
متن جلسه
مشیت مطلقه
از روی اختیار و خیرات است. اگر خوب باشد اراده میکند و اگر نباشد اراده نمیکند. مشیت مطلقه خداست، بینهایت هستی مطلق است، بینهایت خیر مطلق است، بینهایت علم مطلق است، بینهایت قدرت مطلق است و تا آخر. ولی مسئله اینجاست که این یک خوبی برای ما دارد و آن این است که نافذ است و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد چون مشیت مطلقه است لذا کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها »[1] یعنی اینکه نافذ است و هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد «وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَةٌ». تمام مشیتهای خدای تبارک و تعالی اینطور است و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. چه کسی تا حالا توانسته جلوی خدا بایستد؟ هیچ کس نمیتواند جلوی خدا بایستد.
مسئولیت خیلی سخت
میفرماید رحمةً للعالمین «الرحمة هى ارادة ايصال الخير»[2] اراده، ایثار خیر است. کدام خیر؟ این نکته مهمی است. آن خیری که من آن را خیر میبینم؟ خیر؛ ما جلوی پای خودمان را هم نمیتوانیم ببینیم. هر چه خودش خیر میبیند آن خیر است. گذشته و آینده و همه وجود ما را میبیند و میداند چه چیزی برای ما خوب است لذا نباید جلوی خدا ایستاد. خدا را شکر که کار را دست ما ندادند، امثال من لیاقتش را نداریم، سخت است. ما همینطور مدام میگوییم چرا در جمهوری اسلامی اینطوری نمیکنند، چرا آنطور نمیکنند؟ واقعاً کار سختی است بنابراین خیال ما خیلی راحت است و روز قیامت هم مسئولیت ما خیلی کمتر است. البته نه به این معنی که انسان مسئولیتی نداشته باشد، بالاخره هر کسی مسئولیتهایی دارد اما وزرا و نمایندههای مجلس، دولت و قوه قضائیه مسئولیت خیلی سختی دارند و خدا خودش کمک کند. اینها اگر یک تجربة زندگی پس از زندگی را داشته باشند خیلی خوب است! البته من فکر میکنم اگر اینها آن را تجربه کنند نمیتوانند بیایند تعریف کنند چون خیلی سخت است.
خیر مطلق
آن چیزی که خدا بخواهد خیر مطلق است. خیر مطلق مثل این بچهها که میگویند مادر کاکائو و شکلات و بستنی بده. باباجان اینها برای تو بد است، خیلی خب یک بستنی بخور نه یک کیلو، نه دو کیلو. ولی خدا فقط الآن را نمیبیند، بچه فقط الآن را میبیند همانطور که ما هم فقط همین الآن را میبینیم که خدایا این چه وضعشه؟ چرا خانه و ماشین به ما نمیدهی؟ ولی خدا گذشته و آینده و تمام زیر و بم هستی ما را میداند و اوست که میداند چه چیزی باید به ما بدهد لذا میفرماید رحمت للعالمین است.
وسیلهای برای شناخت خدا
عالم یعنی ما سوی الله «العالم عبارة عما يعلم به الشيء»[3] یعنی آن چیزی که خدا بهوسیله آن شناخته میشود. الشیء یعنی خدا. اصطلاحاً عبارت «عن کل ما سوی الله من الموجودات» این را عالم میگویند. چرا به عالم، عالم میگویند؟ چون بهوسیله عالم به اسماء و صفات خدا پیمیبریم، به رحمت و قدرت خدا پیمیبریم. انسان آسمانها و زمین را که میبیند به علم خدا و به قدرت خدا و به عظمت خدا پیمیبرد از این جهت به عالم، عالم میگویند.
مبشر و منذر عالم
در آیة شریفة « وَ ما أَرْسَلْناكَ … بَشِيراً وَ نَذِيراً »[4] میفرماید پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم ما تو را فرستادیم چون اول واسطة بین خدا و خلق، انسان کامل است لذا پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم برای بعضیها مبشر است و برای بعضیها منذر. «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»[5] ما هدایتشان کردیم، راه را نشانشان دادیم. حالا بعضیها کفر نعمت میکنند که پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم آنها را انذار میکند، بعضیها شکر نعمت میکنند که آنها را بشارت میدهد. یعنی اینکه انسان کامل چون اول مخلوق عالم است که موازی با احدیت مطلقه است درنتیجه عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هم تمام اسماء و صفات خدا را دارد و هم به تمام کائنات مشرف است چون معلوم است، یعنی عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هم معلوم است چون هم علم در آن تجلی کرده، هم قدرت در آن تجلی کرده و هم تمام کائنات بهوسیله این معلوم اول ایجاد شده است درنتیجه همه چیز را دارد که به آن مختلف برزخیه، رحمت واسعه میگویند. بنابراین معنای بشیرا و نذیرا و معنای رحمت واسعه یعنی همین.
