دعای ندبه

جلسه دعای ندبه صبح جمعه – 1400/11/01

ظرف تحقق عالم

محی‌الدین در مورد مناقب اهل‌بیتعلیهم‌السلام فرمود «الحَمدُ لِلّهِ ربِّ العالمینَ حَمداً أزلیّاً بِأبَدِیِّتِهِ و أبدیّاً بأزلیَّتِه  سرمَداً بإطلاقِ»[1] گفتیم وعا و ظرف تحقق این عالم زمان است؛ امروز، دیروز، فردا، سال آینده، سال گذشته، ده سال، یک قرن و برو تا آخر اما ظرف اندازه‎گیری عوالم ثوابت دهر است لذا می‌فرماید مثلاً نور حضرت زهراسلام‌الله‎علیها و حضرت علیعلیه‌السلام و حضرت رسولصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را دهرها خلق کردیم. دهر اصلاً قابل حساب نیست یعنی تمام این عالم در مقابل آن ذره است و ظرف تحقق اسماء و صفات سرمد است به همین دلیل می‌فرماید «أزلیّاً بِأبَدِیِّتِهِ و أبدیّاً بأزلیَّتِه» «هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[2] لذا جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد چون واجب الوجود است. سپس می‌فرماید «سرمَداً بإطلاقِه» نور مقدسش اطلاق دارد، ابلاغی که عین ذاتش است و هیچ جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد.

حیثیات در امور

سه نوع حیثیات در امور داریم 1- حیثیت تقیدیه 2- حیثیت تعلیلیه 3- حیثیت اطلاقیه البته برخی حیثیت نفادیه و حیثیت اندماجیه و حیثیت شأنیه هم گفتند در واقع حیثیت‌های مختلفی اضافه کردند. می‎گویند قرآن کریم اسرار دارد، لطایف دارد، اشارات دارد خوب است انسان آن‌ها را بخواند و نسبت به مناقب اهل‌بیتعلیهم‌السلام معرفت پیدا کند. خیلی خوب است که انسان نسبت به معارف اهل‌بیتعلیهم‌السلام معرفت پیدا کند.

برتری تعلیم و تعلم

نقل شده پیرمردی داشت می‌مرد و دو سه روزی بیشتر از عمرش باقی نمانده بود. از پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پرسید در این دو سه روز چه‌کار کنم؟ فرمود دنبال علم برو که از همه چیز بهتر است. نقل شده دو گروه نشسته بودند؛ گروهی ذکر می‌گفتند اما گروه دیگری تعلیم و تعلم می‌کردند پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود هر جفت آن‌ها خوب است لذا هم ذکر گفتن خوب است یعنی سینه زنی و … خوب است و هم علم خوب است ولی پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پیش کسانی که تعلیم و تعلم می‌کردند رفتند و فرمودند من این را بیشتر دوست دارم این ثوابش بالاتر است نه اینکه ذکر ثواب ندارد. خود پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم ذکر می‌گفت، اهل ذکر بود، شبانه روز مدام در حال ذکر بود، هزار رکعت نماز، ختم قرآن، درحالی‌که ما یک آیه قرآن می‌خوانیم خسته می‌شویم ولی علم؛ تعلیم و تعلم معرفت است، ریشه است لذا شما بدون تعلیم و تعلم چطور می‌خواهی نماز بخوانی؟ چطور می‌خواهی ذکر بگویی؟ معرفت اصل است، اگر معرفت نباشد مدام هم حسین حسین حسین بگویی در آخر مثل منافقین آمریکا می‌روی. بنابراین هم ذکر و هم معرفت و هم علم خوب است.

حیثیت تقیدیه و تعلیلیه

عرض کردم حیثیت اطلاقیه و تقیدیه و تعلیلیه حالا اندماجی و شأنیه و نفادیه هم اضافه کردند که چیز خاصی نیست. اما حیثیت تقیدیه همان‌طور که معلوم است موضوع مقید است یعنی هم قید و هم مقید داخل در موضوع هستند. مثلاً می‎گویند «الانسان حیوان الناطق» چون بعضی‌ها قائل به تعثل اصلین هستند ولو اینکه برخی می‌گویند اجماع اصل نیست این حیثیت تقیدیه می‌شود. حیثیت تقیدیه یعنی هم وجود انسان و هم ماهیت چیستی انسان، حیوان ناطق است بنابراین هم ماهیت داریم و هم وجود داریم. یا حیثیت تقییدیه مثل جائنی زید؛ زیدی که این چنین صفتی داشت یعنی حی بود آمد یا اینکه این طور بگوییم بهتر است زید با عمر آمد چون هر جفت آن‌ها موضوع هستند، قید هر جفت آن‎ها جزء موضوع می‎شود. اما حیثیت تعلیلیه جزء موضوع نیست مثلاً می‎گوید «جائنی زید العالم» یا این طور بگوییم «اکرم زید العالم» یعنی زید را به‎خاطر علمش اکرام کن پس جزء موضوع نیست چون اکرام به علم تعلق نمی‌گیرد بلکه به زید تعلق می‌گیرد. بنابراین حیثیت تقیدیه جزء موضوع می‌شود اما حیثیت تعلیلیه جزء موضوع نمی‌شود.

