
متن جلسه
مقام حضرت زهراسلاماللهعلیها
بحث ما درمورد حضرت صدیقه طاهرهسلاماللهعلیها است. اینها حقایقی است که فقط خدا میداند. روایت صریحه داریم حتی امام حسنعلیهالسلام و امام حسینعلیهالسلام به مقام حضرت زهراسلاماللهعلیها معرفت ندارند و جز خدا تبارک تعالی، پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم، امیرالمومنینعلیهالسلام هیچ کس نمیتواند حضرت زهراسلاماللهعلیها را بشناسد. خدا محیالدین را رحمت کند مناقب حضرت زهراسلاماللهعلیها و چهاردهمعصومعلیهمالسلام را خوب بیان کرده است. میفرماید «و علَی الجوهرةِ القُدسیَّة»[1] هم در فلسفه و هم در عرفان جوهر و عرض داریم.
جوهر و عرض در فلسفه
در فلسفه جوهر و عرض یعنی ماهیات دو قسم هستند. یک دسته از آن ماهیات ممکنه یعنی ممکن الوجود است. ممکن الوجود یعنی ما که خدا میخواهیم، واجب الوجود میخواهیم و بدون خدا تحقق پیدا نمیکنیم. این ماهیات دو دسته هستند که بعضیها جوهر هستند و بعضیها عرض هستند. عرض آنهایی هستند که نیاز به موضوع دارند مثل رنگ، تا دیواری نباشد رنگ معنایی ندارد، مثل اندازه و قد مثلاً من چهار متر قد دارم تا من نباشد قد و اندازه معنا ندارد، بنابراین کسی را میخواهد که این قد و اندازه و کمیت که به آن کم منفصل میگویند بر او عارض بشود. اما جوهر چیزی است که نیاز به موضوع ندارد، ممکن الوجود هست، محدود هست ماهیت دارد، نیاز دارد، بدبختی دارد «سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد والله اعلم» اما جوهر است و عرض به او نیاز دارد مثل سنگ، درخت، انسان، حیوان و همه چیزهایی که میبینیم. بنابراین جوهر، آن ممکناتِ محتاجِ نیازمندی است که موضوع لازم ندارند ولی عرض آنهایی هستند که نیاز به موضوع دارند.
جوهر و عرض در عرفان
اما جوهر و عرض در عرفان به چه معناست؟ محیالدین میفرماید حضرت صدیقهسلاماللهعلیها جوهر است. این جوهر، جوهر فلسفی نیست بلکه جوهر عرفانی است. جوهر و عرض، هر چه هم بالا بروند محدود هستند. ما فقط خدا را داریم که فوق جوهر است، فوق عرض است یعنی تنها چیزی که حد ندارد خداست. لذا هیچ حدی ندارد حتی همین که حد ندارد حدش نیست، حتی اطلاقش هم حدش نیست، فقط یک چیز است و آن حق جل و اعلاست. به همین دلیل تمام انبیا، اولیا، اوصیا جیره خوار خدا هستند و هیچ شکی در آن نیست.
معنای تفویض در روایات
در روایات داریم «الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ دِينُ الله»[2] یا «الْمُفَوَّضُ إِلَيْهم دِينُ الله» خدای تبارک و تعالی دینش را به حضرت علیعلیهالسلام تفویض کرده است. قائلین به تفویض نجس هستند. آنها میگویند خدا به حضرت علیعلیهالسلام تفویض کرده و خودش کنار نشسته است درحالیکه این محال است چون خدا فیاض علی الاطلاق است لذا نمیشود کنار بنشیند و از طرفی خدا حد ندارد، زمان و مکان ندارد، مرتبة خاص ندارد. البته ما خود تفویض را قبول داریم. اینکه در روایات تفویض داریم به چه معناست؟ تفویض یعنی اینکه خدا به نور حضرت علیعلیهالسلام همه چیز را خلق میکند. امر عالم را دست حضرت علیعلیهالسلام گذاشته ولی خودش هم بالا سر حضرت میباشد بنابراین یک لحظه، کمتر از یک لحظه اگر فیضش را از حضرت علیعلیهالسلام و اهلبیتعلیهمالسلام و پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم قطع کند همه نابود میشوند و هیچ اثری از کسی باقی نمیماند. به هر حال خداست و با کسی شوخی ندارد حتی به پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هم میفرماید اگر خدایی ناکرده بخواهی پایت را چپ بگذاری «لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ»[3] رگ گردنت را قطع میکنم لذا خدا شوخی ندارد. بنابراین تفویض به این معناست که خدا هر لحظه با افاضه خودش همه چیز را به حضرت علیعلیهالسلام میدهد، به چهاردهمعصومعلیهمالسلام میدهد، به پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم میدهد لذا کنار نشستن نداریم و درمورد خدا حد نداریم.
