
متن جلسه
راه حق
بحث ما درمورد مناقب پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم بود. نکتة بسیار مهمی در اینجا وجود دارد که البته حقیر این را بارها عرض کردم باز هم عرض میکنم محیالدین خیلی از کلماتش نشان میدهد که سنی است ولی وقتی کتابهایش را بررسی کنید البته اشکالی هم ندارد نمیخواهم بگویم برادران سنی بد هستند ولی راه حق، راه شیعه است. یک راه حق بیشتر نیست و آن هم راه شیعه است. البته چون برادران سنی هم محب اهلبیتعلیهمالسلام هستند انشاءالله به اهلبیتعلیهمالسلام میپیوندند. الآن فلسطینیها همگی نوکر آقا هستند، خودشان میگویند ما نوکر حضرت آقا هستیم، میگویند شما امیرالمومنینعلیهالسلام ما هستید. پس إنشاءالله آنها هم شیعه میشوند و البته هستند. یمنیها هم در ظاهر چهار امامی هستند ولی در واقع برای حضرت آقا نامه مینویسند که آقا شما امیرالمومنین ما هستید. محیالدین هم همینطور بوده یعنی در زمان خلفای بنی العباسِ ظالم، تمام اطرافش برادران سنی بودند لذا در ظاهر یک سری چیزها را میگفت مثل مولوی، مثل حافظ که همگی شیعه بودند ولی جرات نمیکردند بیان کنند لذا تقیه میکردند. مثلاً آل جهود، آل سعودلعنتاللهعلیه گردن شیخ نمر را وسط خیابان زد و همین اواخر هم دیدید که آن ملعونین حدود هشتاد نفر را شهید کردند آن هم در دنیای الآن، حالا ببینید آن موقع که اختناق بوده و کسی نمیفهمید چه جنایتی میکردند. اما الحمدلله این همه سنی در ایران، در امنیت و آزادی زندگی میکنند. الآن وسایل ارتباط جمعی طوری است که اگر اتفاقی رخ دهد تمام جهان متوجه میشود با این حال آل سعود بیشرف یک دفعه هشتادتا شیعه را کشتند. آیا در جمهوری اسلامی همچنین چیزی هست؟ درحالیکه حکومت ما از یهودی، از مسیحی، از برادران سنی، از همه محافظت میکند اصلاً حکومت دینی شیعه اینطوری است لذا عاشق همة عالم است.
دست برد به آثار محیالدین
بنابراین اگر کسی کلمات محیالدین را نگاه کند یقین میکند که او شیعه است البته همه کتابهای او را بخواند نه قسمت خاصش را لذا یقین پیدا میکند که او شیعه است. هر چند دست به کتابهایش بردند؛ شیخ بها میفرماید «یدس فی کتبه» در کتابهایش دست بردند و از طرفی مجبور بوده خودش هم یک چیزهایی بگوید. ایشان خلافت چهاردهمعصومعلیهمالسلام را قبول دارد اصلاً ایشان امامزمانعج را دیده درحالیکه برادران سنی امامزمانعج را قبول ندارند ولی ایشان امامزمانعج را دیده در واقع امامزمانعج مهر ولایتش را که در بین کتفش بوده به محیالدین نشان داده است. ببینید محیالدین چه مقامی داشته، اگر اشتباه نکنم در سال پانصد و نود و پنج.
خلافت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم
به هر صورت داشتیم مناقب پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم را عرض میکردیم. اصلاً اسم کتابش همین است مناقب محیالدین ابن عربی که اولین منقبت برای پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است سپس به ترتیب مناقب چهاردهمعصومعلیهمالسلام را میفرماید. درمورد مناقب پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم مطالبی عرض شد. اما الآن درمورد خلافت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم بحث میکنیم. خلافت محمدیه برای چهاردهمعصومعلیهمالسلام است. اولاً و بالذات پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم سپس ائمه هدیعلیهمالسلام و بعد از چهاردهمعصومعلیهمالسلام به انبیاء و اولیاء میرسد. البته بعد از چهاردهمعصومعلیهمالسلام، اهلبیتعلیهمالسلام هستند مثل حضرت فاطمه معصومهسلاماللهعلیها.
