جلسه درس تفسیر قرآن کریم ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما در مورد عبودیت بود، شب های جمعه و ایاک نعبد و ایاک نستعین عرض شد ما باید جنود عقل و جهل را بشناسیم تا بتوانیم عبودیت داشته باشیم . عبودیت به وسیله عقل است، به وسیله اهل بیت است، به وسیله معرفت است.
درمورد جنود عقل، یک از موارد توکل است خدمتتان عرض شد، بعد گفتیم ایمان …. توکل 4 تا رکن دارد چهارمورد در واقع رکن دارد که این چهارتا رکن یک موردش را خدمتتان عرض کردم. اولین رکن توکل است، البته یک تعریف هایی هم داشت که تعریف بعضی علما درمورد توکل را عرض کردیم. اما الان رکن اولش که عالم بودن بود، یعنی چه؟ یعنی آدم وکیل اش باید عالم باشه، خدا عالم، خدا از ذره تا عرش، از عرش تا فرش، تمام آسمان ها، تمام زمین ها همه چیز رو میداند.
گذشته، آینده همه چیز را میداند.حقیقت وجود ظاهر، وجود باطن وجود محسوسات غیر محسوسات، همه چیز برای خدا معلوم است، علم على الإطلاق دارد.
بعد اگر یادتان باشد عرضم شد، علم خدای تبارک و تعالی، هم علم ذات به ذات است، هم علم تفصیلی دارد، هم علم اجمالی دارد، هم علم فعلی دارد، هم علم ذاتی دارد، هم علم قبل از کثرت دارد، هم علم بعد از کثرت دارد.
قبل از اینکه ما به وجود بیایم و کثرات به وجود بیاید به همه چیز علم داشته است.
در هنگامی که کثرات به وجود میآید، علم دارد به آنها بعد از اینکه به وجود میآید، به آنها علم دارد تا ابد الاباد، چه علمی است؟ من ازل الازال الی ابد الاباد.
عجب علمی دارد خدای تبارک و تعالی، چیه؟ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم گفته است، آقا این آیات مبارکه معجزه است که اسماء تمام اسماء اعظم در این آیات است، بعد اولین اسم می فرماید هُوَ اللَّهُ الَّذِی لااله الاهو عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ اولین اسم بعد از هو و الله که اسم جامعه، عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ و هُوَ ارحَمُ الرّاحِمینَ حتی رحمان و رحیمی که از اسماء جامع است تمام عرفا می گویند بعد از علم است، علم چیز عجیبی است.
اسماء اول، همگی علم است، چهارتا اسم اولین اسمای خداست، اسماء اول یک وجود، وجدان الحق ذاتش را و تمام عالم را.
وجدان،وجدان، برادرا نزدیک ترین درجه علم شی به خودش میشود وجدان. یافتن مثلا ببینید علم وجدانی مثل چی است؟مثل تشنگی، مثلا تشنت می شود خودت میبینی دیگر چون خودت تشنت شده است می بینی حاضراست در نزد خودت می یابی.
علم گرسنگی، گرسنت میشود یک سختی به تو می رسد، شاد می شوی، ان شاالله این هم علوم وجدان.
خدای تبارک و تعالی اولین اسم وجود، بعد شهود، بعد نور، خود علم همه اینها علم شهود است، هم باز علم نوعی علم است، نور هم یعنی کشف نوعی همه اش علم است، اسماء اول هم علم است،
چقدر زیباست علم خدا.
وقتی وکیل ما یک همچین خدایی است، ببین چی می شود، چه غوغایی، چکاری می تواند انجام دهد.
برادرای من، یک چیزی را خدمتتان عرض کنم، اولاً در آن روایت مبارک دارد چی؟ ان الافکار ائمه العمل یا اعمال فکر که امام العمله است.
فکر ما…..، دیدید خیلی اوقات به بن بست می خوریم، هیچ موقع فکر نکنید بن بست است، فکر کنید یقینا همان کاری که فکر می کنید بن بست است، صد هزار تا راه دارد، من و شما نمی دانیم، من و شما نمیدانیم، من و شما نمی دانیم، راهش را پیدا میکند خدا، خدا می گذارد در اختیارت راهش را، توکل کن به خدا.
یکی از راه های چیزاهایی که نمی دانید مشورت است، مشورت با متخصص است،یکی از راه ها خود تفکر است،یکی از راه ها مشورت با خدا است،برای علم است به علوم خفیه، سه شبانه روز، هر شب دو رکعت نماز بخوانید هدیه کنید به محضر امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه الاف تحیه و الثناء .بعد تسبیحات حضرت زهرا ۱۵۰ بار یا علیم.، یا علیم.