علت تامه و معد
تنها چیزی که اطلاق هم قیدش نیست، همه چیز بودن هم قیدش نیست فقط خداست «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌاللَّهُ الصَّمَدُلَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْوَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ»[4] همچنین تنها علت تامه هم خداست و الباقی چیزها علت ناقصه هستند. البته ما علت ناقصه نداریم چون چیزی که علت ناقصه شد یعنی با تحققش معلول به وجود نمیآید لذا وقتی با تحققش معلول به وجود نمیآید پس علت نیست بلکه معد میشود پس همه چیز معد میشود بنابراین یک علت بیشتر نداریم و آن خداست.
وجه الله
اما در عرفان چیز دیگری هم هست که همه چیز هست ولی این همه چیز بودن قید اوست لذا وجه خدا میشود، آن آیة کبری، «الجوهرةِ القُدسیَّة»، آن وجه الله الاعظم، «اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُكَ وَ نَدْعُوكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الْاعْظَمِ» آن اسم اعظم و عظیم خدا، آن چهاردهمعصومعلیهمالسلام، آن نور امیرالمومنینعلیهالسلام «أوَّلُنَا مُحَمَّدٌ، وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ، وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ، وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ»[5] حقیقت چهاردهمعصومعلیهمالسلام هستند، همه چیز هستند، عشق هستند، جان هستند، روح هستند، هستی هستند، سِر هستند «أَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ»[6]. این وجه الله ممکن الوجود نیست ولی واجب الوجود هم نیست «نه بشر توانمش خواند نه خدا توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را» برزخ بین امکان و وجوب است.
فرق جوهر فلسفی با جوهر عرفانی
این با جوهر فلسفی فرق دارد چون جوهر فلسفی مخلوق است، معلول است، عقل اول به پایین است اما وجه الله فوق عقول است، فوق نفوس است، فوق عقول کلیه است، فوق عقول جزئیه است، فوق نفوس کلیه است، فوق نفوس جزئیه است، فوق تبایع کلیه است، فوق تبایع جزئیه است که وجه الله تمام آنها را سیراب میکند و این جوهر قدسیه همان وجه الله است که همه چیز است. جوهر قدسیه فیض اقدس است که تمام اسماء و صفات به نور او ایجاد میشوند «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ؛ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ»[7].
بیشترین مخلوقات عالم
میفرماید «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ»[8] « ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ»[9]. چرا به فرشته، فرشته میگویند؟ چون به آنها مَلک میگویند، ملائکه. فرشتهها در تمام عالم سلطنت دارند لذا در روایت داریم بیشترین مخلوقات عالم فرشتهها هستند. تمام قرآنی که ما میخوانیم ملائکه موکله دارند. هر حرف قرآن، هر نقطه قرآن، هر کلمه قرآن، هر آیة قران، هر سورة قرآن، تمام حقایق ظاهر و باطن قرآن ملک موکل دارند. ملک یعنی «الملک جسم نوریّ یتشکّل باشکال مختلفة» هر چیزی را که خدا خلق کرده مَلک دارد. بیشترین جمعیت عالم برای ملائکه است. خدا بهوسیله ملائکه سلطنتش را در عالم اعمال میکند ولی تمام این ملائکه از اسماء و صفات روزی میگیرند لذا جیره خور اسماء و صفات خدا هستند و اسماء و صفات خدا از اهلبیتعلیهمالسلام نور میگیرند. بنابراین تمام ملائکه الله که بهواسطه هستی بخش بر تمام عالم سلطنت دارند از اسماء و صفات نور میگیرند، اسماء و صفات هم از اهلبیتعلیهمالسلام نور میگیرند، اهلبیتعلیهمالسلام هم از خدا تبارک تعالی نور میگیرند.