جایگاه و مقام اهلبیتعلیهمالسلام
شعری که از امام(ره) خواندیم را یادتان هست؟ امام(ره) میفرمود حضرت موسی و عیسیعلیهماالسلام در مقابل حضرت معصومهسلاماللهعلیها مثل دو تا طفل دبستانی هستند. حضرت ابوالفضلعلیهالسلام مقامی دارد که تالی تلو امام حسینعلیهالسلام است. بنابراین امام(ره) میفرماید حضرت معصومهسلاماللهعلیها مقامش از حضرت موسی و عیسیعلیهماالسلام بالاتر است لذا در روایت مبارکه دارد شفاعت حضرت معصومهسلاماللهعلیها برای تمام شیعیان بس است یا شفاعت حضرت ابوطالبعلیهالسلام پدر امیرالمومنینعلیهالسلام برای تمام مسلمین کافی است. این مقام اهلبیتعلیهمالسلام است لذا کسی نمیتواند جلوی اهلبیتعلیهمالسلام بایستد.
چرا حسودی؟
خدا دوست داشته همة عالم را ملک طلق اهلبیتعلیهمالسلام کرده است. عرض کردم حالا یک نفر حسودی کند خل هست که حسودی میکند چون همة اینها برای ماست پس چرا آدم حسودی بکند؟ خدا را شکر خدا همه چیز را به حضرت علیعلیهالسلام، به امامزمانعج داده چون آنها هر چه دارند به ما میدهند. آنها که مثل ما بخیل نیستند لذا سلمان فارسی تحت تربیت حضرت علیعلیهالسلام سلمان محمدی میشود «سَلمانُ مِنّا اَهْلَ البَیتِ»[1] در نهایت ما را هم مثل سلمان همینطور میکنند «آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته» همة ما «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[2] باید بهطرف حضرت علیعلیهالسلام، بهطرف انسان کامل برویم و از همه بالاتر بهطرف خدا برویم.
قطب الاقطاب
میفرماید «في بيان خلافة الحقيقة المحمديةصلىاللَّهعليهوآلهوسلّم، و انها قطب الاقطاب »[3] قطب تمام اقطاب است. قطب اول پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم، قطب دوم امیرالمومنینعلیهالسلام، قطب سوم حضرت زهراسلاماللهعلیها همینطور تا قطب چهاردهم که وجود مقدس حجه بن الحسن المهدی قطب الاقطاب است لذا اقطاب عالم چهاردهمعصومعلیهمالسلام هستند. خدایا شکر «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ».
اسماء و صفات خدا
«لما تقرر ان لكل من الأسماء الإلهية» اسماء و صفات خدا مختلف هستند، بعضیها کلی هستند و بعضیها جزئی هستند. مثلاً الله البته بالاترین اسم، اسم هو است احدیت مطلقه ولی بعد از احدیت مطلقه الله است. اول ذات اقدس خداست بعد احدیت مطلقه است بعد هم الله. البته الله از یک جهت حقیقت محمدیه هم داخلش دارد. الله اسم اعظم خداست و تمام اسماء و صفات خدا در آن هست. حالا اینکه میبینید بعضیها کم دارند و بعضیها زیاد دارند بهخاطر اختلاف تجلیات اسماء و صفات است.
