متندرس تفسیر قرآن کریم

جلسه درس تفسیر قرآن کریم ۱۴۰۲/۰۲/۱۴

 

بسم الله الرحمان الرحیم

خدمت شما در مورد ایاک نعبد و ایاک نستیعن و عبودیت بود ما باید برای این که به عبودیت دست پیدا کنیم جنود عقل و جهل را باید به آن معرفت پیدا کنیم از حیث این که این جنود عقل و جهل چطوری باعث عبودیت می شوند یک سری صفاتی عرض شد رسیده بودیم به توکل و ضد توکل که حرص است ان شاء الله عرض می شود در این روایت مبارکه توکل خب مشخص است چطوری باعث عبودیت می شود واقعا چیز معجزه آسایی است در عبودیت توکل یک رکن خیلی خیلی مهم است چون می دانید کسی که توکل می کند تمام حول و قوه را واگذار می کند به خدا این عبودیت حقیقی همین است حالا برادرها من هزار بار بگویم ایاک نعبد و ایاک نستعین اگر بگو صد هزار بار صد هزار بار توحید بخوانم توکل نداشته باشم فایده ندارد توکل نداشته باشم فایده ندارد مهم توکل است در روایت مبارکه دارد توکل از همه چیز بالاتر است مثلا برادرها دیدید می ترسد آدم بعضی موقع ها از اجنه شیاطین نیروهای ماورایی توکل از همه چیز بالاتر است توکل به خدا تبارک و تعالی اصلا ریشه ترس این است که ما توکل نداریم اگر توکل داشته باشیم ترسی نخواهد بود یقینا اگر توکل نداشته باشیم ترسی نخواهد بود این خیلی مهم است توکل ببینید چی می فرماید «قال من اعطی ثلاثا لم یغنی ثلاث» کسی که این سه تا چیز را خدا به او بدهد سه تا چیز را از آن منع نمی کند حتما با آن خواهد بود یک «من اعطی دعا اعطی الاجابه» محال است خدا به شما دعا بدهد استجابت ندهد محال است آقا بدان که داری دعا می کنی مستجاب است اصلا مستجاب شده برادرها دقت کنند معرفت خواهرا برادرها ببینید چه کار می کند ما آینده مان مثلا فرض کنم شما خب بالاخر در قیامت آینده داریم و قبل از قیامت در برزخ و قبلش در این دنیا هم حالا شما هزار دیگر ان شاء الله عمر کنید من هم صد و بیست چهار هزار سال دیگر بالاخره عمر داریم در این دنیا یک عمری حالا داریم هر  چه تمام این ها می دانید از کجا می اید از آن اقیانوس بالا آنجا هست تمام این ها هست از آن اقیانوس بالا دارند می ریزند دارند می دهند یواش یواش دارند می دهند چرا حالا یواش یواش می دهند چرا آقا خدای یک دفعه ای نمی دهد یکی از این بزرگوارها بود واقعا دیگر عارفی است خودش دیگر خیلی فکر کنم سی سال باشد مویش سفید شده در عرفان و از اساتید خوب حوزه است بعد فرمود خدا به من همینطوری ذره ذره می دهد مثلا فرض کنید شما ذره پدر صاحب بچه را هم در می اورد ذره ذره این ذره ذره دادن حکمت دارد ذره ذره که بدهد تثبیت می شود دلیل دارد دیدی بعضی ها یادش به خیر ما در تکواندو جوان بودیم واقعا خیلی عالی بود حالی بود واقعا برادرهایی که جوان هستند قدر ورزش را بدانند خیلی چیز خوبی است ورزش واقعا چیز خوبی است سرحال بودیم در تکواندو بعضی ها بودند یک ساله می رفتند دان می گرفتند بعد در مبارزه ها برنده می شدند6:56 ولی بعضی ها مثل خود من