دعای ندبهمتن

جلسه دعای ندبه صبح جمعه – 1400/12/13

دیدن وحدت در کثرت

اگر خدا را ببینند دیگر نمی‌گویند مردم مساوات کنند لذا هر چیزی را جای خودش می‎گذارند پس به صوفی‌گری و به اباحه‌گری هم نمی‌افتند و این خیلی مهم است. دید اول این است که انسان وحدت را در کثرت ببیند چون اصولاً کثرات انسان را از خدا دور می‌کند مثلاً خورشید، منبر، آسمان، زمین، دوست، دشمن، بنابراین کثرات انسان را از خدا دور می‌کند ولی عارف باید یاد بگیرد در تمام کثرات خدا را ببیند. مثلاً خواب انسان را از خدا دور می‎کند ولی عارف باید یاد بگیرد در خواب هم خدا را ببیند لذا خوابش هم بیداری می‌شود. بیداری آدم را از خدا دور می‌کند؟

علت گریة شبانه امیرالمومنینعلیه‌السلام

امام(ره) می‌فرمود یکی از دلایلی که مولا امیرالمومنینعلیه‌السلام شب‌ها گریه می‌کرد این بود که چون می‌خواست در روز با نسناسهایی مثل من مقابله کند (روبرو و دم خور بشود) لذا شب با خدا و ملائکه گریه می‌کرد. خدایا چطور با این مردم دم خور بشوم؟ آن هم چه کسانی؛ شما بهتر از من می‌دانید. لذا گریه مولا برای این بوده که می‌خواسته از خدا جدا بشود. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم هم می‌فرماید «إِنَّهُ لَيُغانُ عَليٰ قَلْبي»[1] صبح که پیش شما می‌آیم غین روی قلب من را می‌گیرد حتی اقول « أستَغفِرُ اللّه َ سَبعينَ مَرّةً » هفتاد بار استغفار می‌کند پاک می‌شود.. با ما بودن چقدر برای پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم سخت بوده است. ما معمولاً یقه علما و عرفا و بزرگان را می‌گیریم یعنی وقت آن‌ها را می‌گیریم و فکر می‌کنیم چیزی داریم به آن‌ها می‌دهیم یا داریم به آن‌ها خوبی می‌کنیم. بابا جان حرف لازمت را بزن و خیلی لفت نده پس چیزی که لازم هست را بگو. البته همنشینی خوب است اما اگر وقت باشد.

باید در کثرت رفت

در نهایت پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم با آن عظمتش می‌فرماید کثرت این‌طوری است لذا عارف باید در کثرت هم برود «أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ»[2] لذا باید در بیداری هم خدا را ببیند، در شب هم باید خدا را ببیند، در کثرت هم باید خدا را ببیند، در مردم هم باید خدا را ببیند، در خلوت هم باید خدا را ببیند.

معنای عزلت

دیشب روایاتی در‌مورد عزلت خدمت شما عرض کردیم. عزلت خیلی خوب است ولی در روایت فرمود جهاد بالاتر از عزلت است. میدان جهاد بودن بالاتر است، خط مقدم باشید بالاتر است، اطلاعات عملیاتی باشید یعنی جلوتر از خط مقدم باشی بالاتر است. البته هر وقت می‌خواهی در حرام بیافتی دوری کن لذا عزلت در اسلام یعنی این. حقیر این را با یقین خدمت شما عرض می‌کنم عزلت در اسلام دوری از حرام است لذا تا دیدی دوستانت دارند چپت می‎کنند یا شلت می‌کنند از آن‎ها دوری کن.

علت شل و قوی شدن اراده

اراده با چه چیزی شل می‎شود؟ با هوا و هوس، با شهوات، با اوهام و خیالات باطل و با ابالسه و با شیاطین و با همنشینی با مظاهر کفر و استکبار اراده ضعیف و نابود و خار و ذلیل می‌شود. بر عکس اگر می‌خواهی اراده‌ات قوی بشود پس با خدا، با اهل‌بیتعلیهمالسلام با خدایی‌ها، با مومنین، با علما، با صلحا، با صدیقین، با شهدا، با پا سبک‌ها، با آن‎ها همنشینی کن چون ملازمت با آن‌ها مثل ظروف مرتبطه است لذا اراده‌ات را قوی می‌کند. صبح جماعت، ظهر جماعت، شب جماعت، هیئت داشته باش، مباحثه‎های علمی داشته باش، تعلیم داشته باشد، تعلم داشته باش، همه زندگیت را وقف جماعت کن.