حیثیت اطلاقی

اما حیثیت اطلاقیه هستی مطلق است. اطلاقی داریم که عین ذات خداست و همه چیز را در برگرفته «هُوَالأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» حتی از این هم بالاتر است چون نمی‌شود به آن دست پیدا کرد. اطلاق دیگری هم داریم که صفت خداست و این اطلاق وجه الله می‌شود یعنی «أَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ»[3] هر جا بروی وجه الله هست. حیثیت اطلاقیه همینی است که در دعای ندبه می‌خوانیم «وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیَاءُ»[4] اولیاء خدا به او توجه می‌کنند. حیثیت اطلاقیه مثل نفس است.

نَفَس

نَفَس در وجود ما اطلاق دارد یعنی همه جا هست بدن ما از نَفَس است، نفس ما از نَفَس است، روح ما از نَفَس است لذا هر چه هست نَفَس است. اسم هو «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[5] همه جا را پر کرده است، وجود لا یتعینی که همه جا را پر کرده و تمام اسماء و صفات هم از آن وجود هستند در واقع اصل آن خداست و وجه آن که در مقابل خدا هیچی ندارد اهل‌بیتعلیهم‌السلام هستند بعد اسماء و صفات سر می‌زند «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»[6] اسماء و صفات خدا از آن ایجاد می‌شود. شما هم همین طور هستید انسان اولش نطفه است ولی بعد علم پیدا می‎کند، قدرت پیدا می‎کند، حیات پیدا می‎کند که همگی در سایه همان نَفَس است که تعین ندارد. نَفَس، هو تعین ندارد ولی در سایه همین نَفَس علیم می‌شوید، قدیر می‎شوید، سمیع می‏شوید، بصیر می‎شوید، اراده می‎کنید، تکلم می‎کنید لذا همه این صفات همان نَفَس است ولی کدام بالاتر است؟ دیدید خانم‌ها به فرزندان کوچکشان می‌گویند نفسمی. نفسمی یعنی تمام هستی منی. وقتی که کوه می‌روید نَفَس نَفَس می‌زنید به همین دلیل کوه خیلی خوبه چون حقیقت انسان مدام بروز پیدا می‌کند، هو تجلی می‌کند.

آثار تکرار

علم از همه چیز بالاتر است از طرفی پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم فرمود علم از ذکر بالاتر است لذا هر وقت عاقل شدیم درس می‌خوانیم. «مُتجَلِّیاً مَرایا آفاقِه حمدَ الحامِدینَ دَهرَ الدّاهِرین» دهرالداهرین را عرض کردیم ولی دوباره می‌گوییم اشکالی ندارد «الدرس  حرف و تکرار الف»[7] باید دائم این‌ها را بگوییم تا تجلی کند، بروز و ظهور پیدا کند تا کامل‌تر شود. «صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه» به صلوات پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسیدیم لذا اول منقبت پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را بیان می‌کند بعد برای امیرالمومنینعلیه‌السلام را می‌فرماید، بعد برای امام حسنعلیه‌السلام را می‌فرماید، بعد برای امام حسینعلیه‌السلام را می‌فرماید تا آخر. وقتی منقبت امام‌زمانعج را می‌گوید معلوم می‌شود شیعه بوده یعنی همه اهل‌بیتعلیهم‌السلام را قبول داشته البته در ظاهر تقیه می‌کردند. شیخ بهایی و یاقوت حموی هم می‌گویند این مطالب را در کتابهایشان «دس فی کتبه» پنهان کردند.