خیلی دیر می رسیدند مثلا به جای یک ساله بشود دان مثلا دان یک و دان دو این ها بگیرد پنج سال شش سال بعضی ها ده سال طول می کشید ولی به جای آن آن ها که یک سال و دو سال می رسیدند معمولا خوبی و پونی لت و پار می شدند و بعد ول می کردند ولی آن ها که ده سال دوازده سال طول می کشید قوی می شدند دیگر رها نمی کردند بعد هم عاقل می شدند دیگر یک جوری کار نمی کردند که لت و پار بشوند تجربه پیدا می کردند این را من در تجربه دیدم برادرها خیلی ها را اینجوری دیدم لذا این خیلی مهم است این تدریج خودش خوب است لذا در روایت مبارکه دارد آن ها که دیر می رسند چی می رسند کامل تر ما صبر و حوصله ما کم است چی آن شعر و صبر و ظفر دو دوست چی هستند؟ همیشگی هستند شعر هم یادمان نمی ماند صبر و ظفر دو یار همیشگی هستند صبر و ظفر صبر که بیاید ظفر هم هیچ موقع ول نمی کند همیشه با او است هر جا صبر باشد ظفر هم هست فقط باید صبر.. بعد ببینید برادرها این اینجا نکته مهم است دارم این را عرض می کنم پس تمام آینده الان آن بالا هست تمام آینده قیامت قیامت قبل از قیامت برزخ قبل از برزخ همه اش هست لذا در روایت مبارکه وجود مقدس حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم آقا می فرماید بابا جان علی علی علی این علی یعنی بدانید بدانید «ان نفس لن تموت حتی تستکمل رزقه» بابا روزی آمده است اتفاقا یک روایتی است حضرت می فرماید اگر توکل داری حرص برای چی؟ ترس برای چی؟ علی «ان نفس لن تموت حتی تستکمل رزقها» بابا جان به شما آن چیزهایی که می خواهید دادند و می دهند تمامت می کنند نترس فقط «علی تجملوا فی الطلب» خوشگل حرکت کن زیبا حرکت کن مثلا دیدید بچه یک چیزی می خواهد می ایستند به گریه داد و بی داد مامان باید بخری برایم فلان و بیسار بزور مامان برایش می خرد حالا اگر گریه هم نکند خوش اخلاقی کند مامان برای او می خرد ولی زیبا تر نه مادر جان هر چه خودت بگویی من نوکر شما هم هستم عشق من هستی هستی من هستی دستت را می بوسم هر چه خودت خواستی می اید آن هم ولی با زیبایی تازه روزی برادرها تازه اینجوری خیلی بیشتر هم بشود واقعا خوش اخلاقی روزی را می ریزد خوش اخلاقی روزی را می ریزد می خواهم عرض کنم برادرها حقیر خیلی اوقات می گویم خدایا شکرت به من این دعا ها را دادی همین دعا دارم این دعا را خیلی خوب است خودش این دعا را که داده به قول میرزا اسماعیل خدا رحمتش کند ان شاء الله در مجلس ما بیاید برود حضرت معصومه کنار حضرت معصومه هم هست حاجات ما را از حضرت معصومه بگیرد بیاورد در همین مجلس هزار برابرش را به تک تک ما بدهید شادی روح میرزا اسماعیل دولابی صلوات.

چی داشتم عرض می کردم آفرین آره زیبا حرکت کند آدم بگذارید یادم می اید یواش یواش یادم می اید چی می خواستم از میرزا از میرزا اسماعیل بگویم حالا این را بگویم این را از ایشان بگویم حالا شاید یادم بیاید این یکی را بگویم ما شاء الله همه اش نور بود واقعا چه برکتی خیلی برکت دارد.