آن چیزی که مخفی است برای شما کشف می شود. باذن الله و غزارت العلم به شما می دهند، یعنی علم شما کثیر می شود. اگر هر شب بخوانید کثرت علم پیدا می کنید، چقدر زیباست.یعنی می خواهم عرض کنم که خدای تبارک و تعالی علم اش بی نهایت است. به ما هم هر چی بخواهیم می دهد.
خدا، اقا واقعا معجزه است، خدا ذره ای بُخل ندارد، ذره ای بُخل ندارد.این علم خدا است، پس وقتی همچین علمی دارد، به شما می خواهم عرض کنم، برادراها و خواهرها فکر نکنید بن بست وجود دارد.
همیشه فکر، راه را باز می کند، همیشه.همیشه
مشورت با خدا، با مردم، با متخصص،راه را باز می کند.
علم همه چیز را درست می کند.علم اسم اعظم خدا است، دو دوم این را خواندیم ، این چیز اول ، رکن اول توکل و خواندیم، رکن دوم قادر بودن است، وکیل باید قدرت داشته باشد کارت را حل کند.
دیدید ما چقدر می رویم پول می دهیم وکیل ، بیچاره بنده خدا هم چقدر می دود چقدر زحمت میکشد،ولی هیچ کاری نمی تواند انجام دهد، چرا؟ چون قدرت ندارد.
ما چکاره ایم ما چه قدرتی داریم؟برادراها خواهرها، هیچی.هیچ قدرتی نداریم.قدرت فقط ، هوالقاهرو برادرا هوالقاهرو و فهو عباده فهو حکیم الخبیر
این هایی که ورزش میکنند میخواهند غلبه کنند بر آن مبارزشان و کسی که دارند با آن مثلا حالا مبارزه میکنند میخواهند غلبه کنند این ذکر را در ذهن اشان و زیر زبان زمزمه کنند، غلبه میکنند بر حریفشان، چه ذکری؟ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم هوالقاهرو فوق العباده و هو الحکیم الخبیر هوالقاهر یعنی از قدرت خودت جدا بشود هوالقاهرو سلطنت مال خدا است ما چه کاره ایم خلق چکاره است، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند سگ خداست اگر یک کاری بکند خدا بازش کرده است و همه هم همینطور هستند، همه همه همه، همه اش همین است قدرت خدا اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ خداست که بر همه چیز قادر است، تمام برادرا خواهرها، قدرت قادرین عالم سلاطین عالم جبابره عالم در مقابل خدا یک ذره هست همان یک ذره هم مال خود خداست و در اختیار خداست أَلَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ خداست حکم میکند میتوانی انجام دهی یا نه، اجازه داری انجام بدهی، خب حالا وقتی خدا یک همچین قدرتی دارد وکیلی بهتر از این؟ چرا آدم بترسد. اگر ما دیدیم یک همچین قدرتی برای خدای تبارک و تعالی دیگر باکی نداریم دیگر غمی نداریم وکیل ما خداست واقعا برادرا این ذکر را ترک نکنید، اولا این ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ِ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا این ذکر را ترک نکنید حداقل سه بار بعد هم این ذکر حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ واقعا اسم اعظم اسم اعظم است ، آن را ترکش نکنید. 2. قادر بودن، وقتی آدم یک این چین وکیلی داشته باشد دیگر برادران این یک نکته را من اینجا خدمتتان عرض کنم،خواهرها و برادرها ببینید ممکن است، ما دیدید در زندگی پس از زندگی چکار میشود طرف مثلا می رود به کما بعد چه قدرتی پیدا میکند هرجا اراده می کند می رود طیالارض میکند طی السماء میکند همه چیز علم را پیدا میکند حیات محض میشود، ببیند با یک کما سکته میکند می رود به کما یا یادش به خیر، یک بنده خدایی بود زمان های قدیم بعد این برای اینکه شاگرد هایش مکاشفه بیفتند میرفت قبر می کند این ها را می گذاشت در قبر و خاک میریخت رویشان، دیگر وقت مرگ که می افتادند میکشیدشان بالا حالا نمیدانم چند نفر کشته نمی دانم کار اشتباهی هست ولی خب مکاشفه