کثرت را خدایی کن

این خیلی مهم است که ما چه‌کار کنیم، خیلی اهمیت دارد که ما چه‌کار کنیم در کثرات خدا را ببینیم و در هر کثرتی خدایش را پیدا کنیم؟ فکر کنم امام صادقعلیه‌السلام یا امام زین‌العابدینعلیه‌السلام باشد می‌فرماید وقتی که پا روی پا می‌اندازم؛ انسان دوست دارد پایش را روی پا می‌اندازد چون خستگی را در می‌کند اما در روایتی آمده این‌که پا را روی پا می‌اندازند خوب نیست چون نشستن متکبرانه است. خیلی از این سیاسی‌های ما همین‌طور پا را روی پا می‌اندازند اما اهل‌بیتعلیهم‌السلام این‌طور نبودند آن‌ها حتی تکیه هم نمی‌داند، معمولاً سعی می‌کردند تکیه ندهند تا راحتی نباشد. ترک راحتی یکی از اصول عرفان و اخلاق است البته شرعی‌ نه غیر شرعی لذا شرعاً مستحب است انسان جلوی دیگران، جلوی پدرش، جلوی مادرش تکیه نکند حالا تکیه هم دادی، دادی. گاهی  اوقات خود امام زین‌العابدینعلیه‌السلام پا را روی پا می‌انداخت. چرا؟ چون پا روی پا انداختن کثرت است لذا می‌فرمود وقتی پایم را روی پا می‌اندازم می‌گویم خدا من ضعیف هستم، من ذلیل هستم، خسته شدم، با اینکه خوب است نیاندازم ولی ضعیف هستم. برای اینکه خودش را پایین بیاورد خودش را به ضعف می‌زند و جلوی خدا تظاهر به ضعف می‌کند. این پا روی پا انداختن را هر طوری که شده خداییش می‌کند یا می‌گوید نکن تکبر می‌آورد یا گاهی اوقات انسان خسته می‌شود پایش را روی پا می‌اندازد لذا اگر خسته شدی نمی‌توانی پا روی پا نیاندازی این‌طور بگو خدا چاکرت هستم، نوکرت هستم، حال نداشتم، شما واجب الوجودی این چیزها را نداری «ممکن بیچاره که جوفش تهی است لاف منیت زوی از ابلهی است» ما چیزی نداریم پس کثرت را خدایی کن.

قلت و کثرت عیال

مثلاً بچه‌دار شدن مستحب است حالا اگر خدا به تو بچه نداد یا زن طاقچه بالا گذاشت؛ اصلاً زن‌ها در این دوره زمانه حال ندارند، مردها هم همین‌طور هستند. روغن الکی نباتی، روغن‌های قدیم دیگر نیست نه مردها حال دارند و نه زن‌ها حال دارند لذا زن حال ندارد یا پا نمی‌دهد یا سرد مزاج است، اخلاقش خوب نیست، خوش به حالت روایت می‌فرماید «قِلَّهُ الْعِیَالِ احدی راحتین»[3]، بگو چه خوب زن سرد مزاج است، بهتر انسان کمتر به دنیا نظر می‌کند. مدام داد و بیداد نکن، زن بیچاره را چپ و راست کنی و بزنی. دو تا بچه داری غصه پول و خانه و ماشین و شغل آن‌ها را کمتر می‌خوری چون دوتاست بالاخره خدا می‌رساند. اما اگر زن اهل حال بود و خودت هم قوی بودی و ده الی پانزده تا بچه هم ردیف کردی خوشا به حالت در اینجا بگو «إِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ اَلْأُمَمَ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ»[4] کثرت عیال چقدر خوب است. من به شما مباحات می‌کنم ولو سقط بشود. ای مسلمین شما عشق من هستید لذا تولید مثلتان را زیاد کنید. چه اشکال دارد اگر توانستی ده پانزده تا؛ اصلاً یک گردان برای امام‌زمانعج درست کن این خیلی خوب است.