حالا خدمت شما عرض می کنم می دانید چی می گفت  این دزدها را یکی از چیزهایی که می گفت این بود می گفت این دزد ها را دیدید از دیوار می روند بالا مثلا می رود از دیوار بالا بیچاره بد بخت چقدر سختی می کشد شاه کلید باید بیاندازد نمی دانم با ترس و لرز چاقو و هفت تیر و اوو چقدر تازه بعضی موقع ها چقدر کتک بخورد و اینها حالا مثلا دویست میلیون گیرش بیاید می گفت بابا اگر این نرود بالا همان فردا پس فردا می اورند به او می دهند بی خودی خودش را به دردسر می اندازد روزی هست این روزی اش اگر تازه برسد به آن می گفت این روزی اش هست خودش را در دردسر می اندازد از آن راه می اورد واقعا ضرب المثل های قشنگی داشت خدا رحمتش کند واقعا هم همینطوری است ان که باید بیاید می اید ما خرابش نکنیم با زیبایی برویم با زیبایی به آن برسیم این خیلی مهم است داشتم این را عرض می کردم تمام تقدیرات ما آن بالا هست زیبا حرکت کنیم مثلا ببینید به هزار کس و ناکس رو می زنیم اشتباه است این اشتباه است بابا جان خدا می دهد خدا می رساند خدا است که  حاکم است بر دلها خدا حاکم بر دلها می گوید آقا کسی که دعا به او دادن بدان اجابت هم دادن به او لذا حقیر خیلی اوقات شکر می کنم می گویم خدایا شکرت به این دعاها این که این دعا را به من دادی شکر خیلی مهم است برادرها آدم دعایش دعای خوب باشد می دانید دعاهایتان سعی کنید اصلا یکی از راه های خود سازی برادرها خواهرها این است دعایتان را درست بر اساس روایات کنید مثلا ببین خدا رحمتش کند حضرت آیت الله عظمی بهجت یکی از دستورالعمل هایش این بود روزی یک مناجات خمس عشر را روزی یک دانه روایتش را بخوان این می دانید چه کار می کند آدم را به آدم یاد می دهد چجوری دعا کند چی بخواهد چهارچوب دعایتان را بیاندازید در دعای اهل بیت توی دعای خدا توی دعای اهل بیت چیزی دیگری آدم نخواهد همه هم هست همه چیزهم هست توی آن حتی حورالعین نمی دانم دنیا و آخر رزق واسع و فلان هر چه بخواهی هست در دعای اهل بیت فقط اهل بیتی اش کنید روی حساب صحیح باشد روی حساب زیبا باشد روی حساب بعد برادرها اینجا یک نکته را من به شما عرض کنم ماها دعایمان یک جور هست آقا فکر می کنیم این دعا علت تامه است یک بار فکر می کنیم سبب و مسبب است همین دعا کار کرد یک بار می گویم جزء العله است سبب و مسبب است علت تامه نیست یک بار هم می گوییم نه بابا دعا معد است علت فقط خدا است برادرها این سومی خیلی خوب است مید انید دعا را باید چجوری کرد شما بهتر از من می دانید من برای خودم می گویم دعا را برادرها برای عشق بازی با خدا15:45 مثلا گرفتار هستی فقیر هستی خدا نکند ان شاءالله همیشه گرفتار نباشی و حالتان خوب باشد ولی حالا بالاخره دنیا است دیگر کی است که نداشته باشد گرفتاری گرفتاری فقیر هستی نمی دانم مریض خدای نکرده فلان بگو خدایا عشق من من را مریض کردی به تو سخن بگویم عزیز دل من با خدا راز یعنی آن دعا را بهانه کن برای این که با خدا باشی ببینید فرهنگ دعا کردن در دعای ما اینجوری است مثلا ببینید در قرآن کریم می فرماید «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ادعونی استجب لکم» من را بخواهید خدا را بخواهید استجب لکم دعایتان مستجاب می شود ما مشکلمان این است که آن مدعو را می خواهیم ماشین می خواهم ماشین چشمم را گرفته ماشین می خواهم خانه چشمم را گرفته خانه می خواهم ولی ادعونی یک معنای دیگر دارد ادعونی یعنی خدا را خواهیم لذا در روایت دارد مبارکه دارد اگر کسی در قنوتش قنوت یعنی دعا قنوت ذکر خدا را بگوید برای همین هم دعای فرج چی است لا اله الا الله حلیم الکریم لا