می افتاد دیگر آدم وقتی برود بین آنها بالاخره مکاشفه عجب مکاشفه ای کار اشتباه واقعا کار اشتباه است ولی پس بالاخره میخواهم چه عرض کنم اینها متاسفانه اینها سوری روی است، راه خدا را که آدم نرود به این بدبختی دچار می شود. خدمت شما عرض شود که بله چه داشتم میگفتم، خدمت شما عرض شود که وقتی میبینیم ما با یک دانه مثلا کما مریضی نمیدانم فلان بیثار این همه آدم قدرت پیدا میکندو این ها پس خدا با توسل با توکل با اعمال خوب یقینا میتواند بدهد و میدهد، اگر برادرها و خواهرها دقت کنند اگر ما همین جام جهاننمایی راکه عرفا می گویند در همین زندگی پس از زندگیم نشون میداد اگر ما راحت بشویم با ارتباط با خدا و قدرت خدا را ببینیم علم خدا را ببینیم حیات خدا را ببینیم دیگر اصلا راحت می شویم راحت می شویم اصلا ترس ازما برداشته می شود، الان میدانی چرا میترسی؟ چون این ها را نداریم ضعیف هستیم ولی اگر این درست بشود اصلا ترس از ما اضطراب برداشته می شود استرس برداشته می شود نگرانی از بین می رود، ریشهکن میشود همه اش ریشه کن می شود ، لذا برادرها خواهرها من توصیه ام اول به خود گنهکارم است بعد به شما سروران عزیز ریشه مال این است که ارتباط با خدایمان را پیدا کنیم نماز شبمان را پیدا کنیم من خودم هم ندارم دارم می گویم که پیدا کنم والا نمازاش کجا بود هیچی ندارم نه قرآن دارم نه روزه دارم نه نماز شب هیچی ندارم انصافا که ندارم که ندارم ولی توصیه دارم میکنم به خودم اول، بعد به شما سروران عزیزم، شبتان را درست کنید قرآن شب تان را درست کنید از کار آیات اسم اعظم شبتان را درست کنید عاشورا و جامعه کبیره و آلیاسین شبتان را درست کنید، عهد شب مان را درست کنیم واقعه و یاسین نمیدانم سورههای دیگر، شبمان را درست کنیم راه مان با خدا باید درست بشود. نمازجمعهها نماز جماعت ها الله اکبر خیلی مهم است، جماعت جماعت جماعت جماعت و جماعت جماعت مان را درست کنیم. قدرت، را میخواهم عرض کنم ببینید قدرت یک حقی است، برادرها و خواهرها دقت کنند علم و قدرت و اسماء و صفات خدا یک حقیقت باید به آ برسیم این که آن روایت معجزه است همیشه داشته باشیم به عنوان تابلو که لَیْسَ اَلْإِیمَانُ بِالتَّمَنِّی وَ بِالتَّحَلِّی وَ لَکِنَّ اَلْإِیمَانَ مَا خَلُصَ فِی اَلْقُلُوبِ وَ صَدَّقَهُ اَلْأَعْمَالُ یا صَدَّقَهُ العمل، می فرمایند اقا ایمان الکی درست نمیشود. با زینت و ظاهرسازی و سبحان الله، نمی دانم این ها درست نمیشود ولبازین اینها درست نمی شود این ها باید باشد ولی اینها درست نمیکند کار میخواهد ایمان قلبی میخواهد عمل می خواهد اگه میبینید عمل ندارید حال عمل ندارید کار نمیتوانید بکنید عبادت نمیتوانید بکنید نوکری مردم را نمیتوانید بکنید خوش اخلاقی با خانواده ات نمیتوانید بکنید ولی هی همه اش از خدا انتظار دارید چرا اونجوری نکردید چرا اینجوری نکردید، خلی،خردی به من، خل و چل هستی.بابا کار نمیتوانید بکنید باید زحمت بکشید با عمل کار برآید نابرده
رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد زحمت میخواهد بابا جان من، آقا میگوید نمیدانم مثلا بشرهافی یک دفعه پابرهنه رفت همه چیز به آن دادند کی همه چیز به آن دادند، بخشیدنش پابرهنه رفت محضر امام صادق(ع) بخشیدنش، بخشیدنش ، ولی کار میخواهد مثل روحالله موسوی الخمینی، شدن کار میخواهد مثل سلمان شدن زحمت میخواهد
