بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما بدایات مرور کردیم با هم ابواب هم با هم مرور کردیم ده تا باب رسیدیم به معاملات معاملات هم یک مروری با هم بکنیم بعد آن وقت با هم ان شاء الله خدا توفیق داد ببینیم چه کار می کنیم اما معاملات فرقش با بدایات و ابواب این است که این ها سبب در معاملات سبب می شود قلب زنده بشود خیلی فرق است برادرها مثلا امام زمان چرا بر تمام عوالم احاطه دارد چون مقامش مقام وجه الله و سر و مقام احدیت مطلقه است مثل می دانید مثالش مثل چی است الان شما ببینید روح شما روح ما بر تمام بدنمان سیطره دارد روح ما بر نفس ما سیطره دارد روح ما بر قلب مان سیطره دارد روح ما بر بدنمان بر مثالمان بر تمام ابعاد وجودی ما سیطره دارد و آگاه است و سلطنت دارد بر همه حتی از عقل هم بالاتر است روح وجه الله اینطوری است چون وجه الله روح الله است سر الله است مظهر تجلی تمام اسماء و صفات خدا است به همه عالم احاطه دارد ما الان مثلا خیلی زحمت بکشیم این ها را انجام بدهیم بعضی از انوار قلب در ما تجلی پیدا کند و الا ما معمولا هواهای نفسانی غالب است برای همین است علممان اینقدر ضعیف است چون هواهای نفسانی غالب بر ما است برای همین هم هست تسلطمان به خودمان و به ما سوی خودمان بسیار بسیار ضعیف است پیغمبر اکرم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و اله و سلم فرمود «شیطانی اسلمی بیدی» شیطان من تسلیم دو دست من است ولی ما خودمان تسلیم شیطان هستیم ما تسلیم شیطان هستیم ضعیف هستیم ما ضعیف هستیم لذا باید این را این معاملات یواش یواش نور های قلب را زنده می کند ما را از نفس و اراده حیوانی بالاتر می کشد از اراده نفسانی بالاتر می کشد به قلب می رساند بعد می فرماید اولین چیزی که برای معامله با قلب در سیر سالک تجلی و ظهور می کند «رعایه الاعمال» رعایت اعمال است رعایت اعمال یعنی چی رعایت یعنی مواظبت کنیم عملمان را ببرادرها خواهرها ما مشکلمان این نیست که عمل نداریم مشکل ما این است که اعمالمان را همه را از بین می بریم اتفاقا عمل زیاد دارد شیعه می روی سر کار عبادت است نماز می روی عبادت است جمعه نماز جمعه می روی عبادت است پیش خانواده ات می روی همه عبادت است ولی مشکل ما این است که خرابش می کنیم چرا چون مراعات نداریم اولین قسم معاملات باب رعایت است قسم رعایت رعایت یعنی مراعات کنیم اعمالمان است حالا مراعات کنیم که چی باشد خالصانه باشد به خاطر انجام تکلیف باشد نه به خاطر این که مردم خوششان بیاید خدایا خودت کمک کن الان چند هزار نفر نوشتن برای مجلس حالا باید دید چند تا از این ها حتما هستند خیلی هاشان ولی برای خدا است این مهم است و الا سی هزار نفر اسم نوشتن برای مجلس همه شان هم خدایی است برای است غالبا ولی مسئله خالص کدام است آن که لله محض باشد ان مهم است اخلاص «خلص عمل خلص عمل فان الناقد بصیر بصیر» اعمالمان را خالصانه کنیم شاید یکی از بهترین برادرها خواهرها این خیلی مهم است بهترین بهترین بهترین نوع و کار برای خالصانه بودن این است که نوکری خدا و اهل بیت و این نظام را آدم بکند باری خودش ما معمولا برای خودمان کار می کنیم من کار می کنم برای این که زندگی ام را بچرخانم حاج قاسم سلیمانی کار نمی کرد برای این که زندگی اش را اداره کند حاج قاسم سلیمانی کار می کرد نوکری