معنای صلوات

«صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه» این همه صلوات می‌فرستیم صلوات چیست؟ صلوات یعنی رحمت متصل و منفصل الهی، هم رحمت متصل و هم منفصل، هم رحمت رحمانیه و هم رحمت کمالیه. تعریفی در اینجا کرده که بد نیست ولی تعریف من بهتر از این است. ایشان می‌فرماید «الصلوات طلب التعظیم لجانب الرسول» صلوات یعنی طلب عظمت برای پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم. صلوات خدا، صلوات ملائکه یعنی بیان داشتن عظمت پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این هم زیباست. ولی حقیر عرض کردم صلوات یعنی درود متصل و منفصل. یادم نیست چند سال پیش فکر کنم در صرف و نحو خواندیم. در آنجا معنا می‌کردند صلوات یعنی رحمت متصل و منفصل. متصل اصل هستی است و منفصل دائم کمال پیدا می‌کند لذا بالاتر می‌رود قوی‌تر می‌شود، قدرتمندتر می‌شود، علمش بیشتر می‌شود، حیاتش بیشتر می‌شود.

غصه و مشکل اهل‌بیتعلیهم‌السلام

خدمت شما عرض کنم خدا و ملائکه که رحمت رحمانیه و … را برای پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرستد از طرف وجه اللهی چیزی به پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اضافه نمی‎شود اما از طرف دامنش که ما باشیم به ایشان اضافه می‌شود لذا سختی آن‌ها به‌خاطر ماست، مشکل آن‌ها ما هستیم. مثلاً حاج آقای حیدری چهارتا فرزند دارد. الآن حاج آقای حیدری مشکل خودش نیست، اصلا به خودش فکر نمی‌کند بلکه مدام به فکر فرزندانش می‌باشد چون کمال خودش را پیدا کرده یعنی کربلا رفته، عَلَم حضرت ابوالفضلعلیه‌السلام را کشیده، قدرتش را پیدا کرده و کامل شده است ولی حالا مدام به فکر فرزندانش می‌باشد تا آن‌‎ها را به جایی برساند بنابراین خودش کمال خودش را پیدا کرده است. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم همین‌طور هستند یعنی مدام کامل هستند، علیم، قدیر «أنا الأوَّلُ و الأخِرُ و الظّاهِرُ و الباطِنُ»[8] لذا خدا به پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم همه چیز داده است. خدا چهارده‌معصومعلیهم‌السلام را دوست دارد لذا همه چیز به آن‌ها داده است. خدا همه چیز به آن‎ها داده ولی آن‌ها مدام برای ما غصه می‌خورند و دعا می‌کنند که خدایا تقوایی را درست کن، حسنی را درست کن، حسینی را درست کن، ایکس را درست کن، ایگرگ را، الف را، ب را، پ را، ت را و … . مدام دنبال این هستند حتی به قاتلین و جنایت‌کارها هم کمک می‌کنند.

رزاقیت خدا

در قرآن آمده که خدا هم روزی کافر و هم روزی مومن را می‌دهد، خدا بخیل نیست ما بخیل هستیم. ماجرای کافری که مهمان حضرت ابراهیم شد را شنیدید. حضرت ابراهیم بدون مهمان غذا نمی‌خورد، چند روزی یا چند هفته‌ای بود که مهمان نمی‌آمد. خلاصه حضرت ابراهیم منتظر کنار درب ایستاده بود تا خدا یک نفر را برساند تا اینکه خدا شخصی را رساند. خلاصه گوسفند و گوساله‌ای را زمین زد بعد از غذا خوردن متوجه شد این شخص کافر است. می‌گوید خدایا دستکت بوسم کنم شانه سرت چارقت دوزم و … . حضرت ابراهیم فرمود خدا دست و پا ندارد سائل گفت من عشقم با خدا همین است. حضرت ابراهیم عصبانی شد و بیرونش کرد. ندا آمد ابراهیم ما شصت ساله داریم به او غذا می‌دهیم اما تو نتوانستی یک دفعه به او غذا بدهی در ضمن او کافر به من است با تو که کاری ندارد. لذا خدا به همه روزی می‌دهد، مهربان است مثل پدر و مادر که فرزندانشان را دوست دارند حالا چه کافر باشد، چه منافق باشد مدام می‌گوید خدایا کمکش کن البته جهنم هم می‌اندازد اشکالی ندارد آنجا هم خوب است.

شراب بهشتی

چای درست می‌کنند به بهشتی‌ها می‌دهند به هر حال آتش و سیگار برای بهشتی‌های سیگاری و … می‌دهند البته نمی‌دانم در بهشت هست یا نه اما شراب را می‌دانم هست منتهی شراب بهشتی «لَا يُصَدَّعُونَ»[9] قرآن می‌فرماید در بهشت شراب هست ولی مثل این شراب‌ها نیست که مریض کند. ان شاء الله خدا قسمت همه ما بکند در بهشت با هم بخوریم اینجا که روزی ما نشده اقلا در بهشت بخوریم. نمی‌دانم در بهشت بست بهشتی هست که سر درد و خماری نیاورد؟ البته در بهشت نور همه چیز هست. حالا چرا آن‌ها را بخواهیم؟ اسماء و صفات را بخواهیم چون این‌ها را خود به خود به انسان می‌دهند.