میخواهد همینجوری نمی شود. آقا حالا من تنبل هستم چه کار کنم؟ با جماعت راه بیندازد خودت را استقبال داشت استقبال استقبال استقبال نیم ساعت یک ساعت دو ساعت قبل از اذان مغرب قبل از اذان ظهر، قبل از اذان صبح مشغول عبادت شود اون موقع بهترین موقع های عبادت است. قبل از خواب استقبال داشته باشد چه کار شد پس،پس آقا قدرت، قدرت وقتی آدم قدرت مطلقه خدا را ببیند وکیل اش این قدرت الهی داشته باشد دیگر باکی ندارد. 3. بخیل نبودن خدا، وکیل بخیل نباشد، وکیل بخیل نباشد. البته ببینید حقیق این بند را که آقایون گفتند عرفا گفتند و این ها می گویند بخیل نباشد خوب است، وکیل بخیل نباشد ولی حالا چرا بگوییم بخیل نباشد جود داشته باشد سخاوت داشته باشد و خدا این جود و سخاوت خدا عجب چیزی است جود و سخاوت خدا. دو قورت و نیمش باقی است یک بار یکی دوبار خدمتتان عرض کردم دو قرتنیمش باقی است که سلیمان که میدونید دیگر سلطنت پیدا کرده بود بر کل جهان و غول و دیو و نمی دانم اجنه و شیاطین و همه تحت خدمت اش در آمده بودند، باد و باران و همه چیز تحت اختیار سلیمان درآمده بود و این ها، خوب دیگر خودش گرفت و گفت خدایا من میخواهم موجودات چی کار کنم دعوت کنم گفت خدا فرمود باشد فردا سفره ات را بنداز، آقا این همهی غول ها رو به خدمت گرفت اجنه و شیاطین انس و جن و همه را به خدمت گرفت سفره را درست کرد، سفره را درست کرد. یک دفعه یک ماهی بزرگی آمد همه اش را خورد، همه اش خورد تازه حالا همه میخواستند بیایند تمام دنیا را دعوت کرده بود. خدای من چه کار کنم همه اش را خورد، بعد گفت سلیمان این نیم قرص من بود دو قورت و نیم من هنوز چیه؟ ، من سه قرت می خورم دوقورت و نیمش مونده من گرسنه از سر سفره ات بروم، ببین حالا خدا چه عظمتی دارد آقا، چه جودی دارد چه کرمی دارد یا من لا یزیده کثره العطاء إلاّ جوداً و کرما، اقا خود ما هر کداممان ببین بینهایت انصافا از آن اول خلقت اول خلقت من العضل تا آن آخر خلقت مان الیالابد خدا دارد به ما روزی میدهد یک ذره هم خسته نمیشود. خوب یک همچین وکیلی یک همچین وکیلی، ما آقا خیلی کم جنبهایم ،جنبه نداریم ما. مثلا دو روز به فقیر بدبخت پول بدهیم روز سوم می گویم ای بابا این که دوباره آمد این کی است دیگر ولمان نمیکند. موی دماغمان شده است. حالا اگه فوش اش ندهید، فلان فلان شده ما توان نداریم جنبه نداریم ما، واقعا آقا، خدا چه جودی دارد، چه بخششی دارد. پس آقا وقتی وکیل، حالا به قول این عرفا بخیل نباشد که خدا خب بخیل نیست الحمداله.خدا را شکر خدا بخیل نیست، بخیل که نیست جود و کرم این بینهایت که دارد به به، به به دیگر باکی ندارد یک همچین موکلی. برادرا من یک چیزی بگویم خدمتتان درمورد جود خدا، دیشب بود. یک بزرگواریه مرد خیلی بزرگوار خوبی است از بچههای حوزه ما، یکی از حوزهها بود خدمتشان بودیم و این ها بعد گاهی می آید مجلس ما گاهی می آید خدمتشون هستیم.دیشب گفت که آمده بود میگفت که فلانی حالا یک همچین انتظاراتی از من دارد منم نمی دانم من اصلا بلد نیستم چیزی ندارم گفت فلانی چیزه می خواهم چند تا جن را چیز کنم وکیل کنم و موکل بگیرم و این ها می آیی کمکم کنی فلان و بیسار و این ها وقتی می خواست خداحافظی کند گفتم بابا جن بیکاری بیکاری آخه جن میخواهی تو خودت جن هستی حالا نگفتم خودت جنی یا سرور ماست خیلی هم نورانی حالا شوخی کردم ولی گفتم ببین باباجان تو سورهی یاسین بخوان خدا آنقدر بخشنده است تمام ملائکه را میکند وکیلت ملائکه سورهی یاسین پر از ملائکه است برادرا میدانید که ملائکهی سورهی یاسین و سورهی حمد مساوی و بلکه بالاتر است از تمام ملائکه. سورهی یاسین و چی حمد.