نظام را می کرد زندگی اش خود به خود می چرخید خدا زندگی اش را می چرخاند اداره می کرد خدا زندگی اش را اداره می کرد ما می رویم دنبال دنیای خودمان نه دنیا داریم نه آخرت را «خسر الدنیا و الاخره» امثال من اینطوری هستیم می رویم دنبال خودمان خسر الدنیا و الاخره می شویم ولی راه امام چی بود امام می رود دنبال نوکری امام زمان ریشه طاغوت را می کند جمهوری اسلامی درست می کند نوکری مردم می کند زندگی اش را خدا اداره می کند چقدر مهم است این آقا یک دفعه می روی یک نفر خدایا خودت کمکمان کن من این ها را می گویم خودم هیچی را ندارم یک نفر چقدر زحمت می کشد برای این که کار خودش را درست کند دنبال کارخودش است هی هم درست نمی شود چرا چون دارد می رود برای خودش برای منیت خودش دارد می رود می فرماید رعایت الاعمال که از روی تکلیف باشد دو ادعا ببیند اعمالش را حقیقت نبیند خودش را همه چیز نبیند ما فلان هستیم نه خدایا اعمال من حقایقش هم اقا می فرماید امام زین العابدین امیرالمومنین می فرماید حقایقش هم ادعا است چه برسد به ادعا مراعات کنیم حواسمان را جمع کنیم نفسمان متهم کنیم مراعات یعنی نفسمان را متهم کنیم اگر نفسمان را متهم کنیم که آقا این چه کاری بود آخر کردی ببینید امام می گوید آقا من دو رکعت نماز برای خدا نخواندم دو رکعت نماز برای خدا آن هم امام شادی روحش صلواتی بفرستید.
چون متهم می کند حتی عبادت خودش را حتی عبادت خودش را می گوید ته چاه جهنم انانیت هستم من چون خودش را با تمام هستی اش را متهم می کند غرور نمی گیرد او را تکبر نمی گیردش ولی ما نفسمان را از همه بالاتر می بینیم همه را بد می بینیم جز خودمان یک روایتی است کاش آوره بودم خوانده بودیم با هم خیلی روایت عالی ای است یک روایتی از امام رضا است که می گوید عاقل باید ده خصلت داشته باشد بعد بعد از این که آن ده تا خصلت را می فرماید اتفاقا این روایت را همه اش مال مراعات اصلا همه اش در مورد مراعات است بعد معجزه است آخرش می گوید «و العاشر و من عاشر» یا العاشر و مالعاشر» می فرماید دهمی عجب چیزی است این دهمی حالا ببین چی است که امام رضا می فرماید دهمی و مالعاشر عجب چیزی است این دهمی خیلی چیز معجزه اسایی است چی است آن این است که می فرماید همه افراد و همه مردم را از خودت بهتر و با تقوی تر ببینید همه مردم را همه همه همه حالا ما می گوییم مگر می شود آخر مگر دیگر از یزید که دیگر بهتر هستم ما خودمان را از یزید و این ها بهتر می دانیم آقا امام رضا می گوید نمی رسی می گوید عاشری به حقیقت عقل نمی رسی یک روایتی هم دارد به حقیقت ایمان چون آدم وقتی که عاقل کامل شد ایمان مومن کامل هم می شود به حقیقت ایمان نمی رسی مگر این که خودت را از همه مردم پاییین تر ببینی و همه را از خودت بهتر و با تقوی تر ببینی بعد می فرماید چرا می فرماید چون مردم دو دسته هستند یک دسته شان هستند واقعا از تو با تقوی تر هستند مثلا ما کجا مثلا علامه حسن زاده با آن عظمتش کجا ما کجا امام کجا ما کجا حاج قاسم سیلیمانی ها کجا خب این ها معلوم است از ما بالاخره یقینا از ما با تقوا تر هستند ما بالاخره خاک پای این ها شما البته گل هستید ولی امثال من خاک پای این ها هم نمی شوم ما کجا این ها کجا خب این ها را که مشخص است آقا می فرماید این ها که معلوم است اما یک دسته ای هستند از شما پایین تر