رحمت رحمانیه
رحمت واسعه یعنی دوتا رحمت دارد. 1- رحمت رحمانیه 2- رحمت رحیمیه. رحمت رحمانیه یعنی به همه چیز وجود میدهد. چون خدا رحمتش بینهایت است محال است موجودی فضل داشته باشد و محبت نشود، این نمیشود چون رحمت خدا واسعه است و بینهایت است. هر چیزی که امکانش را داشته باشد محبت میکند لذا برای خدا امکان با وجوب مساوی است. همین که امکان داشته باشد یک چیزی را خلق کند میکند لذا مثل ما نیست. ممکن است ما از عهده کاری بر بیاییم و ممکن است بر نیاییم، ممکن است توان داشته باشیم یا نداشته باشیم، ممکن است خوابمان بیاید یا نیاید و هزار نوع مشکلات دیگر اما خدا این حرفها را ندارد.
رحمت رحیمیه
رحمت رحیمیه خدا چیست؟ تمام چیزهایی که خدا خلق کرده « أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»[6] هم باطنشان را درست میکند و هم ظاهرشان را درست میکند لذا همه کارهایشان را درست میکند یعنی خوب و بد و فاجر و کافر همه را درست میکند. آن که باید انذار کند انذار میکند، آن که باید به او بشارت دهد بشارت میدهد، به کسی که باید رحمت رحیمیه را بدهد به او میدهد، آن که باید غضب کند غضب میکند. مثل ما نیست که نداند چهکار کند، میداند که با هر چیزی چهکار کند. لذا اگر در راه خدا زمین خوردی بگو خدایا شکرت. خدا میداند با من چهکار کند. حتماً این زمین خوردن به نفع من است، خدایا شکرت. مثل همان شخصی که حضرت علیعلیهالسلام دستش را برید، دستش را گرفته بود در بازار میچرخید و میگفت ای مردم بدانید من محب علیعلیهالسلام هستم، دستم را قطع کرده ولی من دوستش دارم. مولا هم صدایش کرد و مقداری آب دهان مبارک را به دستش زد و دستش مثل روز اول شد. اینجا جای رحمت بود ولی قبلش جای غضب بود. لذا رحمت للعالمین که رحمت واسعه است خیلی مهم است.
زمان و مکان ندارد
این نکته را خدمت شما عرض کنم که خیلی مهم است، چون رحمت خدا رحمت واسعه است زمان و مکان ندارد، فوق زمان و مکان است. یعنی هم شامل اسماء و صفات میشود، هم شامل مجردات میشود، هم شامل عقول و معقولات میشود، هم شامل نفوس و عوالم مثالی و ملکوتی میشود و هم شامل ملک میشود. چون واسعه است دیگر زمان مند و مکان مند نیست لذا این نکتة بسیار مهمی درباره رحمت خداست. درنتیجه بشر اصلاً همینطوری است لذا میگوید «هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.» بشر مراتب مختلف دارد، قلب دارد، نفس دارد، عقل دارد، روح دارد، سِر دارد، خفی دارد، اخفی دارد. چون رحمت واسعه بر تمام اسماء و صفات دیگر غلبه دارد بنابراین 1- تمام مراتب وجودی ما را هم در قوس نزول و هم در قوس صعود میگیرد. 2- زمان و مکان ندارد، مربوط به هیچ زمان و مکان خاصی نیست.
چرا دعا میکنیم؟
چرا دعا میکنیم «اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[7]؟ چون این رحمت رحیمیه است. اگر رحمت رحیمیه خدا رها کند، رحمت رحمانیه خدا هست. این برای این است که خودت عملکرد بدی داشتی و خدا دستش را برمیدارد یعنی بهواسطه عملکردت به جهنم تشریف میبری تا یک مقدار بسوزی و بعد ببخشنت ولی همان جهنم هم برایت خوب است و مثل چاقوی جراحی طبیب است یعنی غده سرطانی را درمیآورد. الآن باید بسوزی، جلز و ولز کنی، سرب گداخته روی سرش بریزند که حجابش را حفظ کند، چیزی نیست موهایش را به درخت میبندند و مقداری سرب گداخته شده روی مغز سرش میریزند میجوشد حالا تا چه زمانی این فرآیند را باید طی کند خدا میداند. این خوب است، این هم رحمت است، رحمت واسعه است.
رحمت الواسعه
برای چه به آن رحمت واسعه میگویند؟ چون اول نور عالم است لذا تمام عالم را گرفته، دوم اینکه تمام مراتب عالم را گرفته و سوم اینکه زمان مند و مکان مند نیست و چهارم اینکه خیر مطلق است، ذرهای ظلمت در آن راه ندارد. سوال اینجاست که این ظلمتها برای چیست؟ این ظلمتها برای ماست. نقشة عالم زیباست، از آن حیث که برای عالم است زیباست، نور است و رحمت و برکت است، بدون کمبود و نقص است. پس اینکه نقص است و ظلمت است برای خودت است لذا نعمتها را ببین، الطاف و خوبیهای خدا را ببین، این است که «رحمت الواسعة» میشود.
تعریف مقام و حال
«صاحبِ لواء الحَمدِ و المَقامِ المَحمُودِ» اولاً در اینجا یک مقام داریم که آن را تعریف میکند. میفرماید «المقام عبارة عن استيفاء حقوق المراسم على التمام»[8] یعنی بهصورت کامل حقوق مراسم را ادا کنند. یعنی چه حقوق مراسم را بهصورت تمام ادا کنند؟ حال یعنی چه؟ «الحال عند أهل الحق: معنى يرد على القلب من غير تصنع، ولا اجتلاب، ولا اكتساب»[9] عجب نکته زیبایی است؛ حال چیزی است که از طرف خدا میآید. دیدید گاهی اوقات عنایت ویژهای از طرف خدا میشود و چیزی در دل انسان زنده میشود مثلاً آدم یک سخاوتی به خرج میدهد، بهطرف علم میرود، دیدید میگویند فرد جوگیر میشود و بهطرف انجام کاری میرود این حال میشود. ولی برای این حال باید زحمت بکشی و جان بکنی. مثلاً طرف رفته کربلا یا به او توفیق میدهند که طلبه شود لذا باید جان بکنی مثلاً فقه و اصول را در قلبش میریزند به یکباره مشاهده میکند که خدا قدرت فقه و اصول را در قلبش ریخت. این خوب است ولی تازه اول سختی است، باید جان بکنی تا تبدیل به مقامش کنی. خدا داد ولی باید این را بیرون بکشی و بروزش بدهی. خدا توفیقت داد و به مجلس آمدی اما حالا باید با سختی از مجلس استفاده کنی. لذا میگویند حال هبه از طرف خداست اما مقام کسب است. برای کسب مقام باید آن هدیه بهصورت ملکه دربیاید، باید در قلبمان رسوخ کند. لذا میفرماید «الاحوال تأتی من عین الجود» خدا احوال را با بخشش خودش به ما افاضه میکند. ولی «المقامات تحصل ببذل المجهود» مقامات باید با سختی و با مشقت به دست بیاید. باید از نعمتهایی که خدا با هبه داده استفاده کنی و آن نعمتها را کامل کنی و بهصورت مقامش کنی و بروزش بدهی.
قابلیت و فاعلیت
حالا سوال این است که مقام را فهمیدیم؛ مقام چیزی است که کامل است و تمام است. حق تمام مراسم، حق تمام احکام، حق تمام اخلاقیات، حق تمام معارف به جا آورده میشود. همین حال و مقام را پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم میدهد، خدا میدهد. «تا نباشد از جانب معشوق کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.» بالاخره برای این مقام باید به انسان جان بدهند. همیشه اینطوری است ولی معمولاً ما تنبلی میکنیم. پس مقام یعنی اینکه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم کار را تمام میکند، خدا کار را تمام میکند. هم حال را میدهد و هم مقام را میدهد خلاصه قابلیت و فاعلیت از اوست ولی عبد هم باید جان بکند و عرق بریزد، بالاخره باید من کاری بکنم.
علت جن زدگی
« فَإِنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ »[10] واقعاً اینها کلید تمام بدبختیهاست. دیشب بزرگواری را آورده بودند که یک مقدار جن او را اذیت کرده بود. یک مقدار که چه عرض کنم، ترم هشتم لیسانس بود ولی بهخاطر این مسئله داشت نابود میشد. بعد در خانه نشسته بود، من هم با اینکه شصت سال دارم جان میکنم اگر دو روز در خانه بنشینم دیوانه میشوم. انسان باید کار کند، کارگری هم که شده انسان باید برود، شاگرد بقال هم که شده باید برود. چرا در خانه مینشینی، برو کانون فرهنگی، برو مسجد، برو دانشگاه، برو کلاس … ، بالاخره یک کاری بکن. در خانه که بنشینی معلوم است که دیوانه میشوی، مدام فکر و خیال میکنی لذا معلوم است که جنزده میشوی، جنزده که هیچ، شیطان زده میشوی که ریشة همة فسادها و بدبختی است. روایت داریم که میفرماید تمام ریشههای فساد و بدبختی روی سرت میریزد. کار است که جوهره وجود انسان را بروز میدهد و شفاف و صیقلش میکند و او را برای تابش نور خدا آماده میکند ، برای تابش فیوضات خدا تو را آماده میکند، برای تابش علم خدا، قدرت خدا، حیات خدا و تمام اسماء و صفات خدا تو را آماده میکند. کار کن که کار جوهره وجود را کامل میکند.