چشم موسوی
«الجوهرةِ القُدسیَّة» جوهر قدسیه یعنی فیض اقدس، فیض ملائکه الله. فیض اقدس یعنی چه؟ وقتی به هر حقیقتی مستقلاً نگاه کنیم مثلاً به این منبر مستقلاً نگاه میکنیم منبر میگوییم. این فکر غلط ماست اگر به هر چیزی مستقلاً نظر کنی یعنی هیچ. ما اینطوری میبینیم چون چشم ما چپ است درحالیکه خدا به ما چشم راست و چشم چپ داده است. ما چشم چپول نمیخواهیم، ما چشم عیسوی نمیخواهیم، ما چشم موسوی نمیخواهیم. چشم موسوی کثرت نگر است. یهودیها همگی دنبال پول درآوردن هستند، برج درست کنند و مردم را بدبخت کنند، لذا موسویها ظاهر بین هستند. البته خوبهایشان که خوب هستند، پیامبرشان معصوم بوده یعنی حضرت موسیعلیهالسلام ولی چشم ظاهربین داشته به همین دلیل حضرت موسی در مقابل استادش یعنی حضرت خضر بود یعنی مدام جلوی استادش میایستاد. چرا این بچه را کشتی؟ چرا ندارد، هر چه استادت میگوید چشم بگو مثل حضرت ابالفضلعلیهالسلام باش هر چه امام حسینعلیهالسلام میفرمود چشم میگفت، مثل حاج قاسم سلیمانی باش هر چه آقا میفرمود چشم میگفت، مثل شهید محسنن حججی باش هر چه آقا میفرمود چشم میگفت، مثل شهدا.
ماجرای حضرت موسیعلیهالسلام با حضرت خضر
نصف دنیا را رفت تا اینکه استادش را پیدا کرد ولی استادش سه تا کار انجام داد که در هر سه، جلوی استادش ایستاد و با او مخالفت کرد. حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد، صدای حضرت موسیعلیهالسلام در آمد چون اهل ظاهر بود و نمیدانست چه فلسفه باطنی دارد؟ گفت این برای فقراست. این کشتی مال مردم است، بدبختتر از این فقرا گیر نیاوردی؟ شاه که به مردم ظلم میکند، تو هم به آنها ظلم میکنی؟ چرا کشتی آنها را سوراخ میکنی؟ یقه استادش را گرفت اما بعداً استادش گفت آنجایی که کشتی را سوراخ کردم به این دلیل بود که سلطان ظالم کشتیهای سالم را به زور غصب میکند. میخواستم ماموران سلطان ببینند این کشتی شکسته، بدرد نمیخورد. موسیعلیهالسلام اهل ظاهر بود به همین دلیل توان و قدرت مسائل معنوی و باطنی را نداشت، حداقل آن موقع پیدا نکرده بود، یعنی اهل ظاهر بود. استادش بچه را کشت. یقه استاد را گرفت زمین زدش حتی میخواست با مشت بزند که الحمدلله نزد. خیلی غضبناک بوده گفت استاد عزیز مگر این بچه چه گناهی داشته که او را کشتی؟ بعداً استادش به موسیعلیهالسلام گفت که آن بچه، پدر و مادر خوب و مومنی داشت. اگر این بچه زنده میماند کافر میشد. خدا نمیخواست هم بچه کافر بشود و هم نمیخواست پدر و مادر او اسیر فرزندی که کافر شده بشوند. انشاءالله خدا بچههای ما را تا قیام قیامت عاشق اهلبیتعلیهمالسلام، محب اهلبیتعلیهمالسلام، نوکر اهلبیتعلیهمالسلام قرار بدهد. خدا نکند بچه انسان نااهل بشود، خیلی سخت است. انشاءالله خدا با دست تصرف تکوینی و معجزهآسا همین الآن قلب تمام فرزندان ما را علوی و فاطمی و محمدی کند. گرسنه شده بودند، خضر شروع به ساختن دیواری کرد. موسیعلیهالسلام تعجب کرد و گفت ما گرسنه هستیم حداقل برویم جایی کارگری کنیم، حقوق بگیریم تا لقمه نانی بخریم بخوریم. چرا مجانی دیوار درست میکنی؟ بعداً استاد به موسیعلیهالسلام گفت تو ظاهر را میبینی این حساب داشت. در اینجا گنجی هست که برای دو بچه یتیم است. اگر دیوار را نمیساختم این گنج نمایان میشد لذا حق این دوتا بچه ضایع میشد. این دیوار را ساختم تا حق این دوتا بچه ضایع نشود تا بعداً به وقتش، خدا این گنج را به آنها برساند. البته ما نوکر حضرت موسیعلینبیناوآلهوعلیهالسلام هستیم، فداش بشوم، روز قیامت یقه ما را نگیرد، در قرآن آمده والا نمیگفتم. ما نوکر تمام انبیا و ملائکه الله مخصوصاً حضرت عزرائیل هستیم.