هستند شما بالاتر از آن ها هستی در تقوا مثلا طرف قاچاقچی است شما که قاچاقچی نمی کنید طرف دزد است شما که دزدی نمی کنی الحمد لله طرف اصلا اهل نماز نیست خب مشخص است شما تقوایت از او بالاتر است می فرماید اما این ها که تقوای شما از آن ها بالاتر است به خودت بگو شاید آن یک خیری در وجودش باطن وجودش هست پنهان است ان خیر پنهان است چون پنهان است می خردش خدا خالصانه است ولی من خیرم ظاهر است چون ظاهر است شاید ریا باشد بیاندازنم توی جهنم مقام معظم رهبری امام خامنه ای یک بار در مورد بی حجاب ها بد حجاب ها در مورد بد حجاب ها می گفتند که ما داریم ظاهر ادعا می کنیم ما ادعا می کنیم ظاهر است ولی شاید آن یک خوبی داشته باشد که ما خبر نداریم برای همین هم چون آقا اینطوری است وقتی می رفت نصیحت می کند ان کسی که بد حجاب است شروع کرد به گریه کردند و سریع همانجا حجابش را درست کرد چقدر اشک ریخت توی تلویزیون نشان داد البته مال قدیم است حالا من یادم نیست چند سال پیش بود ده سال پیش بوده کی بوده می خواهم عرض کنم که چون خودش را حتی از آن بد حجاب هم می گوید شاید اعمال من ظاهری باشد حالا نگوییم نه من خالص هستیم و فلان از کجا معلوم این آقای امجد خدا ان شاء الله هدایتش کند یک عمر عالم هفتاد هشتاد ساله بود نماینده حضرت اقا چه مقاماتی عرفان فقه اصول همه چی داشت ولی چنان چپ کرد رفت فرانسه با کی ها الان غذا می خورد با کی ها نشست و برخواست می کند رفت جیره خور یک مشت ادم معذرت می خواهم نحس جنایت کار مثل این فرانسوی ها بدترین دولت عالم است این فرانسه ملعون به مردم خودشان هم رحم نمی کنند ببینید چی می شود یک عالمی اینجوری آن وقت از آن طرف یک طفل سیزده ساله یک کودک سیزده ساله می شود رهبر ما می شود رهبر امام چرا چون خالصانه است کم است ولی خالص است همان کمش آقا امیرالمومنین می فرماید «کیف یقل عمل یکون فیه الاخلاص» چگونه ممکن است کم باشد عملی که اخلاص در آن باشد می خواستم این را عرض کنم این رعایت یعنی این که آدم محافظت کند از اعمالش چجوری خودش را متهم کند بعد آقا اینجا یک نکته ای می فرماید در این روایت آقا معجزه است می فرماید کسی که از همه عالم خودش را پایین تر دید این پاک می شود پاکیزه می شود ذکرش و وردش نیکو می شود اعمالش پاکیزه می شود خودش پاکیزه می شود بعد می فرماید «ساد اهل زمانه» اگر کسی به این مقام برسد از تمام اهل زمان خودش مقامش می زند بالا می خواهی مقامت بالا برود چه کار کند خودت را از همه پایین تر ببین آقا علامت اینکه ما خودمان را بالاتر می بینیم چی است؟ علامت این که ما خودمان را بالاتر می بینیم این که طلبکار هستیم از همه طلبکار هستیم خدایا خودت کمکمان کن از همه طلبکار هستیم آقا زائر امام رضا بودند امشب هم توسل ما به حضرت امام رضا است نایب زیاره ما هم بودند حتما خدا را شکر چون می فرماید از الزائر لزائرنا چی؟ زائرنا الزائر لزائرنا زائرنا زیارت ما را می نویسند خلاصه آنجا هم که نایب زیاره ما بوده آقا برادرهای بسیجی ما نایب الزیاره بودن پس چه کار شد آقا می گوید از اهل زمانه خودش بالاتر می رود آقا می خواهی مقام پیدا کنی تواضع با تکبر با غرور و با عجب و خود بینی به هیچ جایی نمی رسی آدم چرا یک جایی می رسد کجا؟ به ته جهنم ته جهنم ته جهنم ته جهنم پس رعایت خب حالا این رعایت که بکند نفس اطمینان پیدا می کند وقتی ببیند اعمالش حفظ می شود من الان تمام اعمالم از بین رفته است همه اش را گفتم به این گفتم یا به آن گفتم به یک نفر می گویی تمام شد خدا پاکش می کند به دومی می گویی می گوید حقه باز خدا می گوید حقه باز برو ثوابت را از همان که برایش گفتی و برایش انجام دادی برو ثوابش را از او بگیر تو برای خدا انجام ندادی ما خرابش می کنیم ولی اگر حفظ کردی عملت را خالصانه کردی محافظت کردی نگذاشتیم از بین برود نفس یقین پیدا می کند اثار آن عمل را می بینید چرا ما گریه نداریم اعمالمان الهی نیست اعمالمان ریایی است اعمالمان خالصانه نیست اگر اعمالمان خالصانه بشود گریه هم پیدا می شود دنبالش «لتطمان نفسه بها ثم» حالا مراعات کردی اعمالت پاکیزه شد می رسی به مراقبت الحق به مراقبه قسم دوم از معاملات مراقبه است قسم اول راعایت مراعات محافظت از اعمال خیلی مهم است آقا این محافظت از اعمال خیلی مهم است قسم دوم می رسیم مراقبه حق مراقبه حق یک اول مراقبه من نسبت به حق ما نسبت به حق مراقبه داشته باشیم ببینیم خدا هست ببینیم خدا حاضر است ببینیم خدا ناظر است حکومت خدا را ببینیم آدم شاداب می شود وقتی آدم خدا را حاکم ببینید دیگران حاکم نمی بینید ما سوی الله می روند کنار همه چیز را از خدا می بیند شاداب می شود سرور پیدا می کند حرکت می کند تلاش می کند کسی که سرور الهی پیدا کند شادابی الهی پیدا کند ببیند نظارت خدا بر اعمالش را حرکت می کند با تمام قدرت مراقبه پیدا می کند دو مراقبه خدا نسبت به ما را مراقبه ما نسبت به خدا مراقبه خدا نسبت به آقا خدا حواسش تک تک اعمال ما را خدا دارد تربیت می کند این چقدر عالی است یعنی خدا دارد ما را محافظت می کند هم ما ببینیم که خدا حواسش به ما هست هم این که خدا واقعا در زندگی ما اثر عملی دارد کی ما را آورده مسجد کی ما را برده مجلس اهل بیت کی به ما نماز جماعت داده کی است به ما نماز جمعه داده کی است به ما هیئت داده برو تا آخر مراقبه نظر حق به او در نتیجه این که مراقبه داشته باشد نظر حق را به خودش سوء ظن به خدا پیدا نمی کند به خدا سوء ظن دیگر پیدا نمی کند ما دیدید می گوییم خدا چرا اینجوری می کنی چرا آنجوری سوء ظن داریم کسی ببینید که نه خدا همیشه این روایت از مولا امیرالمومنین است بهترین تقدیرات هر کسی را برایش نازل می کند بهترین تقدیرات هر کسی آقا پدر مادرت گفت نرو کربلا بدان بهترین تقدیر است چشم پدرجان مادر جان البته اگر نوکریشان را کردی دستشان را بوسیدی محبت کردی راضی شدن از تو بهتر ولی حالا فرض گیریم آقا گفته است نه حق نداری برویم بگو چشم هر چه این برای من خوب است خدا برای من خواسته اقا راضی نیست پدر و مادر من بیایم طلبگی چرا راضی نیست چون اعمالت مشکل دارد نوکریشان کن نه این که زور بگو به آن ها نه نوکری شان را بکن محبت کن دستشان را ببوس کارهایشان را انجام بده اگر دیدیی اجازه نداد یواش یواش باز می شود راه سوء ظن نداشته باشیم به خدا به خدا یقین داشته باشیم مراقبه داشته باشیم سستی نکنیم در رابطه مان با خدا و در اعمالمان که انجام می دهیم سستی و رعونت و کسالت و فشالت بر ما حاکم نشود این را می گویند مراقبه مراقبه داشته باشیم در اوقات یعنی سبقت خدا را در تمام عالم ببینیم بر تمام عالم موحد باشیم «الیس الله باحکم الحاکمین» آقا من نمی دانم پدرم