انواع توحید

می‌خواهم عرض کنم این وحدت در کثرتی که در عرفان می‌گویند الکی نیست، فقط خیال باشد همه جا خدا را ببینید. در‌حالی‌که توحید فعلی دارد، توحید صفاتی دارد، توحید ذاتی دارد یعنی در همین قوس صعود توحید فعلی دارد. در تمام افعال فعل الله را ببینید، فعلت را الهی کنید، در تمام صفات فکر نکنی صفاتت برای خودت است. عالم شدی نوش جانت ولی بدان هیچی نداری که نداری و برای خودت نیست تازه فقیرتر هم هستی. اگر این درست شود خوبی آن به این است که مردم را زیاد سرکار نمی‎گذاریم لذا روی نیم ساعت تمام می‌کنیم. خدمت شما عرض شود که توحید صفاتی یعنی صفات خوب و خدایی را کسب کردن لذا آیة توحید فعلی «نَصۡرمِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡح قَرِيب»[5] است. آیة توحید صفاتی «بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًالِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا ».[6]

همه چیز دست خداست

«نَصْرًا عَزِيزًا» نصر عزیز یعنی نصری که ردخور ندارد و هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. اگر خدا بخواهد یک نفر را بلند کند هیچ کس نمی‌تواند حتی دست خودش هم نیست. امام(ره) مدام می‌فرمود هیچی از ما نیست، من هیچی ندارم. همة این انقلاب و این جهانی شدن و این نظام عالم گیر فدای این نظام و شهدا و راه ولایت‌فقیه آن بشوم إن‌شاءالله. همة این‌ها را می‌گفت دست ما نیست واقعاً هم نیست اصلاً امام(ره) کجا و … . امام یک مجلاء است، یک آینه است. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم یک بار إن‌شاء‌الله نگفت سه سال وحی قطع شد. در روایت داریم إن‌شاء‌الله مع علیعلیه‌السلام، إن‌شاء‌الله تعالی مع علیعلیه‌السلام . لذا هر چه هست و نیست برای خدا و اهل‌بیتعلیهم‌السلام است پس خودت را نگیر. معذرت می‌خواهم ما دماغ خودمان را نمی‌توانیم بگیریم، سکته بیاید غش می‎کنیم زمین می‎افتیم. نفس نمی‎تواند بالا بیاید. عمار واقعاً معجزه است، نمی‌دانم فرش یا چیز دیگری را یک ماهه خریده بود. پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم فرمود یک ماه؟ من نمی‌دانم نفسم بالا می‌آید یا نه! چطور می‌خواهی یک ماه دیگر پول آن را بدهی؟ البته قسطی هم خریدید اشکال ندارد. اگر قسطی خریدی بگو خدایا ما توکل می‌کنیم، من خودم نباشم شما که هستی، صاحب من هستی. پیامبراکرمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم وقتی که شهید شد و رحلت کرد قرض داشت، چه کسی قرض‌هایش را داد؟ مولا امیرالمومنینعلیه‌السلام پرداخت کرد.

فرق صفات

انسان باید مثل گربه باشد، چیز عجیبی است گربه را هر طور پرتش کنید با چهار دست و پا زمین می‌آید. بنابراین هر طور می‌شود خداییش بکند و رنگ خدایی به او بدهد. توحید صفاتی یعنی خدا در وجودت تجلی می‌کند لذا اسماء و صفاتت خدایی می‌شود، خیلی هم فرق دارد؛ خدایی شدن اسماء و صفات چه فرقی دارد؟ انسان صفات فضیلت را مثل علمای اخلاق کسب کند فرق دارد. صفات فضیلتی که علما اخلاق می‌گویند محدود است لذا هر کسی یک حدی دارد ولی صفاتی که عرفا می‎گویند اگر صفات خدایی پیدا کنی علمت بی‌نهایت می‎شود مثل «سلمان یعلم علم ما کان و ما سیکون و ما هو کائن» گذشته و آینده همه چیز را می‌داند لذا حد ندارد، ماهیت ندارد، انسان باید بی‌ماهیت و بی‌حد بشود.