اله الله العلی العظیم سبحان الله رب السماوات و الارض و رب الارضین سبع و ما فیهما و ما تحته ما رب العرش و الحمد لله و الحمد لله» ببین این ها این دعای فرج دعای فرج یعنی ذکر لذا می فرماید کسی که ذکر من او را از خواسته اش باز بدارد چندین برابر دعایش را به او می دهم می دانید چرا برادرها چون کسی که مشغول ذکر او می شود و دعایش را فراموش می کند به اسم اعظم متصل می شود وقتی به اسم اعظم متصل شد تمام حقایق نوریه ای که خدا در عالم بالا برایش در نظر گرفته به طرفش سرازیر می شود هیچ کس هم نمی تواند جلویش را بگیرد چون برادرها خواهرها در فلسفه می گویند علت تامه فقط یک دانه داریم خدا خدا خدا یک علت تامه داریم آقا علت فاعلی علت غایی علت مادی علت صوری مقتضی علت فاعلی معدات شرط فقدان همه همه همه یعنی چی خدا خدا خدا خدا هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن من نمی گویم کار نکنیم ولی کارهایمان را از باب نوکری کنیم دعایمان هم برای مناجات با خدا بکنیم بگوییم خدایا ممنونت هستم بهانه درست کردی بیایم پیشت بهانه دستم دادی با تو عشق بازی کنم تنها عشق خدا است همه اش همه عشق ها فانی در خدا است تبارک و تعالی می فرماید خدمت شما عرض شود «من اعطی ثلاثا لم یمنع ثلاثه» کسی که «اعطی دعا لم یمنع من الاجابه» آن روایت دیگر «الدعا اجابه» اصلا دعا یعنی اجابت اصلا خود دعا یعنی اجابت می دانید یعنی چی؟ آن که می گوید دعا یعنی اجابه می دانید یعنی چی؟ ببینید برادرها دعا اجابت است یعنی چی؟ دعا اجابت است مثل این که مثلا فرض کنید شما صد کیلو شیر می خواهم این شیر بالای سر من است شیر گاوه مثلا شیر گوسفند صد کیلو شیر به درد آدم نمی خورد ما چه دعایی می کنیم خلاصه زیپ را گذاشتیم بالا بعد این زیپ را باز می کنیم این شیر یواش یواش می ریزد دعا این است دعا در واقع شما وصل می شوید به آن حقیقت حاجتت این یواش یواش باز می شود می آید می آید می اید پر می شود دعا اجابت است ما فکر می کنیم کی نداده فکر می کنیم نداده دروغ است ندادن در کار خدا نیست که نیست که نیست کی نداده است ما اقا سر خودمان واقعا همین است هر وقت می روید پیش خدا در روایت دارد محال است دستت برود بالا بر گردد در حالتی که هو صفر برگردد صفر خالی محال است نمی شود دستت جلوی خدا رفته بالا بله جلوی بی سر و پایی مثل من برود همیشه صفر بر می گردد ولی جلوی خدا محال است بر گردد صفر لذا نمی شود تمام دعا هایی که شده مستجاب بوده ندیدند ندیدند و الا تمام دعاهایی که شده مستجاب شده «اعطی الاجابه من اعطی شکر اعطی الزیاده» آقا محال شکر بکنی نعمتت زیاد نشود واقعا آقا راه زیادی نعمت شکر است حالا شکر لسانی به به شکر عملی روایت داریم شکر عملی شکر عملی کنید مثلا شکر عملی یعنی چی برادرها شکر عملی نه این که مثل مفنگی ها عملی بشویم آنجوری نه شکر عملی یعنی چی؟ شکر عملی مثلا شما خدا به تو قدرت درس داده آورده ات حوزه آورده ات دانشگاه آورده ات پای درس شکرش یعنی برو تنبلی نکن کوتاهی نکن کوتاهی نکن تنبلی نکن یادش به خیر یک زمانی حالا از خودم هم تعریف کنم هیچی ندارم ته جهنم یک زمانی جوان بودیم بعد با قطار از مشهد آمده بودیم تهران صبح شنبه من رسیدم ساعت هفت بود یا شش و نیم من یادم نیست همان موقع رفتم سر حوزه ام سر درس حوزه ام همان موقع که آمدم با قطار اصلا خانه هم نرفتم یک سره رفتم سر درس حالا تدریس هم بود بلد هم نبودم ولی بالاخره یک چیزی می شود واقعا هم درست شد خدا درست می کند برادرها آدم برود شکر عملی شکر عملی آقا می رود ورزش یک سال می رود دو سال نمی رود یک روز می رود بیست روز