دنبال خدا برویم

اگر انسان به‌طرف خدا برود همه چیز دنبالش می‌آید. اگر انسان به‌طرف خدا برود همه چیز دنبال او می‌آید اما وقتی دنبال دنیا برود همه خدا را از او می‌گیرند. خدا عجب شدیدالنکال است، خیلی غضبش سخت است. دنبال دنیا رفتن مثل این است که مردی همسرش را رها کند دنبال دوست دخترش برود به هر حال زن ناراحت می‌شود پس خدا را هم رها کنی و دنبال دنیا بروی خدا ناراحت می‌شود لذا می‌فرماید برو دنبال همان که رفته بودی دیگر تو را نمی‌خواهم البته خدا زمین می‌زندت تا آدم بشوی تا بفهمی باید دنبال خدا بروی و چون دوستت دارد تو را زمین می‌زند، می‌خواهد هدایتت کند.

آثار صلوات

صلوات خیلی چیز خوبی است لذا صلوات را همیشه داشته باشید. در روایت مبارکه می‌فرماید هر وقت دستتان گیر شد و دیدید دیگر به جایی بند نیست بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید. چاکراهایی هست که انسان را به ملاء اعلی وصل می‌کند حالا صلوات تمام چاکراها را باز می‌کند یعنی وقتی شما صلوات می‌فرستید خدا و ملائکه به شما صلوات می‌فرستند، دریاها و ماهی‌ها و حیوانات و جمادات و تمام عالم به شما صلوات می‌فرستند. ذکر استاد ما صلوات بود، چیز عجیبی بود آن‌قدر روح قوی‌ای داشت که خود به خود ما صلوات می‌فرستادیم البته خودش هم می‌فرمود صلوات بفرستید ولی اصلا لازم نبود بگوید چون خیلی نورانی بود. حاج آقای حق شناس استاد اخلاق و عرفان ما بود. یادش به خیر داخل بازار که به‌طرف مسجد ایشان می‌رفتیم خود به خود صلوات می‌فرستادیم. همیشه هم سفارش می‌کرد چون در روایت داریم صلوات از همه اذکار بالاتر است حتی از «سُبْحانَ اللهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ، وَ اللهُ أکْبَرُ». دلیل آن این است که تمام ذکرها از وجود پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهل‌بیتعلیهم‌السلام بیرون می‌آیند یعنی خدا وجهی درست کرده که از آن‌ها بیرون می‌زند لذا همه چیز در آن هست؛ اسماء و صفات، عقول، نفوس هر چه بگویی در آن هست.

کثرت ملائکه

می‌فرماید «صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ» در عالم هیچ چیزی کثرت ملائکه را ندارد. می‌گویند ملائکه کثیر موجودات عالم هستند. لذا جای تعجب است بعضی‌ها سراغ اجنه می‌روند درحالی‌که باید سراغ ملائکه بروند البته باید سراغ اهل‌بیتعلیهم‌السلام برویم چون «صد که آید نود هم پیش ماست» اول پیش خدا بروید بعد اهل‌بیتعلیهم‌السلام بعد هم بد نیست پیش فرشته‌ها بروید مثل جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و مخصوصا حضرت عزرائیل چون جناب حضرت عزرائیل کارش سخت است لذا باید هوایش را داشته باشیم.

جایگاه ملائکه

شخصی تماس گرفته بود سوال کرد آیا می‌توان ملائکه را دید و با آن‌ها بود؟ مگر می‌شود ملائکه نباشند؟ در جایی نمی‌شود ملائکه نباشند. یکی طرف راست و یکی هم طرف چپ همیشه دارند جاسوسی ما را می‌کنند و اعمال ما را بالا می‌فرستند. مولا امیرالمومنینعلیه‌السلام در زمان شهادت فرمودند «ارفَقُوا بِی یا مَلآئِکَةُ رَبِّی»[10] رفق یعنی مدارا. جانم فدایش می‌فرماید ملائکه خدا می‌خواهید جانم را بگیرید با من محبت کنید، با من مدارا کنید. خلاصه بعضی‌ها بیکار هستند دنبال اجنه می‌روند درحالی‌که باید دنبال خدا و اهل‌بیتعلیهم‌السلام یا نهایتاً ملائکه بروید. ملک یعنی سلطان چون سلطنت خدا بر عالم به‌وسیله ملائکه است یعنی خدا به‌وسیله ملائکه عالم را اداره می‌کند لذا هر چیزی یک ملک موکلی دارد. بعضی‌ها می‌گویند آیا فلان چیز مثل سوره ملک موکل دارد؟ مگر می‌شود نداشته باشد؟ اصلاً چیزی نیست که نداشته باشد.