ملائکه موکلشان معجزه است، گفتم بابا جون من تو الان هر کاری که داری میکنی خدا فرشته به شرطی که بسم الله الرحمن الرحیم بگویی خودت خدایی کنی فرشتهها را مامور میکند برایت، بعد اهل بیت بعد خود خدا من کان الله کان الله له بیکاری بروی جن،وکیل به این عظمت خدا را رها کنی بروی سراغ جن، بابا قوری قیافش را ببینی پس می افتی، بیکاری مگه؟ بله آن کسی که سالکه اون هایی که اهلش هستند این مال من نیست مال آن عرفا و این هاست اون هایی که اهلش هستند در یک مرحلهای اجنه را به استخدام در می آورند آن نمی رود دنبال آن، در یک مرحله ای طیالارض به آن میدهند آن نمی رود دنبال آن، در یه مرحلهای طی السماء به آن میدهند آن نمی رود دنبال آن کسی که مثل سید علی آقای قاضی نه امثال من یک لاقبا که هیچی نداریم همه اش هم حرف میزنیم الکی بله آنها دارند ولی میدهند به آن شما میخواهی بروی دنبال این جن بیچاره بعد هم اجیرش کنی هم خودت را به دردسر می اندازی هم آن ها را، من آقا خیلی ها را سراغ دارم آدم های خیلی قوی در این کار بسیار قوی چه قدرتی داشتند خودشون جن زده شدند بچه هاشون طفلک دخترشان خانواده شان کلی مشکل برای خودشان پیش آمده است. شما بروید دنبال این چیزها، این جور آدم ها اگر بروید جستجو کنید خودشان میبینید چقدر مشکلات دارند میگوید که گر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. بعد خیلی جالبه بیشترشان هم یک دانه آیه قرآن بنویسند اعراب شان را هم بلد نیستند اعراب آیه قران هم بلد نیستند خیلی هایشان اینجوری اند. میخواهم عرض کنم وقتی وکیل به این عظمت خدا آنقدر جود و بخشش دارد تمام ملائکه را بریزد به پات. آقا فکر میکنید اشتباه است کاری نداره همین حرض امام رضا چی میگویی اعوذبالله من الشیطان الرجیم بعد بسم الله رحمن الرحیم بعد بسم الله و بالله و صلی الله بعد میگه جبراییل ادامه داره جَبْرَئیلُ عَنْ یَمینى میکائیلُ عَنْ یَسارى اِسْرافیلُ عَنْ وَرآئى
بله این ها همه چیز هستند دیگر موکل تو می شوند توسط خدا جبراییل سمت راست ات قرار
میگیرد. میکائیل سمت چپ ات قرار میگیره می گوید آقا میخواهم بروم جن پس جن میخواهی چه کار کنی؟ ملائکه مقربین خدا آورده مستخدم ات کرده است از آن بالاتر اسرافیل اسرافیل فرشته حیات از همه آنها بالاترایت، همان روح اعظم بعضی ها می گویند، اسرافیل که از جبراییل بالاتراست، لذا ببینید می گوید جبراییل فرشته علم و قلم . اعلاست سمت راست فرشته وحی است دیگر،میکائیل فرشته روزی سمت چپ اسرافیل فرشته حیات که همان روح القدوس است تنزل الملائکه والروح و روح القددوس البته معانی دیگه هم دارد جانم فدای معانی دیگرش. حضرت صدیقه فوق همه ملائکه صدیقه طاهره ، خدمت شما عرض شود که اسرافیل انورایی محمدون، امامی پیغمبر جلوی روی من هر جا می روی پیغمبر جلوی روی تو است بعد از همه مهمتر از همه مهمتر والله به به به خدا خدا خدایانشان یمْنَعُک وَ یمْنَعُ الشَّیطَانَ مِنِّی اللَّهُمَّ لَا یغْلِبُ جَهْلُهُ اَنَاتَک اَنْ یسْتَفِزَّنِی وَ یسْتَخِفَّنِی اللَّهُمَّ اِلَیک الْتَجَاْتُ اللَّهُمَّ اِلَیک الْتَجَاْتُ اللَّهُمَّ اِلَیک الْتَجَاْت» آقا می گوید نمیکند وکیل بیا این حرز امام رضاست من دروغ میگویم امام رضا که دروغ نمی گوید من آدم نیستم امام رضا که انسان کاملی است چرا نمی دهند، به خدا قسم میدهند جود دارد خدا مثل آب خوردن میریزد به دشمن هایش هم می دهد. دیده اید آن مال یتیم خورده بود آقا مال یتیم خورده بود چند تا کار دیگر خلاف کرده بود چی ها بود فکر کنم تریاک بود و مال یتیم بود چندتا شمرد چندتاش هم نتوانست بگوید همین که یک ذره در خودش برای امام حسین گریه کرده بود یک دفعه دید ازآن آتش و ازآن عذاب دارد می رود به آسمان، دید یک خانمی چه زیبا چه لباسی که میگفت یه تار آن لباس سفید رنگش را اگر ده میلیارد جمع بشوند نمیتوانند درست کنند می گوید دیدم این خانم آن بالا ایستاده می گوید این را رهایش کنید این برای پسر من گریه کرده است.