مظهر و مربوب اسم اعظم الله
اولین عین ثابت، اولین مظهر، اولین حقیقت علمی که مظهر اسم اعظم الله است و مربوب اسم اعظم الله است حضرت محمد بن عبداللهصلیاللهعلیهوآلهوسلم و چهاردهمعصومعلیهمالسلام است. فاعلیت اول برای خدا بعد برای اسماء و صفات خدا، اسماء و صفات خدا از همه بالاتر الله، الله مربوبش عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است، حقیقت علمیه چهاردهمعصومعلیهمالسلام است. چیزی که روایات میخواهد بگوید علما با زبان علمی ثابتش کردند. روایات ما میخواهد بگوید این عین ثابت که برای چهاردهمعصومعلیهمالسلام است مظهر برای الله است پس درنتیجه بهوسیله عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است که تمام حقایق علمیِ دیگر درست میشود؛ آسمانها، زمینها، مردم، انبیاء، اولیاء و هر کسی که در عالم هست و هر چیزی که در عالم هست مربوب آنهاست چون آنها مربوب خدا هستند.
عبد محض
حالا یک نکتهای را میفرماید که معجزه است. میفرماید دلیل اینکه خدا تبارک و تعالی این قدرت عظیم را به پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و چهاردهمعصومعلیهمالسلام داده برای چه بوده است؟ چون آنها در مقابل خدا فقط سرشان را پایین میانداختند و عبد محض بودند، در مقابل خدا سرشان را بالا نمیکردند لذا خدا همه چیز خودش را به آنها داد. بنابراین میفرماید «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه» عبد یعنی نسبت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم با خدا؛ عبودیت است لذا پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم عبد بود و در مقابل خدا تسلیم محض بود. رسول یعنی نسبت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم با مخلوقات؛ رسول است لذا خلیفه خداست.
خلیفه خدا نه خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم
این نکته خیلی مهم است برادران سنی میگویند خلیفه اول خیلفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است، خلیفه دوم خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است، خلیفه سوم … ، بن العباس، بن امیه و … همگی خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند ولی محیالدین میگوید پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم خلیفه نمیخواهد، پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم خلیفه ندارد چون خلیفه فقط خلیفه خداست لذا ما چهاردهتا خلیفه خدا داریم پس وقتی که خلیفه خدا هست دیگر نیازی به خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم نیست. بنابراین حضرت علیعلیهالسلام خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم نیست بلکه خلیفه خداست. «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»[4] نترس خدا حفظت میکند. الآن امام حسینعلیهالسلام حفظش کرده، الآن همة عالم را امام حسینعلیهالسلام دارد میگیرد. «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[5] خدا میفرماید « إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» خلیفه خدا. پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم حق مخالفت ندارد. پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم خودش عاشق خداست، تسلیم خداست. بنابراین خلیفه خدا که هست دیگر خلیفه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم معنا ندارد لذا بنی العباس و بنی امیهلعنتاللهعلیهماجمعین غاصب بودند. غاصب حق خلافت خلیفه الله بودند که خلیفه الله هم چهاردهمعصومعلیهمالسلام هستند. چون چهاردهمعصومعلیهمالسلام فدایشان بشوم و همة عالم فدایشان بشود مربوب اسم اعظم الله هستند لذا تمام عالم زیر مجموعه آنها میشود. در زیارت جامعه آمده «اشهد ان … الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ » یا در جای دیگر جامعه اینطور آمده آسمان و هر چیزی بهوسیله شما گشایش شده «بِكُمْ يَفْتَحُ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللهُ» آغاز، آخر، وسط همه بهوسیله اهلبیتعلیهمالسلام است لذا خلیفه خدا هستند و چی بهتر از این.
شقی القلب
الآن خدا این جمهوری اسلامی را درست کرده و یک شخص فقیه، افقه، اتقا، اورع، ولی فقیه گذاشته دارد کل دنیای اسلام را میچرخاند آیا این بد است؟ این عشق است، جان است، هستی است و این برای ماست. بدبخت و شقی کسی است که با دستور خدا مخالفت کند. کسی که با دستور خدا مخالفت کند شقی القلب است لذا ما نباید با دستور خدا مخالفت کنیم. خدا خواسته این انقلاب اسلامی شروع بشود و انشاءالله به امامزمانعج وصل بشود و هیچ کس هم نمیتواند جلوی آن را بگیرد البته هر کسی بخواهد جلوی آن بایستد خودش در جهنم میافتد، خودش شقی القلب میشود.