نمی رود خب این چطور ورزشی است مداوم باشد ورزشت حالا که خدا به تو این نعمت را داده شکر عملی اش را به جا بیاور آن وقت اگر دیدی زیاد نشد برادرها من یک چیزی خدمت شما عرض کنم این شکر عملی یک معجزهایی دارد در خودش یعنی به جاهای بالایی می رسانند شما را اگر شکر کنی و معرفتت هم زیاد باشد به جاهایی بلندی می رساندت مخصوصا اگر معرفت هم داشته باشد آدم بعد شکر قلبی به به از آن بالاتر «الهم الرزقنی قلبا شاکرا لسان ذاکرا و بدنا علی البلاء صابرا» قلب شاکر حالا یک سوال چجوری ما چه کار کنیم که قلبمان قلبا از خدا راضی باشیم قلبا شاکر باشیم چه کار کنیم معرفت معرفت معرفت درستش می کند اگر می بینیم قلبا راضی نیستیم اگر می بینیم فکر می کنیم نداد اگر می بینیم عجب خدا چقدر بخیل است قطره ای به ما می دهد قطره چکانی می دهد کلی باید گریه بکنم بزنم روی سر خودم تا یک قطره بدهد اگر می بینید اینطوری است مال این است که معرفت نداریم حالا معرفت که داشته باشید می دانید چی می شود معرفت که داشته باشید اینطوری می شود ببینید برادرها اولا اصلا خودش را نمی بیند دیشب یک بحثی را داشتیم چی بود بحث مراقبه مراقبه قسم سوم مراقبه قسم سوم مراقبه حقی بود برادرها در مراقبه حقی وقتی وجه الله تجلی می کند دیگر آدم اصلا خودی نمی بیند یعنی نمی ماند هر چه می بیند همه عالم را می بیند خودش را نمی بیند بعضی موقع ها به نفع آدم است این سید هاشم حداد بوده فکر کنم مثلا پنج نفر بودند سوار تاکسی شده بودند بعد این خودش را نمی دید کرایه چهار نفر را حساب می کرد راننده می گفت بابا پنج نفر هستید شما این خودش را  نمی توانست بشمارد فانی شده بوده جای خوبی فانی شده بوده خلاصه آقا اگرآدم مراقبه حقی داشته باشد می بینید هیچ هیچ همه نیست تمام عالم را می بینید خدا را می بینید اما خودش را هیچ نمی بیند هر چه می خواهد خودش را ببیند نمی تواند ما هر چه می خواهیم خودمان را نبینیم نمی شود می بینیم ما به عکس است هر چه می خواهیم خودمان را نبینید نمی شود منیت ول می کند البته شما اینطوری نیستید من خودم را عرض می کنم ولی عارف اصلا خودش را نمی بینید وجود حقی دارد بالحق می بینید با چشم حقانی می بینید مراقبه حقی یادتان هست دیشب مراقبه گفتیم سه قسم داریم مراقبه نفسانی مراقبه قلبی مراقبه حقی به به آقا این عرفا چقدر به ما حق دارند بگویند چقدر زیبا مراقبه را تعریف کردند مراقبه حقانی مراقبه قلبی مراقبه نفسی خدا پدر و مادرشان را بیامرزد خدا پدر امام را بیامرزد که همه این ها را  زنده کرد خدا پدر مادر شهدا را بیامرزد که ما سر سفره شهدا نشستیم هر چی داریم الان با خیال آسوده نشستیم داریم سفره شهدا استفاده می کنیم واقعا شهدا به گردن ما چقدر حق دارند واقعا هر چه داریم از شهدا است خدا را شکر این امنیت که داریم که آقا در روایت دارد امنیت در آخر الزمان در ایران است همین خون شهدا است مال این بزرگان مال این عزیزها جانم فدایشان چی داشتم عرض می کردم داشتم عرض می کردم شکر شکر قلبی شکر لسانی شکر قلبی اگر می بینید که قلبتان شاکر نیست معرفتتان را باید درست کنید معرفتمان نقص دارد اگر می بینیم که خدا نداد معذرت می خواهم از محضر شما ولی نمی فهمید تعارف ندارد نمی فهمید بابا نداد نیست توی کار خدا نداریم نداد تو کارش نداریم باور کنید نداریم ببین یک مثال برای شما بزنم البته شما بهتر از من می دانید ولی آن سه نفر یادتان هست رفته بودن فکر کنم مدینه بود اگر اشتباه نکنم بعد یکی رفت مهمان پیغمبر شد یکی رفت مهمان امیرالمومنین شد یکی هم رفت مهمان مسجد مهمان خدا شمس جمال چهارده معصوم صلوات.