آثار بسم الله الرحمن الرحیم

إن شاء الله جهنم هم که تشریف ببرید، همگی می‌رویم منتهی شما می‌روید خاموش است ولی من بدبخت پدرم در می‌آید. جهنم ملائکه خازن دارد، جهنم نوزده تا درب دارد که نوزده تا فرشته خازنش هستند. بسم الله الرحمن الرحیم هم نوزده تا حرف دارد اگر بسم الله الرحمن الرحیم بگویید کل آن نوزده تا درب جهنم به روی شما بسته می‌شود یعنی کل درهای جهنم بسته می‌شود.

معنای عرش

«و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ» این حمله عرش خیلی حرف‌ها دارد؛ اولاً عرش چیست؟ محی‌الدین آن را تعریف کرده البته بعضی‌ها هم تعریف دیگری کردند و من هم حالا یک چیزی گفتم تا ببینیم چه می‌شود. اما محی‌الدین گفته «مستوي الأسماء المقيدة»[11] عرش آن حقیقتی است که خدا اسماء و صفات مطلقه‎اش را در عالم امکان تنزل می‎دهد، نازل می‎کند مثل حیات که یک اسم کلی است اگر بخواهند به من حیات بدهند به‌وسیله آن اسم کلی و آن حقیقتی که کلی است به من افاضه می‌شود، به شما افاضه می‌شود، به تک تک ما مقید می‌شود. عرش یعنی تخت، انسان با تخت به دنیا تسلط پیدا می‌کند بنابراین عرش آن حقیقتی است که خدای تبارک و تعالی به‌وسیله آن بر عالم تسلط پیدا می‌کند و اسماء و صفاتش را نازل می‌کند. بعضی‌ها هم این‌طور می‌گویند که عرش یعنی جسم محیط بر تمام عالم. حقیر هم این‌طور می‌گویم عرش یعنی طبیعت ساریه یعنی حضرت زهراسلام‎الله‎علیها که به‌وسیله نور حضرت زهراسلام‎الله‎علیها تمام اسما و صفاتش را تو عالم ملک می‌فرستد. به عبارت دیگر عرش حقیقت نوری است که تمام تقدیرات و قضای الهی به‌وسیله آن بر عالم دیکته می‌شود. مثلاً شما امسال کربلا می‌روی، امسال با هم کربلا می‎رویم، ایام البیض مشهد می‌رویم؛ در اینجا می‌گویند به‌وسیله آن عرش تقدیرات و قضاها رقم خورد. صحف فاطمیه صحفی است که شش برابر قرآن کریم است و یک حرف قرآن کریم هم داخل آن نیست اما داخل آن تمام تقدیرات عالم نوشته شده که برای حضرت صدیقهسلام‌الله‌علیها‌ است. «الرَّحمن‌ عَلَي‌ العَرش‌ استَوي‌»[12] لذا می‌فرماید عرش آن حقیقتی است که خدا به‌وسیله آن بر تمام عالم قضا و قدرش را نازل می‎کند. مثلاً امسال چه کسی باید بماند و چه کسی باید برود؟ تا همین جا بس است.

منابع

[1]– صلوات و مناقب چهارده معصوم (ع)، محیی الدین ابن عربی

[2]– سوره مبارکه حدید، آیه3

[3]– سوره مبارکه یقره، آیه115

[4]– فرازی از دعای ندبه

[5]– سوره مبارکه اخلاص، آیه1

[6]– سوره مبارکه حشر، آیه23

[7]– یعنی درس یک بار و تکرار آن هزار بار.

حاکی از این است که درس را باید آن‌قدر خواند تا در خاطر بماند

[8]– الإختصاص، الشيخ المفيد، ص163

[9]– سوره مبارکه واقعه، آیه19

[10]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج42، ص287

[11]– الـفتوحات المکیة، ابن عربي، محيي الدين، ج2، ص129

[12]– سوره مبارکه طه، آیه5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − سه =

دکمه بازگشت به بالا