هیچی حد ندارد

نه تنها انسان بلکه هیچی حد ندارد، ما محدود می‌بینیم، ما این فرش را محدود می‌بینیم، یکی از معانی وحدت در کثرت یعنی این‎ها همگی حد ندارند. قرآن می‌فرماید «قالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ»[7] ای لشکریان مورچه داخل لانه بروید تا سلیمان و جنودش شما را له نکند «وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» چون سلیمان و جنودش نمی‌فهمند شما را با پا له می‌کنند. خبر ندارند که شما اینجا هستید. می‌خواهم عرض کنم مورچه از سلیمان بیشتر … ولی حد ندارد پس مورچه هم حد ندارد چون «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ»[8] هر جا باشی خدا با تو هست لذا نترس. خدا هر وقت بخواهد بی‎نهایتت می‎کند و هر وقت بخواهد ضعیفت می‌کند. بهتر که ضعیف باشی و زمین بخوری حتماً آنجا وقتش بوده زمین بخوری، حتماً آنجا نباید شاخ و شانه می‎کشیدی، نفست بوده لذا کیف کن، عشق کن و بگو «هو الَّذِي يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ»[9] قبض و بسط دست خودش است «هو الَّذِي أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»[10] بگو الحمدلله همه چیز دست خداست. بنابراین هیچی حد ندارد لذا در روایت مبارکه دارد مورچه به سلیمان هزار مطلب یاد داد. جالب است، چه استاد خوبی داشته، خدا همچنین استادی هم برای ما بفرستد البته خود امام‌زمانعج بیاید بهتر است. چقدر انسان بی‌حد است. خدا سید حیدر آملی را رحمت کند می‌فرمود در هر لحظه هزار علم در قلب من می‌ریخت ولی نمی‌توانستم ثبتش کنم.

دمی بهتر از پلو

پس چه‌کار شد آبش را کشیدن چلو شد این از همه بهتر است چون آبش را بکشی چلو می‌شود البته این خوب نیست. معمولاً در خانه‌های ما آبش را می‌کشند چلو می‌کنند در‌حالی‌که دمی بهتر است. خوبی دمی به این است که خواص برنج از بین نمی‌رود لذا مو ریزش پیدا نمی‌کند اما ما برنج را چلو می‌کنیم سریع موهای سرمان می‌ریزد حتماً که نباید قیافه برنج شاهانه باشد و قدش یک متر و دو متر … باشد. خواص دمی بیشتر است. من که بلد نیستم و نرفتم اما می‌گویند شمالی‌ها در خانه‌های خودشان بیشتر کته می‌خورند. آن‌ها وارد هستند چون «قدر زر را زرگر شناسد و قدر گوهر را گوهری» آن‌ها برنج فروش هستند می‌دانند باید چه‌کار کنند.

معنای وحدت در کثرت

خلاصه ماهیت باید برداشته بشود. اصلاً وحدت در کثرت که اول عرفان است یعنی همین یعنی حدود برداشته شود. حدود برداشته شود یعنی سرکلاس نرویم؟ خیر با حدود باید حدود برداشته شود «زلف آشفته یار باعث جمعیت ما است چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد» سر این کلاس برو، سر آن کلاس برو، استاد داشته باش، شاگرد داشته باش، رفیق داشته باش. نترس از تو کم نمی‎شود لذا از کثرت باید کثرت را برداریم.

فضیلت علم آموزی

نمی‌شود در خانه عزلت بگیری بعد فکر کنی بله من الآن عالم شدم یا دائم در فضای مجازی اینکه عالم نمی‌شود لذا آیت‌الله انواری فایده‌ای ندارد نوار و CD خوبه ولی به تنهایی کافی نیست باید با رفقا راهش باشد. الآن شما اینجا هستید من می‌توانم حرف بزنم اگر نباشید در رختخواب خوابیده بودم ولی به نفس شما ما هم برای درس علمی اینجا آمدیم خدا را شکر چون یک ساعت مذاکره علمی بالاتر از دوازده هزار ختم قرآن است. اگر از «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ»[11]چیزی نفهمیم فایده‌ای ندارد پس باید معنای «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را بدانیم.

کثرت در وحدت

داشتیم عین شاهد و مشهود را معنا می‌کردم. می‌خواستم هفت گام اول را بیان کنم اما این‌ها بحث دارد. مرتبة دوم این است که سالک بعد از این‌که وحدت را در کثرت دید می‌بیند خودش در خودش اسماء و صفات تجلی می‌کند. مرتبة سوم این است که می‌بیند خودی هم نیست فقط خدا و اسما و صفات است و همه چیز ظهور و بروز خدا می‌شود این کثرت در وحدت می‌شود لذا مرتبة سومی از اولی و دومی بالاتر است.

درست بیان کردن

این‌ها همگی معنا دارند، مردم راست می‌گویند که عرفا کافر هستند چون آن‌ها را همین‌طوری می‌گویند. یعنی چه خودت خدا بشوی، یعنی چه اسماء و صفات از تو بیرون بزند؟ این‌ها باید معنا بشوند، باید توضیح داده بشوند. دیدید چقدر معنای وحدت در کثرت عالی بود، هیچ مشکلی هم نداشت. ولی اگر همین‌طوری بگویی خدا را همه جا می‌بینم کپ می‌کند. مگر می‌شود این کتاب خدا باشد، حد نداشته باشد. اما وقتی توضیح داده بشود که این‌ها همه آیه است و هیچی از خودشان ندارند «هو الذی اسبغ»« هو الذی یقبض و یبسط» بلکه همه چیز دست خداست دیگر درست می‌شود.