بعد این صبح که همدیگر را دیدند آن که مهمان پیغمبر بود گفت نمی دانید چه غذایی پیغمبر به من داد آقا امیرالمومنین نمی دانید چه کار کرد سنگ تمام گذاشت سومی که مهمان خدا بود گفت اصلا خدا هیچی برای ما نیاورد هر چه نشستیم توی مسجد با زبان و شکم گرسنه و تشنه الان هم هیچی نخوردم جبرائیل نازل شد جبرائیل شد جبرائیل به این بنده خوب ما سلام برسان ما هر چه گشتم دیدیم غذایی بهتر از گرسنگی برای این پیدا نکردیم «الصوم لی و انا اجزی به» پاداش گرسنگی خدا است خدا است برادرها این ها که نداده اینجوری است دوست دارد گریه ات را در بیاورد دوست دارد گریه ات را در بیاورد «انا عند المنکسره قلوبهم» خدایا شکرت خدا یا به ما معرفت بده ای خدا که ببینیمت الحمد لله که ببینیمت یک عبودیت بحث ما در مورد عبودیت است عبودیت یعنی همین این شکر را ببینید آدم عشق بازی با خدا را ببیند آن اولی دعا را ببینید معنی استجابت دعا را این عبودیت سومی که عرض من بود سومی «و من اعطی توکل اعطی الکفایه» محال پس آقا آن قبلی من دلم نمی اید ولش کنم آن قبلی که می گوید شکر بابا می خواهی پولت زیاد بشود شکر کن چرا مضطرب می شوی چرا افسرده می شوی چرا به چپ و راست می زنی چرا به بیراهه می زنی به بیراهه نزن شکر کن هیچی مثل شکر نعمتت را زیاد نمی کند که نمی کند شکرت را درست کن اما سومی بس است برای ما همین را بگوییم بس است حالا بقیه بحث های ما باشد می خواهیم نمی خواهیم که همه اش حفظ کنیم طوطی واری که مطالب را دائم بگوییم حفظ کنیم یک کلمه می کنیم بگوییم خدا قبولمان کند ان شاءالله «و من اعطی توکل اعطی الکافیه» کسی که خدا به او توکل بدهد یقینا کفایتش می کند هیچ شکی در آن نیست «و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره» برادرها این «ان الله بلغ امره» معجزه است یعنی خدا با تمام اسماء و صفاتش شما را به بالغ امره یعنی حقیقت وجودیت را به کمال به تو عنایت می کند به نهایت کمال خودت می رساندت چی می خواهی مثلا می گوییم مقام می خواهم خب مقام می خواهی رئیس جمهور بشوم بابا جان باور کن رئیس جمهور شدن مقام نیست یک مقامی می دهد که تمام عالم به تو غبطه بخورند البته نمی گویم یک دفعه دیدید رئیس جمهور هم شدی یک دفعه مثلا دوست داشتی رئیس جمهور بشوی وکیلی وصی ای چیزی بشوی بالاخره شاید به تو دادن ولی مسئله چیز دیگر است «و من اعطی توکل» کسی که به او توکل بدهند یقینا کفایت به او می دهند بعد کفایت می دهند می دانید یعنی چی برادرها خواهرها شما وقتی که بروی سراغ راههایی که خودت می گویی یا دیگران می گویند این ناقص است ناقص می رسانند تو را این طفلک دیشب آمده بود عرض کردم دیشب آمده بود می گفت آقا من هیچ گناهی ندارم جز این که نمازم را نمی خوانم روزه ام را هم نمی گیرم ولی دیگر هیچ گناهی بابا جان کارت را ناقص می کنی عزیز من کارت ناقص زندگی ات ستون دینت را ناقص می کنی بعد می گوید با یک طلسم دو دقیقه ای طلسم من را بشکن که چی آخر کارت را درست کن کارش را درست کند راهت را درست کن با خدا ما عادت کردیم برادرها راهت طلب هستیم روایت