صورت مختلفه اسماء الهیه
بنابراین میفرماید «لما تقرر ان لكل من الأسماء الإلهية صورة في العلم» هر کدام از اسماء الهیه در علم خدا یک صورتی دارند؛ بعضیها مظهر اسم حی میشوند، بعضیها مظهر اسم علیم میشوند لذا هر کسی یک چیزی در او تجلی میکند مثلاً علامه طباطبایی بیشتر علم و تقوا در او تجلی کرد. «صورة في العلم مسماة بالماهية و العين الثابتة» ماهیت یعنی همان عین ثابت، حقیقت علمی. هر اسم خدا صورت علمی دارد که عین ثابت میشود و آن عین ثابت مظهر آن اسم میشود «و ان لكل واحد منها صورة خارجية مسماة بالمظاهر» به صورت خارجیه عین ثابت مظهر میگویند.
عقل و نور
پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ نُورِي»[6]، «أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلُ»[7] هم عقل و هم نور پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم اول ما خلق الله است. نور پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم عین ثابت میشود، عقل وجود خارجی آن نور میشود که مظهر آن نور میشود. عقل کلی عالم یعنی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم که مظهر تجلی آن عین ثابت است. عین ثابت که حقیقت علمی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و چهاردهمعصومعلیهمالسلام است مظهر تجلی الله است. چقدر زیبا شد.
نقشه و مهندسی خدا در عالم
بعضیها میگویند خیلی سخت است. هر مهندسی وقتی میخواهد مسجد درست کند اول نقشه را میکشد بعد بیرون آن را درست میکند. خدا هم همین کار را کرده اول در ذات اقدسش نقشة علمی عالم را کشیده که اعیان ثابته میگویند یعنی حقایق علمیه اشیاء بعد هم در خارج، در عالم عقل ایجادش کرده است. اولین چیزی هم که در مقام عین ثابت ایجاد کرده، حقیقت علمی پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است که مربوب اسم اعظم الله است و در خارج هم اولین مظهر، عقل کلی عالم و عقل اول است که آن هم نور پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
مظاهر خارجیه
«بالمظاهر و الموجودات العينية» مظاهر موجودات عینیه میشوند یعنی خارجیه لذا ما الآن مظهر هستیم. هر کدام از ما مظهر اسماء و صفات خدا هستیم منتهی هر کسی به اندازه عظمتش مظهر اسماء و صفات خدا میشود. «و ان تلك الأسماء ارباب تلك المظاهر» ارباب مظاهر خارجیه مثل ما، مثل عقول، مثل نفوس، مثل مثال، مثل ملک، اسماء و صفات خداست. «بِكَ يَا اللَّهُ»، «يا أَرْحَمُ الرّاحِمینَ » ارباب است، «يا أَرْحَمُ الرّاحِمینَ» بر ما حاکم است لذا حاجاتت را میدهد، رفع حوائج میکند، کمکت میکند، نیازهایت را برطرف میکند. «و هي مربوباتها» مظاهر مربوب اسماء و صفات میشوند یعنی تربیت ما بهوسیله اسماء و صفات خداست. چقدر زیبا میگوید وقتی رکوع میروید «سُبْحانَ رَبِّی العَظِیمِ» میگویید، سجده میروید «سُبْحانَ رَبِّی الأعْلَی» میگویید یعنی رب ماست و ما مربوبش هستیم، مظاهر هستیم. چیزهایی که عرفا میگویند خیلی ساده است و اصلاً دین ماست.