اینجوری کرد چی پدرت اینجوری کرد مادرم اینجوری کرد فلانی به ما اینجوری کردند روزگار با من نه همه اش مال خدا است و خدا حواسش هست اعمال خودت را درست کن ببین خدا چه نظری داشته از این بلایی که برایت فرستاده از این مریضی که برایت فرستاده از این گرفتاری که برایت فرستاده ببین خدا چه نظری داشته از این بلایی که برایت فرستاده از این مریضی که برایت فرستاده از این گرفتاری که برایت فرستاده ببین خدا چه نظری داشته مراقبه سبقت حق حکومت سلطنت حق بر تمام عالم نسبت به اوقات اگر اینطوری شد باب حرمت سومی آدم از مراقبه می برد به طرف حرمت از مراقبه می رود به طرف حرمت یعنی وقتی که دید که همه چیز از خدا است خیلی خیلی عظمت قائل می شود برای دستورات خدا برای تقدیرات الهی عظمت قائل می شود سرسری رها نمی کند مثلا مثال می زنم برادرها خواهرها شما یک دفعه می ایی مسجد الکی می ایید و می روی اما یک دفعه می ایی مسجد ذکر توی راه را می خوانی ذکر دم در را می خوانی «یا محسن قد اتاک المسیء» آمدی در مسجد اسلام علیک یا محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم تمام آداب مسجد را رعایت می کنی عشق می کنی در مسجد با خدا نافله هایت را می خوانی تعقیبات را می خوانی اینجا الان شما ببینید برنده خدا قران می خواند قاری قرآن آقا اصلا از حمام شلوغ تر است ما شاء الله یعنی واقعا سر و صدا زیاد بعضی موقع ها بعض موقع ها یعنی خیلی موقع ها خیلی اوقات بابا قران دارد آیات قرآن تلاوت می شود من گاهی برادرها می ایند کار دارند ولی سخت است برایم که موقع قرآن خواندن بیاییم خب سخت است واقعا آقا بالاخره ما کجا آیات قران کجا در مقابل ایات قرآن تواضع آقا این حرمت خیلی مهم است مراقبه مراعات اعمال مواظبت بر اعمال مراقبه می اورد ارزش قائل می شوی برای اعمالت مراقبه می اورد حواست را جمع می کنی مراقبه کی آمد چی می اورد حرمت آقا خدا پدر و مادر به ما داده اصلا نه انگار انگار نه انگار پدر و مادر داریم بابا پدر داده خدا به تو همه هستی ات مال پدرت است عاشقش باش عشق بازی کن با پدر و مادرت محبت کن نوکری شان را بکن از قبل می روی می خواهی بروی در خانه یک دعای عهدی بخوان بگو امام زمان من می خواهم بروم پیش پدر و مادرم یک کاری کن حقشان را ادا کنم حرمت یعنی این حرمت نه این که آقا آدم پدرو مادر داشته باشد اصلا انگار نه انگار پدر مادر دارد بابا جان ادب داشته باش خیلی نعمت خدا به تو داده خیلی نعمت ها خدا به تو داده قدر نمی دانی به خدا قسم برادرها خواهرها مشکل ما این نیست که نعمت نداریم مشکل ما این است که قدر نعمت ها را ما خیلی بیشتر از ان چیزی که خدا باید نعمت به ما داده خیلی بیشتر ما هی فکر می کنم خدا به ما کم داده می گویم آن را بده این را بده ان را بده بابا خدا خیلی بیشتر خدا اصلا حواسش هست ان بالایی این بود یعنی خدا حواسش هست خدا زیادی به تو داده منتها معذرت می خواهم حواست پرت است حواسمان پرت است می گوید غلط گفتم که چیزی توی کاسه ام نیست تو را دارم حواسم نیست همه ما امام حسین را داریم حواسمان نیست که کی را داریم ما حواسمان نیست همین حضرت رقیه حالا خدا را شکر یکی از برادرها یک تلنگری زد الحمد لله قرار شد سه تا مجلس بگیریم معمولا ما سالهای پیش سه شب پنج شب می گرفتیم امسال من همین گرفتاری خودم از همه بدتر است یک شب قرار