با من مهربان باشید
امیرالمومنینعلیهالسلام زمان شهادت، موقع قبض روح میفرمود «یا مَلآئِکَةُ ارفَقُوا بِی»[10] با من مهربان باشید. فدای امیرالمومنینعلیهالسلام بشوم تمام ملائکه نوکرش هستند و با دستور خودش میآیند با این حال میفرماید با من مهربان باشید. ما نوکر همه عالمیم اما امیرالمومنینعلیهالسلام استاد و معلم و سرور و امیر تمام عالم است. به ملائکهای که میخواهند جانش را بگیرند خودش دستور میدهد مثلاً میفرماید پای من را این جوری کنید. بنابراین خودش دستور میدهد «یا مَلآئِکَةُ ارفَقُوا بِی» با مهربانی جانم را از بدنم جدا کنید.
چشم عیسوی یا رهبانیت
به هر صورت عرض کردیم چشم موسوی به تنهایی خوب نیست. مسیحیها چشم عیسوی دارند یعنی چشم باطنی دارند. کشیشها دنبال رهبانیت میروند البته حق رهبانیت هم خوب ادا نکردند. رهبانیت چیز خوبی است و قرآن هم از یک جهت تاییدش کرده است ولی حق آن را به جا نیاوردند. رهبانیت یعنی انسان ریاضت بکشد، راه خدا را برود، راه عشق را برود، راه معنویت را برود، چشم باطنش باز بشود. خدا انشاءالله چشم باطن همة ما را و چشم ظاهر همة ما را در همین مجلس کاملاً باز کند و چشم مهدوی و علوی و فاطمی به ما بدهد. خلاصه چشم باطنی خوب است و رهبانیت اگر درست انجام بشود طبق آیة شریفه خوب است. قرآن میفرماید «فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا»[11] رهبانیتی هم که ما برای آنها گذاشتیم حق آن را رعایت نکردند یعنی افراط و تفریط کردند. نمیخواهد دنیا را رها کنی اما تارک دنیا شدند و ازدواج نمیکنند و کلیسا میروند. بعضیهاشون اینطور هستند یعنی تارک دنیا میشوند. انسان باید اهل دل باشد، اهل شکم هم باشد لذا هر جفتش خوب است یعنی هم اهل دل و هم اهل شکم باشد، هم ظاهر و هم باطن، باطنی که فقط صوفیگری باشد. دو نفر در کوه عبادت میکردند، لباس پشمی و ضخیم پوشیده بودند، غذاهای خیلی سخت میخوردند، داخل شهر هم نمیآمدند. برادری داشتند که خرجی آنها را میداد و این برادر خیلی دوست آنها را داشت. این برادر محضر امام رضاعلیهالسلام رفت. ماجرا را برای آقا تعریف کرد، دوتا داداش مثل دسته گل دارم. بیابان و کوه رفتند و فقط عبادت خدا را میکنند. امام رضاعلیهالسلام فرمود خرجی آنها را چه کسی میدهد؟ گفت من، منت آنها را میکشم، عاشق این هستم که خرجی آنها را میدهم. حضرت فرمود مقام تو بالاتر از آنهاست ما رهبانیت در دین اسلام نداریم. دین اسلام چیزی بالاتر از رهبانیت دارد، زهد دارد. زهدی که با شجاعت، زهدی که با جهاد «رَهْبَانِيَّةُ أُمَّتِي الْجِهَادَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[12] رهبانیت در اسلام جهاد در راه خداست.