مقام محمود
مقام محمود یعنی ذرهای ظلمت در این مقام راه ندارد، نور مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق، حیات مطلق … . روایتی را میخوانم که بروز مقام محمود را فرموده است. پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده «إذا قُمتُ المَقامَ المَحمودَ تَشَفَّعتُ في أصحابِ اَلْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي»[11] وقتی در مقام محمود بینایم میکنند آنقدر پیش خدا خریدار دارم که کبائر هم وقتی واسطه شوند خدا میبخشد، گناهان کبیره هم اگر واسطه بشوند خدا میبخشد. مقام محمود یعنی همین، یعنی هر کسی را که خدا بخواهد میبخشد حتی در روایتی دارد که حق الناس را هم میبخشیم لذا ما اهلبیتعلیهمالسلام از حق خودمان، از وجوهات و خمس و زکات و … که زیر دست خلیفه و انسانکامل است یک طوری ادا میکنیم اگر کسی اعتقاد و معرفت داشته باشد. عرض من اینجا بس است اما چند خط دیگر دربارة مقام محمود میخوانیم که پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم شامل مقام وسیله است انشاءالله هفتة بعد بیان میکنیم. اما فقط یک جمله اینجا بگویم، آقا در اینجا قسمی میخورد که دلش خیلی پر است، چون بدجوری دخترش را زدند. میفرماید «وَ اَللَّهِ لاَ تَشَفَّعْتُ فِيمَنْ آذَى ذُرِّيَّتِي» من اگر شفاعت کنم خدا میپذیرد ولی به خدا قسم کسانی که ذریة من را اذیت کردند را شفاعت نمیکنم.
ذکر مصیبت
لذا روضة شهادت حضرت علیعلیهالسلام همین است. خیلی سخت بود، هزار درهم داده تا شمشیرش را برای ضربت به حضرت علیعلیهالسلام مسموم کرده بود. گفت به خدا قسم اگر این شمشیر را به اهل عالم میزدم تمام اهل عالم را مسموم میکرد چون زهرش خیلی قوی و زیاد بود. خدا لعنتش کند. میگوید با هزار درهم خریدم، با هزار درهم شمشیر را آب دادم، ببینید چهکار کرده! خیلی سخت است چون تمام بدن آقا را زهر گرفته بود. از طرفی ضربت به همان جایی خورده بود که عمرو بن عبدود زده بود لذا تا بینی آقا شکاف برداشته بود. به همین دلیل وقتی کبد و شش گوسفند را روی زخم آقا گذاشتند دید دانههای مغز روی آن است گفت به امام حسنعلیهالسلام و امام حسینعلیهالسلام بگویید که آقا وصیتش را بکند. خیلی سخت بود ولی نانجیبها میدانستند کجا به آقا ضربه بزنند، آقا را پشت درب ناکار کردند. مرد یهودی راست میگوید؛ میگوید من دیدم آن مردی که درب خیبر را کند به قدری دیوارهای خیبر تکان خورد که تخت پادشاه خیبر پشت و رو شد و پادشاه با صورت به زمین افتاد. حالا میبیند مردی که درب را آنطور از جا کند دستهایش بسته است و طناب به گردنش انداختهاند لذا میگوید اینجا من ایمان آوردم چون دیدم چه عظمتی دارد. میبیند که همسرش را کتک زدند ولی بهخاطر وحدت حرفی نمیزند. در ضمن شما در طول تاریخ کسی را مثل حضرت زهراسلاماللهعلیها در حیطة طهارت و نورانیت پیدا نمیکنید یعنی حتی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هم اینطور نبوده که با چهارتا آب چشمه بهشتی و سیب بهشتی به دنیا بیاید. حضرت خیلی لطیف بودند؛ به همین دلیل «انسیة حوریه یا حورا» میگفتند چون حضرت خیلی لطیف بودند لذا مثل برگ گل روی زمین میافتند از طرفی همچین نوری باردار هم بوده … .
منابع
[1]– فرازی از دعای سحر ماه مبارک رمضان
[2]– التعريفات، الجرجاني، الشريف، ص48
[3]– التعريفات، الجرجاني، الشريف، ص145
[4]– سوره مبارکه سبا، آیه28
[5]– سوره مبارکه انسان، آیه3
[6]– سوره مبارکه لقمان، آیه20
[7]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج98، ص47
[8]– الـفتوحات المکیة، ابن عربي، محيي الدين، ج2، ص133
التعريفات، الجرجاني، الشريف، ص115
[9]– التعريفات، الجرجاني، الشريف، ص81
[10]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج78، ص178
[11]– الأمالي، الشيخ الصدوق، ص370