گذاشته بودیم ولی یک تلنگری امروز یک نفر به ما زد قرار شد سه شب بگیریم فردا شب شب اول صفر حضرت رقیه و حضرت زهرا شب شهادت حضرت رقیه حضرت زینب شهادت شب شام غریبان حضرت رقیه حضرت امام برادرها ما قدر حضرت رقیه را نمی دانیم چه نعمتی است حضرت رقیه چه نعمتی است حضرت رقیه و الا قدر می دانستیم باور کنید فقط شبی حالا چی بگوییم صد رکعت فقط برای حضرت رقیه نماز می خواندیم از بس زیبا است از بس نورانی است از بس عظمت دارد نمی دانیم قدر نمی دانم من خودم از همه بدترم اصلا قدر نمی دانم یک رکعتش هم نمی خوانم و الله یک رکعتش هم نمی خوانم خدمت شما عرض شود که حرمت «و ایفاء الحق خشیه» حرمت که آمد چه کار می کنیم یواش یواش عرضم را جمع می کنم خسته نشوید شمس جمال امام زمان صلوات.
بسیار صلوات شل و خوبی بود ان شاء الله دست همه ما برسد به ضریح ابی عبد الله صلوات دوم.
سفر زیارت اربعین را قبول کنند حاجاتمان را همین الان به ما بدهند برا اربعین برای عشق بازی برویم نه برای حاجت برای عشق بازی با امام حسین برویم نه برای حاجت ان شاء الله حاجاتمان را همین الان بدهند برای عشق بازی و زیارت اربعین مقبوله ان شاءالله برای ما بنویسند صلوات سوم را بفرستید.
حرمت وقتی آدم تعظیم کرد خدا نعمت های خدا را تعظیم کرد چه کار می کند خالصانه اش می کند ارزش قائل می شود برایش نمی فروشد ما اعمالمان را ارزان می فروشیم برادرها ارزان مفت مفت می فروشیم من فلان کار را کردم من بهمان کار را کردم من چی من چی بابا چی می گویی هی من من من اخلاص باب اخلاص قسم اخلاص شروع می شود اخلاص وقتی عظمت اعمال در دستمان آمد وقتی بدانیم مثلا اقا دو رکعت نافله شب چه عظمتی دارد دو رکعت نافله ظهر چه عظمتی دارد یک روزه ماه رجب چه عظمتی دارد سعی می کنیم از دستش ندهیم خالصانه اش می کنیم خا لصانه چطور می کنیم نمی بینیم اعمالمان را آقا خالصانه کردن عمل به این است که نبینیم عملمان را آقا نماز خواندی کی کی من نماز خواندم خدا داد من نماز خواندم؟ شما نماز خواندی؟ انصافا ما خواندیم؟ به خدا قسم ما نخواندیم ما چه کاره هستیم ما یک لحظه خدا ولمان کند چی بگویم برادرها پیغمبرش با ان عظمت می گوید خدای تبارک و تعالی یک لحظه ما را رها کند همان حضرت یونس را در روایت دارد کمتر از یک لحظه خدا رهایش کرد اگر یک لحظه شده بود کافر شده بود یک لحظه حضرت یونس که رفت توی شکم ماهی کمتر از یک لحظه خدا رهایش کرد اگر یک لحظه شده بود کافر شده بود ما اقا چی داریم فکر می کنیم ما یک چیزی داریم به خدا قسم هیچی نداریم ما فقیر هستیم «یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله» به خدا قسم برادرها خواهرها ما را وقتی که در سرازیری قبر وارد می کنند بدن بی جانمان را آنجا فقط باید باخجالت وارد بشویم آقا هیچی نیاوردیم جز گناه با خجالت باید وارد بشویم به چهارده معصوم به انبیاء به اولیا می فرماید «الإخلاص بتجرید العمل عن رؤیته»[1] چقدر گفتید آقا من چقدر به خدا منت گذاشتی آقا من یک عمر است روزه دارم می گیرم چرا اینجوری می کنی با من یک عمر است دارم نماز می خوانم چرا بابا جان یک عمر است داری نماز می خوانی بدهکار هستی الان شما نگاه کن جوان نماز نمی خواند مادر مانده پدر و مادر مانده شدن چه کار کنند خدا است که نماز همین امروز بود همین امروز بود یک بزرگواری زنگ زده بود می گفت جوان من نماز خوان بود حالا یادم نیست فکر کنم دخترش را می گفت نماز خوان بود اهل دین بود الان دیگر کلا ول کرده ببین خدا اگر آدم را رها کند برادرها اینجوری است فکر می کنیم خودمان نه خدا رها کند ما نفس هم نمی توانیم بکشیم چه برسد به این که نماز بخوانیم و روزه بگیریم و این ها همه اش مال خودش است «الإخلاص بتجرید العمل عن رؤیته، و عن تشوّف النفس به» خوشحال نشویم به به نماز خواندم عجب نمازی خواندم چه نمازی خواندی تمام نمازهای عمرت قدر یک رکعت یک ذکر حضرت علی می شود مگر حضرت علی میزان الاعمال نست «ضربه علی یوم الخندق افضل من عبادت الثقلین» اقا یک ضربه امیرالمومنین علیه آلاف و التحیه و الثنا در روز خندق از عبادت ثقلین جن و انس بالاتر است ما چی عبادت جنس و انس مال ما که می شود یک پر کاه پر کاه هیچی چرا خودمان را بالا می بینیم چرا اعمالمان را تشوف نفس شاد نشویم به شاد شو به این برادرها دقت کنید نه این که شاد نشوید به عمل به عملت شاد شود اینطوری شاد بشو بگو خدا یا شکرت به من نماز دادی من را بی نماز نکردی خدایا الحمد لله بچه هایم را نماز خوان کردی الحمد لله بچه ام را مسجدی کردی الحمد لله خانم ام را محجبه کردی به خدا اگر بخواهد همه این ها از بین می رود نمی بینیم نعمت هایمان را نمی بینیم نعمت هایمان را ابوبصیر بود دیگر چشمش کور بود گفت آقا من یک عمر است ببین آمد اینجوری گفت یک عمر است نوکریت را دارم می کنم شما هم که امام به حق هستی چشم های من کور است پیر شدم دیگر این را درست کن آقا گفت چه اشکالی دارد دست کشید ابوبصیر می گوید همه قشنگ آسمان و زمین همه چیز را می دیدم بعد آقا فرمود ابو بصیر اگر بخواهی اینجوری می ماند ولی ولایتت نسبت به ما کم می شود چشمت باز بشود یک چیزهای می بینی که نباید ببینی ولایتت کم می شود نه این که از بین می رود کم می شود ابا بصیر مرد با بصیرتی بود اسمش با خودش بوده گفت آقا غلط کردم من چشم نمی خواهم بگیر چشم را چشم می خواهم چه کار کور شده دوباره کور شد ولی ابو بصیر کور وقتی امام باقر در مجلس بود می دید ان ها که چشم داشتند نمی دیدند آن ها که چشم داشتن نمی دیدند عملمان را خالص کنیم تجرید از عوض غرض برای چی عوض می خواهی بگود خدایا من هیچی ندارم بهشت می خواهی بدهی از روی فضلت بده من گدا هستم گدا هستم گدای زمین گیر هستم برادرها مسکین با مستکین می دانید چه فرقی دارد مسکین یعنی گدا مستکین یعنی گدایی که اینقدر گرسنه شده دیگر افتاده روی زمین اصلا نمی تواند بلند شود بگو آقا من گدای مستکین هستم قدرت ندارم بلند شوم از جایم زمین خورده ات هستم بگو زمین خورده ات هستم هیچی ندارم عوض چی است بابا جان بگو زمین خورده ات هستم من اصلا نمی توانم کار کنم اگر تو ندهی هیچی ندارم غرض می گوید حتی نداشته باش از اعمالت مبادا برای این باشد که مثلا دارند می بینند دارد نافله می خواند خوشحال می شود که دارند می بینند می گوید همین هم نباید داشته باشید نباید خوشحال بشوی برای چی خوشحال می شوی «فانه محض ریاء» «محض الریا و لا یتمّ العمل إلّا بتهذیبه» خب حالا اخلاص می رسد به مقام تهذیب بس است برای من خسته تان نکنم بهتراست اذیت می شوید باشد همین سر تهذیب خوب است این را هم خلاصه بگوییم و برویم خوب است خلاصه اصلا یک دور این صد منزل را بخوانیم خوب است دوباره بیایم از نو تفصیلی بخوانیم یک بار خلاصه اش را بخوانیم دوباره بیاییم از نو تفصیلی اش را بخوانیم چیز خوبی است این هم مثل حوزه حوزه های علمیه همین کار را می کنند همه دانشگاه ها هم همینجوری است مثلا اول در ابتدایی خلاصه می خوانند توی دبیرستان یک مقدار مفصل تر در دانشگاه یک خورده مفصل تر همینطور مفصل می شود این هم همینجور بد بخت