حقیقت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم
«و علمت» فهمیدی که «ان الحقيقة المحمدية صورة الاسم الجامع الإلهي و هو ربها» حقیقت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم که همان عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است صورت اسم جامع یعنی الله است و الله رب حقیقت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم است که همان عین ثابت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم است. «و منه الفيض و الاستمداد على جميع الأسماء» آن اسم جامع، اسم اعظم به تمام اسما دیگر فیض میرساند ولی ریشة آن اسم اعظم است. «فاعلم، ان تلك الحقيقة هي التي ترب صور العالم كلها بالرب الظاهر فيها الذي هو رب الأرباب» میفرماید این حقیقت محمدیهصلیاللهعلیهوآلهوسلم بهوسیله رب الاربابش که الله است تمام اعیان ثابته دیگر را پرورش میدهد لذا همة ما الآن تربیت یافته پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و چهاردهمعصومعلیهمالسلام هستیم لذا در روایت مبارکه میفرماید «أَنَا أَدِيبُ اَللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي أَمَرَنِي و شیعتنا ادیبنا»[8] من پرورش یافته خدا هستم، بهوسیله خدا مودب شدم، حضرت علیعلیهالسلام بهوسیله من و بعد شیعیانم بهوسیله ما یعنی من و علیعلیهالسلام «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ»[9].
الله ریشة اسم اعظم
بنابراین ریشة اسم اعظم الله است و بعدش هم بالاتر خود خداست «الذي هو رب الأرباب لأنها هي الظاهرة في تلك المظاهر» چون الله رب الارباب است و در تمام مظاهر ظهور کرده است «كما مر. فبصورتها الخارجية المناسبة لصور العالم التي هي مظهر الاسم الظاهر ترب صور» تمام صورتهای عالم «و بباطنها ترب باطن العالم» بهوسیله باطن این صورت؛ یعنی حضرت علیعلیهالسلام میفرماید «أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ وَ أَنَا الْبَاطِنُ»[10] با اسم ظاهری که حضرت علیعلیهالسلام دارد ظاهر ما درست میشود، با اسم باطنی که حضرت علیعلیهالسلام دارد باطن ما درست میشود.
عواقب توجه به خود
اصلاً مناقب چهاردهمعصومعلیهمالسلام همینه، در روایات هم دارد «لأنه صاحب الاسم الأعظم و له الربوبية المطلقة» چرا پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم این سمت را دارد؟ چرا امیرالمومنینعلیهالسلام این سمت را دارد؟ همراه حضرت علیعلیهالسلام از روی آب میرفتند. حالا یادم نیست شخصی که همراه مولا بود چه کسی بود، فکر کنم خضر بود. خلاصه تا توجه به خودش کرد زیر آب رفت لذا انسان نباید یک لحظه توجه خودش را از حقیقت چهاردهمعصومعلیهمالسلام برگرداند. در روایت دارد حیوانات همین که یک لحظه از اسم اعظم خدا غافل میشوند مرگشان میرسد ولی خدا به انسان مهلت داده است.
آثار معلقات عشر
«ولذلک قال» بهخاطر همین پیامبر فرمود «خصِّصت بفاتحة الكتاب» واقعاً معلقات عشر اسم اعظم است لذا خوش به حال کسی که همیشه این معلقات عشر را میخواند اگر کسی اینها را بعد از هر نماز بخواند و یک سال ترک نکند چون اسم اعظم خداست پس 1- مکروهی به شما نمیرسد 2- شیطان به شما نزدیک نمیشود 3- خدا روزی هفتادتا حاجت شما را از باطن وجود شما مستجاب میکند. میفرماید روزی هفتاد نظر رحمت به شما میکند و در هر نظر رحمت هفتاد حاجت شما را مستجاب میکند یعنی 70 ضربدر 70 میشود 4900 یعنی خدا روزی 4900 حاجت شما را بر آورده میکند.