ذکر مصیبت

امروز توسلی هم داشته باشیم بد نیست. در خانة حضرت علی‌اکبرعلیه‎السلام برویم چون «عَلی مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ» حضرت علی‌اکبرعلیه‎السلام مظهر تمام اسماء و صفات خداست لذا یک نظر بکند خیال ما راحت می‎شود. حضرت علی‌اکبرعلیه‎السلام که سهل است، حضرت معصومهسلام‌الله‌علیها که جانم فدایش، جان عالمیان فدایش روایت داریم و درست هم هست برای شفاعت تمام شیعیان عالم بس است. حضرت ابوطالبعلیه‎السلام جانم فدایش روایت داریم برای شفاعت تمام مسلمین عالم بس است، فقط دوتا دسته گل دارد پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و امیرالمومنینعلیه‎السلام که دست پرورده‌های ابوطالبعلیه‎السلام هستند باید هم شفاعتش تمام عالم را زنده کند. ابوطالب و ما ادراک ابوطالب، علی‌اکبر و ما ادراک علی‌اکبر یقین بدانید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» در مشت علی اکبرعلیه‎السلام بوده شک نکنید. شاهدش این است وقتی که محضر ابی عبداللهعلیه‎السلام برای خداحافظی آمد حضرت فرمود «اللّهُمَّ … قَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِكَ» می‌فرماید کسی شبیه‌تر از علی اکبرعلیه‎السلام چه از نظر اخلاق، چه از نظر ظاهر، چه از نظر سخن به پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم نبود. عجیب بوده واقعاً، برای همین هم ایشان را تکه تکه کردند چون اگر می‌ماند امام قسم می‌خورد که امام می‌شد لذا نمی‌خواستند بماند. «و کنا اشتقناء بزیارت رسول الله نظرنا الیک» هر وقت ما می‌خواستیم پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم را ببینیم نگاه به علی اکبرعلیه‎السلام می‌کردیم. آقا رفت تا از خانم‌ها خداحافظی کند خانم‌ها حضرت را دوره کردند ابی عبداللهعلیه‎السلام فرمود رهایش کنید علی باید برود. هر کسی می‌آمد آقا سریع اجازه نمی‌داد یعنی این پا و آن پا می‌کرد بعد اجازه می‌داد ولی علی اکبرعلیه‎السلام که آمد دل را کند، دید نمی‌تواند این پا و آن پا کند گیر می‌کند سریع فرمود برو. در روایت داریم پرسیدند بهترین نعمتی که می‌تواند خدا به یک نفر بدهد چیست؟ فرمود فرزند پسری به کسی بدهند بعد او بزرگش کند، جوان بشود، زیبا بشود، آن را نگاه کند این بهترین نعمت عالم است. بعد پرسیدند سخت‌ترین واقعه‌ای که برای یک نفر ممکن است اتفاق بیافتد چیست؟ فرمود همین شخص جوان یا نوجوانش جلوی رویش پر پر بشود. آقا ابی عبداللهعلیه‎السلام گفت علی جان چند قدم جلوی من راه برو چون می‎خواهم یک بار دیگر قد و بالایت را ببینیم. حضرت علی اکبرعلیهالسلام همین‌طور که می‌رفت صد و بیست نفر آن‌ها را به هلاکت رساند. ولی وقتی برگشت این زره در آفتاب بود تمام بدن زخمی شده بود زره رفته بود در بدن آب هم نخورده بود تشنگی داشت هلاکش می‌کرد نفس نفس می‌زند یا ابا … .

منابع

[1]– مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج5، ص320

[2]– الإختصاص، الشيخ المفيد، ص163

[3]– نهج البلاغه، صبحي صالح، حکمت141، ص495

[4]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج44، ص170

[5]– سوره مبارکه صف، آیه13

[6]– سوره مبارکه فتح، آیات1-3

[7]– سوره مبارکه نمل، آیه18

[8]– سوره مبارکه حدید، آیه4

[9]– برگرفته از آیه 245 سوره بقره

(وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)

[10]– سوره مبارکه لقمان، آیه20

[11]– سوره مبارکه اخلاص، آیات1-2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − دو =

دکمه بازگشت به بالا