اما امشب به به توسلمان به آقا علی بن موسی المرتضی است امام رضا است علیه السلام عجب برادرها ببینید امام رضا چه کار می کند خراسانی رفت گفت آقا من غریب هستم اینجا پول ندارم ولی در شهرم پولدار هستم به من یک مقدار پول قرض بده رسیدم به شهرم به تو بر می گردانم آقا گفت چشم بایستید درسم تمام بشود که این خجالت نکشد جلوی شاگردان امام رضا وقتی شاگردهای امام رضا علیه السلام تشریف بردن رفت از آن مجلس حضرت رفت از پشت در فکر کنم این طور که یادم است دویست دینار طلا از بالای در داد به این مرد که چشم این مرد به چشم امام رضا نیافتد بعد گفت خراسانی این مال خودت است لازم نیست برگردانی این مال خودت است چی بودند ما چی هستیم خدایا ما را ببخش خدا را چه امام هایی داشتیم راوی می گوید در یکی از دهات اطراف توس یک پیرزی فوت کرد بود بعد تشییع جنازه اش بودن یک دفعه دیدم امام رضا امده گفتم خدایا امام رضا که در دار الخلافه است امام رضا کجا تشییع جازه این پیر زن کجا می گوید دیدم آمد تشییع جنازه کرد بعد توی تکفین در همه کار ها شرکت کرد ما آقا قوم و خویشانمان را هم نمی رویم یک پیر زن غریبه را امام رضا بعد دست گذاشت روی سینه پیر زن گفت پیر زن بشارت می دهم ببین چه کار کرد بشارت می دهم به بهشت دنیایش را درست کرد آخرتش را هم درست کرد بعد از این که تمام شد از آقا پرسیدم گفتم آقا جان شما کجا اینجا کجا شما در دارالاماره باید باشید حضرت فرمود مگر نمی دانید ما هر روز اعمال شما به ما عرضه می شود اگر کار خوب انجام بدهی دعایتان می کنیم شکر می کنیم خدا را می گوییم خدایا این شیعه من کار خوب انجام داد اگر کار بد انجام بدهید پیش خدا توبه می کنیم کرم را ببین توبه می کنند از اعمال ما فدایت بشوم یا امام رضا قربان مهربانی ات بشوم خیلی دلمان هوا کرده کاش می شد می امدیم آقا جان زیارتت این روزها گر چه ان شاء الله ما هم عازم کربلا هستیم و بعد هم قرار است به امید خدا اگر زنده باشیم خدمت اقا امام رضا و پابوسشان شرفیاب بشویم بعد هم برادرها وقتی که غذا می داد به به چه سفره ای می انداخت چه سفره ای سفره به این می گویند غلام کنیز و سیاه پوست را همه را می اورد کنار خودش بعد اول آن گل غذا را جدا می کرد می گفت این را ببرید برای فقرا امام زمان آقا جان یابن الحسن چه جدی داری به به اما همین آقا خسته تان نکنم همین آقا می گوید گفت اباصلت من دارم می روم پیش این ملعون مامون اگر دیدی وقتی که برگشتم ردا روی سرم کشیدم بدان زهر دادند دیگر شهادت آقا هم نزدیک است ایام صفر است بدان به من زهر دادن و دیگر با من صحبت نکن و الا می توانی با من صحبت کنی اباصلت می گوید آقا رفت ولی وقتی که برگشت ردا روی سر مبارک کشیده بود بعد می گوید شمردم آقا پنجاه بار هی از درد می نشست روی زمین به خودش می پیچید و بلند می شد.
[1] عبد الرزاق کاشانى، شرح منازل السائرین(کاشانى)، 1جلد، انتشارات بیدار – قم، چاپ: سوم، 1385. ص124