چشم محمدی
بنابراین چشم باطنی خوب هست ولی به تنهایی خوب نیست لذا ما چشم محمدی میخواهیم یعنی هم ظاهر و هم باطن، پس هر دو را باید داشته باشیم. امامزمانعج که ظهور میکند هر دو را دارد یعنی هم به باطن حکم میکند و هم به ظاهر حکم میکند. مثلاً شخصی جلوی حضرت کسی را میکشد، حضرت در همان جا او را اعدام میکند، این ظاهر بود. اما باطن مثلاً اگر از شخصی بپرسد تو فلانی را کشتی؟ هیچ کس هم ندیده، میگوید من نکشتم. آقا میفرماید من باطنت را میبینم لذا تو کشتی، بنابراین اعدامش میکند. امامزمانعج هم مامور به ظاهر است و هم مامور به باطن است لذا چشم محمدی دارد. آقا به دستش دستور میدهد که مثلاً دست زید اعتراف کن این کشته یا نه؟ همان جا دستش حرف میزند میگوید بله با من فلانی را کشت. بنابراین دورة امامزمانعج دورة ظهور بواطن است، امور خفیه آشکار میشود. الآن هم بواطن عالم دارد آشکار میشود مثل زمان حضرت سلیمانعلیهالسلام که مردم اجنه و شیاطین و … را میدیدند. الآن هم جنزدگی و اینجور مسائل زیاد شده است، بواطن عالم الآن دارد رو میشود. همین ملعونین نانجیب یعنی آمریکا و اسراییل و … هم برای کارهایشان از اجنه و شیاطین استفاده میکنند، همانطور که الحمدلله بچههای سپاهی ما از ملائکه الله، ولایتفقیه استفاده میکنند، از امامزمانعج کمک میگیرند، از خدا کمک میگیرند و آن ملعونین هم از نیروهای شیطانی کمک میگیرند. لذا عالم دارد بهطرف این میرود که باطن و ظاهر یکی میشود که به آن «اَشْراطُ السّاعه» میگویند یعنی عالم به قیامت نزدیک میشود و حقایقش را بروز میدهد. «اعوذبالله من الشیطان الرجیم وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَى»[13] جهنم بارز میشود، جهنم هست ما نمیبینیم ولی بارز میشود، لذا روز قیامت جهنم ظهور و بروز پیدا میکند.
فیض اقدس
آرام آرام عرض خودم را جمع کنم. صبحهای جمعه خیلی شما را معطل نمیکنم، نیم ساعت بیشتر صحبت نمیکنیم. بنابراین در اسلام انسان باید هر دو چشم را داشته باشد. عرض کردیم جوهرة قدسیه یعنی همان فیض اقدس، البته قدسیه بالاتر از اقدس است چون هم فیض اقدس را در بر میگیرد و هم فیض مقدس را. اگر چشم باطنی ما باز شود آنها را معدوم، مستقل نمیبینیم، همة وجه خدا هستند لذا هیچ کس مستقل نیست. بنابراین فیض اقدس همان حقیقتی است که بهوسیله اسماء و صفات خدا تمام ملائکه را ایجاد میکند و بهوسیله ملائکه بر تمام عالم حکومت میکند «أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِينَ»[14] این فیض اقدس میشود.
فیض مقدس
اما فیض مقدس چیست؟ این عوالم وجودی که در نقشه علمی خدا از اسماء و صفات ایجاد میشوند حقیقت علمی ما، شما، آسمان، زمین و همة عالم از خدا طلب بروز در عالم عقل و در عالم مثال و در این عالم دنیا یعنی ظلمتکده دنیا را میکنند. وقتی از خدای تبارک و تعالی طلب ظهور و بروز میکنند خدا به فیض مقدس آنها را ایجاد میکند، فیض مقدس هم در عالم خارج به آنها وجود میدهد که عرفا به آن عالم اکوان میگویند یعنی عقول و مثال و ملک، بعضیها ناسوت هم میگویند که این فیض مقدس میشود. بنابراین جوهر قدسیه یعنی نفس رحمانی؛ جوهر قدسیه نفس رحمانی یعنی همان نوری که شامل فیض اقدس و فیض مقدس است. جوهر قدسیه یعنی محور تمام عوالم وجودی «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ».