مبارکه دارد راحتی مال دنیا نسیت اگر باشد در قناعت است اگر باشد در توکل است اگر باشد در روایت دارد مال رضایت از خدا است آن است راحتی و الا در دنیا راحتی نیست راحتی مال بهشت است لذا آقا می خواهی به کمال برساندت خدا عبودیت واقعی یعنی همین برادرها یعنی چی توکل سبب می شود که «ان الله بلغ امره» با تمام زیبایی با تمام جمال با تمام جلال شما را به نهایت کار خودت می رساندت به خدا قسم دیگر زیبا تر از ان نمی شود که نمی شود که نمی شود خوب خدایی داریم خیلی خوب خدای داریم خیلی خوب خدایی داریم بس است برای حقیر الان ببینید برادرها این حضرت عبد العظیم حسنی بس است حالا دیگر بحثمان این حضرت عبد العظیم حسنی حضرت عبد العظیم را نگاه کنید این توکل به خدا کرده از دیار اهل بیت بلند شده آمده اینجا حضرت عبد العظیم حسنی ببین خدا به او چی داده چه جلال چه جبروت کربلا است واقعا کربلا است شب های جمعه غیر شب های جمعه اش واقعا کربلا است چی بود آن طرف آمده بود فکر کنم این جریان را قبلا نقل کرده بودم اگر اشتباه نکنم طرف آمده بود تهران شب خوابید خواب دید آمده کربلا ولی زیارت امام حسین نرفته وقتی بیدار شد گفت خوابش را تعبیر کردن گفتند چرا زیارت حضرت عبد العظیم نمی روی زیارت امام حسین است آمده ای تهران زیارت حضرت عبد العظیم نمی روی واقعا چیز عجیبی هم هست من یک چیزی به شما عرض کنم برادرها یک دعایی هست فکر کنم ادب پانزده یا سیزدهم یا پانزدهم زیارت امام حسین است که کسی دشمنی داشته باشد بخواهد غلبه کند این دعا را بخواند غلبه می کند بعد بالای سر امام حسین از مختصات زیارت امام حسین است باور کنید من بالای سر حضرت عبد العظیم هم که می خوانم اثر دارد غلبه بر دشمن به جای دشمن هم نفستان را بگویید بالاترین دشمن نفس آدم است گر چه حالا آدم بشو هم نیست ولی بالاخره خوب است آدم مبارزه کند خلاصه حضرت عبد العظیم مقامی دارد الله اکبر اما به به همین آقایی که فرمودند «انت ولینا حقا» همین آقایی که فرمودند «من زار عبدالعظیم حسنی بری کمن زار الحسین بکربلا» این مقامات عظیم را برایش گفتند همین آقا را مسموم کردند بعضی از نقل ها دارد «و ممن دفن حیا عبد العظیم حسنی» جانم فدایش زنده به گورش کردند از کسانی که زنده به گورش کردند شهیدش کردند حضرت عبد العظیم حسنی بوده اما یا عبد العظیم حسنی ما نوکرت هستیم بدهی داریم به تو همه ما ایرانی به تو بدهی داریم بلکه عالم اسلام یقینا بدهکار به تو این همه کار کردی برای اسلام واقعا آقا این ها معجزه است این همه کار کرده برای دین یک تنه ببین زنده اش مرده اش چه کار کرده برای دین دین اسلام را آبیاری کرده درخت دین اسلام را آبیاری کرده اما می خواهم بگویم آقا مسمومت کردند اما لا یوم کیومک یا ابا عبد الله شب جمعه است خوش به حال آن ها که الان زائر امام حسین هستند به به بین بین الحرمین از این طرف می روند حرم حضرت ابوالفضل بر می گردند به طرف گنبد قشنگ ابی عبد الله به به با هم زیارت نامه بخوانیم خوب است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + شش =

دکمه بازگشت به بالا