این را ول اش کنید این برای حسین من گریه کرده است. چه وکیلی، بهتر از این ها چرا ما دنبال این نرویم ما دنبال این باشیم این وکیل وکیل عالی ای هست. سومین رکن چی است؟، سومین را خدمت شما عرض شود که رکن جود و بخشش و سخاوت یا حالا بخیل نبودن است آقا این عرفا می گویند بخیل نبودن ما عرض خود روسیاه من روسیاه این است که جود و بخشش و کرم و سخا و و اجدادی اصغل الاصغیا اجود الاجودین الکریمترین کرما اکرم الاکرمین وهاب العلوف معجزه است، خدا چرا با خدا عشق بازی نکنیم چرا وکیل مان را خدا قرار ندهیم برادرا خواهرا طرف یک مشکلی گیر کرده است مشکل را که گیر کرده است می آید دائم پیش خدا و این ها بعد می گوید خدایا مثلا یک ساله دو ساله سه ساله دارم پیش تو می آیم مشکل من حل نشده است،خب بابا جان سه سال دارید پیش خدا می آیی یک سال دو سال شش ماه هست این بهتر از آن مشکل است که آورده است پیش وجهالله. آورده است پیش خدا مشکل است چی است آن را ول کن اصلا بگو خدا این مشکل را تا آخر عمر اگر قراراست این مشکل است، من خدایی کند تا آخر عمر از من برای من نگه اش دار که من با تو باشم حبیبت را پیدا کرده ای؟ انیست را پیدا کرده ای؟ طبیبت را پیدا کرده ای؟ عشقت را پیدا کرده ای؟ جانت را پیدا کرده ای؟ غنیمت بشمار وای می ایستید دعوا با خدا وای می ایستی دعوا نوکرتم، بعد خدمت شما عرض شود این سوم رکن سوم، رکن چهارم بحث رکن چهارم بگویم حالا نمیدانم روایت بخوانم برایتان یا نه؟ ولی چهارم را بگویم رکن چهارم وکیل این است که رحمت داشته باشد محبت داشته باشد ببینید برادرا جود و کرم و سخاوت یک مساله است فعلیه، اما رحمت و محبت ذاتی است عشق است صفاتی است برادرا میدانند خدا دو تا رحمت دارد یک رحمتی که اصل وجود ما را میسازد اصل هستی ما را میسازد، 2 رحمتی که ما را به کمال نهایی خودمان میرساند حالا یعنی چه برادرا این رکن چهارم وکالت یعنی چه؟ این رکن چهارم وکالت یعنی چه شمس جمال امام زمان صلوات. این را میدانی رکن چهارم وکالت یعنی چه من می آیم پیش شما می گویم آقا مثلا می گویم آقا سید آقا سید هادی جان یک شکلات به من بده گرسنه هستم تشنه هستم شکلات با یک لیوان شربت به من بده شما می گویی چشم عزیز دلم به تو می دهم ولی به جای اینکه این یه لیوان شربت را با شکلات بدی سر من را مشغول میکنید وجود ذات من را قوی میکنید صفات من را قوی می کنید به بهانهی این شکلات به بهانهی این یک لیوان شربت و یک لیوان آب وجود من را تبدیل میکنید به وجود بی نهایت از یک وجود خبیث از یک وجود محدود از یک وجود ضعیف تبدیل ام میکنید به یک وجود بینهایت و به کمال من را میرسانید این را می گویند رحمت. بهانه می کند، خدا اینطوری است. برادرا خدا یک همچین وکیلی است. آن چیزی که شما می خواهی مثلا شکلات است یا حالا مثلا یک زمین ای است کارهات گیر کرده است. ای خدا چرا زمین مان فروش نمی رود کارهایمان درست بشود یا مثلا نمیدانم حالا بالاخره گرفتاری داری زن گیرت نمی آید شوهر گیرت نمی آید فلان بیسار این ها. آن را بهانه میکند خدا هی می زند زمین بلندات میکند حالا خودت هم حواس ات نیست دارد سعه وجودی پیدا میکند میبرد تو را مجلس اهل بیت گریه میکنی وجودات قویتر می شود ذکر می گویی سعه وجودی ات بیشتر می شود آقا با همین ممکن است باور کن مستجاب دعوتت کند اصلا هیچی هیچی اصلا هیچی . این مولوی است؟ یک قصهای می گوید مورد همین دختر شاه امپراطور چین و این ها یک همچین چیزی در جریانی دارد مولوی، که این برای اینکه آن دختر آن پادشاه را مثلا فرض کنید شما بگیرد و این ها این طرف خودش را میزند به چیز میزند به این که زاهد است و میرود در کوه در غار حالا به آن دختر کسی نمیداد یک آدم یه لاقبا هیچکس، شاه اصلا. میرود در غار و شروع میکند به غار نشینی و زهد و تقو ا و فلان و بیسار این ها، اسم اش همه جا میپیچد آقا دیگر از همه جا میرفتند پیش این هرجا گره باز می شد می شد میرفتند پیش این پادشاه هم به گوش اش میرسد می گوید عجب این چه کسی است بعد شاه هم می گوید حالا من هم میتوانم برم، شاه می گوید من هم میتوانم بروم پیش اش میروند از آن کسب اجازه میکنند شاه می رود پیش آن و اینا بعد خلاصه، آخرش وقتی شاه چیز میکند می گوید آره من دخترم اصلا گذاشته ام برای تو نمیدانم شوق نصف دارایی فلان بیسار و اینا، این بنده خدا زاهده الکی است می گوید خدایا من الکی آمدم به طرف ات حقیقی نیامدم دروغ گفتم اینجوری دارد به من محبت میکند اگر واقعا بیایم چه کار می کنی؟ من بهت می گویم ای زاهد اگر واقعا بیایی می شوی مثل امام همهی عالم و زنده میکنی نه یک قصر را، مثلاً دختر پادشاه که چی حالا، عالم را زنده می کنی میشوی مثل امام، میشوی مثل حاج قاسم سلیمانی اگر واقعا بروی به طرف خدا میشوی مثل ابی عبدالله الحسین علیه السلام شمس جمالش صلوات. برادرا ببینید امام حسین همه چیزش را برای خدا داد بگردید در تمام عالم در تمام انبیا در تمام اولیا اصلا کسی را داریم برایش اربعین بگیرند برای خود پیغمبر ما چهلم میگیرند اربعین میگیرند کسی نمی گیرند در تمام گذشتگان و آیندگان یک نفر که اربعین دارد حسین،حسین است که اربعین دارد. اون هم می دانی چه جوری آن هم چه جوری همهی هستی اش را داد ولی چهل میلیون سی میلیون پا برهنه میروند زیارت اش ببین چه کار میکند وقتی کسی خودش را به خدا بفروشد زندگی اش را به خدا بفروشد زن و بچه اش را به خدا بفروشد ببیند کجا میرسدببین چه طوری میتواند دل ها را زنده کند الان هزار و چهارصد سال است دل ها زنده می شود به یاد حسین. خود ما هم دیده اید هر وقت گره می افتد در دلمان گره می افتد در ظاهرمان باطلمان را حسین بازش میکند. ابی عبدالله است که بازش میکند. برادرا این را می گویند رکن چهارم رکن چهارم وکالت رکن چهارم وکیل این است با رحمت ذاتیاش با حب ذاتی یک کاری میکند یک حسینی درست میکند تمام عالم و درست میکند. یه قطره اشک اش آدم را اینجوری چیز میکند اون آقا را که در جهنم می کشد بالا میبرد به عرش.عجب معجزهای است. عجب وکالت چیزی است بس است حالا آره این روایت را نمیخوانم دیگر اگرچه روایت خواندن اش خوب است. ولی بس است برای من امشب توسلمان به ائمهی بقیع بهبه، بهبه برادرا نمیدانم رفتند بقیع یا نه بقیع برادر روضه دیگر روضه خوان دیگر نمیخواهد برویم آنجا ان شاء الله خودت را توفیق پیدا کنیم ان شاء الله همه مان برویم ان شاء الله حقیر نایب الزیاره هستم به امید خدا برای حج آنجا میروم برادرا آنجا باب جبراییل هست بعد از باب جبراییل که وارد می شوی خونهی کی است؟حضرت زهرا است بیت الزهرا ا ست آنجا می روم سر ام را میگذارم روی زمین می گویم خدایا من نایبالزیاره بچههای ایران هستم از تهران و بچههای هیئتمان ان شاء الله، آنجا سر ام را می گذارم می گویم خانم یا فاطمه الزهرا به به به ائمه بقیع وقتی میروید آنجا این قبرهای روی خاکی یک دانه سنگ گذاشتن بالایش بعد چقدر بیاحترامی میکنند لاالهالاالله من نمیخواهم بگویم چه کار میکنند چه بیاحترامیهایی میکنند هم به زوار هم به خود قبور محترم چه بیاحترامیهایی میکنند واقعا آقا غصه دارد آدم آنجا بعد در ائمه بقیع خب اولا مظلوم تر از همه برادرا مادرشان است میدانی چرا؟ چون با اون ها یک سنگ و خاک دارد معلوم قبرشان کجاست مادرشان قبراش معلوم نیست. باید پسرش مهدی بیاید تا قبراش را پیدا کند. مادرش غریب است و قبرش مشخص نیست کجاست یا آدم باید برود در قبرستان بقیع در آن خاک ها بگردد یا برود در بین منبر روضه آنجا بگردد یا برود در خانه حضرت زهرا آنجا گریه کند بگوید خانم کجایی خانم کجایی از همه مظلومترین آنها برادرا تواین ائمه بقیع خود حضرت زهرا است خانومی که برادرا خواهرا حتی از شهدای کربلا مظلومتر است میدانی چرا شهدای کربلا هفتاد و دو نفر بودن این خانم یک تنه جلو همه ایستاد.میدانید چرا این خانم حوریه انسیه است باردار بود. بعد هم نانجیب ها اول در را آتش زدند. کی در کربلا اول آتش زدند ولی اول دررا آتش زدند خانم میسوخت پشت در، پشت در خانم میسوخت بعد صدای خانم بلند شد فرمود بابا بیا ببین با دخترات دارند چه کار میکنند، نانجیب چنان با لگد روی در سوخته زد وای من و ، پناه بر خدا عده ای با بغض حیدر آمدن، پناه بر خدا برای کشتن مادر آمدن پناه بر خدا چقدر این معرکه قاتل دارد. برسد به روح حاج آقای اوزیری خدا حاجتش را بدهد هر حاجتی دارد پناه بر خدا چقدر این معرکه قاتل دارد. پناه بر خدا. مدینه چقدر ارازل دارد. پیکر دارد میسوزد.کوثر دارد میسوزد. پیش چشم بچههایش مادر دارد میسوزد.مادر،مادر ای مادر مادر،مادر،ای مادر.مادر مادر ای مادر مادر مادر ای مادر پناه بر خدا. دستهی هیزم به دست ها آمدند. پناه بر خدا. فکر کنم گروه مست ها آمدند. پناه بر خدا. امام زمان ببخش من را، لگد حرامی بالا میرود.پناه بر خدا. بی حیا به سمت زهرا میرود. مسمار دارد میسوزد. یا الله دیوار دارد میسوزد. پیش چشم بچه هایش مادر انگار میسوزد شب جمعه است.پناه بر خدا یا الله ببخش من را امام زمان میدانم دارید گوش میدهید آقا جان پناه بر خدا خانم ها گوش هایشان رابگیرند سادات ها گوشهایشان را بگیرند زن باردار را با لگد زدند. پناه بر خدا دختر نبی ما را بد زدند.یاالله پناه بر خدا لگد حرامی ها جانسوز هست پناه بر خدا فاطمه در آتش نمرود است. زخم ابرو یک مادر خون پهلوی مادر. دومی برای بیعت رد شد از روی مادر. مادر مادر ای مادر.عرضم را تمام کنم برادراها خواهراها یک جمله امام حسن مجتبی را بگویم به نیابت از ائمه بقیع، برادرها این جمله را نمی خواهم بگویم جیگرایشان با زهر پاره پاره کردند نمی خواهم بگویم بدنشان را تیر باران کرد نه فقط می گویم خدا نکند مادرات را جلوی رویت بزنند، خدا نکند مادرات جلو رویت زمین بخورد. نانجیب در کوچه جلوی فاطمه را گرفت،چنان با سیلی روی صورت وای ای ای ای مادرم مادرم مادرم وای مادرم مادرم مادرم عرضم تمام. شب جمعه باید کربلا بروی یک زمان هم. برادر من در مدینه ندیدم کسی نوشته باشد به معجر حضرت زهرا بیادبی کرده باشد اما یک زمان هم در کربلا راوی میگوید گذاشتند دنبال فاطمهی صغیره تا رسید نانجیب با کعبه نیزه زد خانم با صورت رو زمین.. گوش وگوشواره را کشید. مجلس شراب دیگر نمیبرمت مجلس کنیزی دیگر نمیبرمت، خانم می گوید بیهوش شدم وقتی به هوش آمدم نگفت عمه جان صورتم، نگفت عمه جان گوشم نگفت عمه جان کعبه نیزه زدند صدا زد عمه جان 50:26 آیا یه پارچه داری سرم را بپوشانم یا نه یک بار امام زمان من را ببخش عمه ی سادات سرش را نشان داد گفت 50:58