد وقتی که حضرت ابی عبد الله سرش را جدا کردن راوی می گوید دیدم سه تا خانم رفتند روی بدن حضرت دارند گریه می کنند و زاری می کنند یکی حضرت سکینه بود اینقدر گریه کرد تا بیهوش شد بیهوش افتاد روی زمین غروب عاشورا هم حضرت تعریف می کند می گوید افتاده بودم روی زمین دیگر جان نداشتم داشتم جانم می دادم افتاده روی زمین دیگر حال نداشته حضرت خب معلوم است دیگر چه کار کرده بودند با اهل بیت ولی می گوید یک هودجی از آسمان آمد زمین دیدم اول پیغمبر آمد امیرالمومنین آمد بعد دیدم یک خانم پهلو شکسته از توی این هودج آمد بیرون حالا نکته جالبی که حضرت می فرماید می فرماید دیدم این خانم هی با صورت می خورد زمین بنی ذکرش هم این است «بنی قتلوک و من الماء منعوک» از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند امام زمان مهمان کربلا چه کار کردند با ابی عبد الله می گوید رفت جلوی این خانم سر بریده ابی عبد الله را گذاشت روی سینه اش یا الله لذا برادرها می گویند شمر وقتی که از گودی قتلگاه می امد بالا هلال را دید هلال چه کار می کنی گفت رفتم توی سپر یک مقدار آب آوردم برای آقا یک دفعه این عبا را نانجیب کنار زد سر بریده ابی عبد الله را نشان داد گفت نه هلال لازم نیست من خودم سیرابش کردم اما یک هلال یک سخنی پرسید گفت نانجیب تو که بدنت دارد می لرزد پس دیگر چرا توی که کار خودت را کردی چرا بدند می لرزید گفت وقتی که داشتم سر را جدا می کردم یک خانم پهلو شکسته هی می گفت میوه دلم حسین.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − هشت =

دکمه بازگشت به بالا