آثار صلوات برای حضرت زهراسلاماللهعلیها
میفرماید «بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ». در روایت داریم هر کس این صلوات را بفرستد هر جای عالم که باشد به حضرت محمد بن عبداللهصلیاللهعلیهوآلهوسلم ملحق میشود یعنی تمام مقامات را دارد. حضرت زهراسلاماللهعلیها از پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم جدایی ندارد بنابراین کسی که هر جای عالم باشد، برای حضرت زهراسلاماللهعلیها صلوات بفرستد، پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم به او ملحق میشود یعنی با حضرت زهراسلاماللهعلیها به هر مقامی که بخواهی دست پیدا میکنی.
ذکر مصیبت
جانم فدای این «جوهرةِ القُدسیَّة». خدا لعنت کند کسانی که در خانة حضرت زهراسلاماللهعلیها هیزم جمع کردند. روز قیامت که سختترین مواقف عالم هست همه پیاده هستند. انبیا، اولیا حتی خود پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم ما، چهاردهمعصومعلیهمالسلام، امامزمانعج، امیرالمومنینعلیهالسلام، همه پیاده هستند اما این جوهره قدسیه سواره است چون خیلی کتکش زدند، چون بدنش را سوزاندند. اسم هیئت ما در صبحهای جمعه، هیئت محسن بن علیعلیهماالسلام است. توسل امروز ما به حضرت زهراسلاماللهعلیها و فرزندش محسنعلیهالسلام است. جانم فدای محسنعلیهالسلام. محسن بن علیعلیهماالسلام را شهید کردند یعنی یک سوم سادات را شهید کردند، چه ظلمی کردند. خانمهایی که باردار هستند خیلی سخت است لذا خانه مادرشان میروند تا مادرشان از آنها محافظت و مواظبت کند. از خصوصیات حوریه قدسیه میفرمایند اگر برگ گلی روی گونه مبارک حضرت بیافتد جا میگذارد اینقدر لطیف و نورانی بود. جبرائیل دائم رفت و آمد میکرد لذا حضرت زهراسلاماللهعلیها دائم با خدا ارتباط داشت. خدا امامخمینی را رحمت کند، میفرمود غیر از پیامبر اسلام فکر نمیکنم هیچ پیامبری این خصوصیت را داشته باشد که دائم با جبرائیل و خدا رابطه داشت. حضرت زهراسلاماللهعلیها در آنجا سواره است ولی همه پیاده هستند حتی امیرالمومنینعلیهالسلام. چون زن بارداری که در این وضعیت باید مواظبت و محافظت بشود، پشت در نانجیب فریاد میزد میگفت هیزمها را جمع کنید. به جای اینکه مراعات زن باردار را کنند دستور میدهد هیزمها را آتش بزنند. خانم مدام فریاد میزد «وا ابتا هکذا یفعلون بابنتک» بیا ببین با دخترت چهکار دارند میکنند. نانجیب به جای اینکه دلش رحم بیاید چنان با لگد روی در زد؛ بیشرف خودش میگوید تمام نیروی خودم را جمع کردم و با تمام قدرتم روی در زدم. معلومه که در شکست و دو نیمه شد حالا ببینید پهلوی خانم چه شد؟ درهای قدیمی چه میخهای بزرگی داشتند، من دیدم. روی در سه تا میخ بود، داغ شده بود چون در سوخته بود چهکار کرد وای من وای من وای من میخ در و سینه زهرای من …
منابع
[1]– مناقب چهاردهمعصوم علیهمالسلام، محیالدین ابن عربی
[2]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج52، ص20
[3]– سوره مبارمه حاقه، آیه46
[4]– سوره مبارکه اخلاص
[5]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج26، ص6
[6]– سوره مبارکه بقره، آیه115
[7]– سوره مبارکه حشر، آیات 22-23
[8]– سوره مبارکه یس، آیه83
[9]– سوره مبارکه آل عمران، آیه189
[10]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج42، ص287
«ارفَقُوا بِی یا مَلآئِکَةُ»
[11]– سوره مبارکه حدید، آیه27
[12]– بحار الأنوار – ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج8، ص107
[13]– سوره مبارکه نازعات، آیه36
[14]– سوره مبارکه تین، آیه8