مظهر قرآن و فاتحه الکتاب
لذا پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود «خصِّصت بفاتحة الكتاب» هیچ یک از انبیاء فاتحه الکتاب ندارند، فاتحه الکتاب فقط برای چهاردهمعصومعلیهمالسلام است. سرّ آن را حضرت آیتالله بهجت متوجه شده است. این روایت را که میفرماید «علماء أُمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل»[11] علما امت من از انبیاء بنی اسرائیل بالاتر هستند خیلی از علما میگویند این حدیث ضعیف است البته راست هم میگویند این روایت سندش ضعیف است ولی آیتالله العظمی بهجت نه تنها میفرماید صحیحه است بلکه میفرماید دلیلش هم به شما میگویم که دیگر دنبال سند نروید چون بعضیها ابن السندی هستند درحالیکه هزاران بار گفته شده مثلاً در همین دعای ندبهای که انشاءالله میخوانیم آمده «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ» آن وجه اللهی که تمام 124 هزار پیامبر جیره خور آن هستند. امامزمانعج کجاست که همه جیره خور او هستند؟ چرا میگویید «علماء أُمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» سند ندارد؟ اتفاقاً سند دارد. آیتالله العظمی بهجت میفرماید چرا علما امتی افضل من انبیا بنی اسرائیل؟ چون علما امت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم مثل حضرت اباالفضلعلیهالسلام، مثل حضرت زینبسلاماللهعلیها مظهر قرآن هستند. اهلبیتعلیهمالسلام و چهاردهمعصومعلیهمالسلام علما هستند و بقیه متعلم هستند. اهلبیتعلیهمالسلام و چهاردهمعصومعلیهمالسلام مظهر قرآن هستند، مظهر فاتحه الکتاب هستند، فاتحه الکتاب برای چهاردهمعصومعلیهمالسلام است. ببینید امام(ره) و حضرت آقا چه تحولی در دنیا ایجاد کردند چون مظهر قرآن کریم هستند. اما آیا موسی و عیسیعلیهماالسلام تحول ایجاد کردند؟ نکردند.
کیفیت معلقات عشر
«و خواتيم سورة البقرة» کنار خواتیم الصورت البقره معلقات عشر مینویسی. معلقات عشر چیست؟ از اینترنت جستجو کن. البته عرض کردیم. حمد، 4تا آیة اول سوره بقره، 3تا آیة آیت الکرسی، 2 آیة آخر سوره بقره، شهدالله آیه 18 و 19 آل عمران و قل اللهم آیه 26 و 27 آل عمران. اینها اسم اعظم خداست. البته اگر دلش را داری 6تا آیة اول حدید و 4تا آیة آخر حشر هم ترک نکن. بعد از هر نمازی یک بار بخوانید. اگر وسط نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا وقت نداشتی یعنی نماز عشا شروع شد بعد از نماز عشا و بعد از نماز عصر دو بار بخوانید یک سال ترک نکن بنابراین معجزه آن را میبینی. البته انسان اعمالش را هم باید درست کند.
ذکر مصیبت
مدام میخواهم توسل کنم میبینم جلوی من 6 ماهه ابی عبداللهعلیهالسلام میآید. اینها همگی اسم اعظم خدا هستند باور کنید. ببینید آیتالله حق شناس با آن عظمت هر وقت گیر میکرد توسل به حضرت علی اصغرعلیهالسلام میکرد لذا اینها اسم اعظم خدا هستند. اما برادران خدا نکند انسان به اضطرار بیافتد ابی عبداللهعلیهالسلام به اضطرار افتاد … .
منابع
[1]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج17، ص170
[2]– سوره مبارکه بقره، آیه156
[3]– شرح فصوص الحكم(القيصرى)، مقدمهقيصرى، ص127
[4]– سوره مبارکه مائده، آیه67
[5]– سوره مبارکه بقره، آیه30
[6]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج25، ص22
[7]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج1، ص102
[8]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج16، ص231
[9]– علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص127
[10]– الإختصاص، الشيخ المفيد، ص163
[11]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج35، ص304