متندرس اخلاقفیلم

جلسه درس اخلاق چهارشنبه‌ ۱۴۰۲/۰۵/۱۸

منازل السائرین - مرور بدایات

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بحثی که ما داشتیم خدمت شما عرض شود در معاملات بودیم ولی عرض شد این مقامات هزارگانه این هزار تا مقام به هم  چطوری مترتب می شوند مثلا از یقظه چطوری آدم می رود به طرف توبه مثلا من الان یک چیزی می شود خدا یک لطفی می کند جرقه ای می خورد بیدار می شوم حالا یا یک خوابی می بینم یا توی بیداری یک مکاشفه ای یا یک نفر می اید نصیحتم می کند سخن یک بزرگی یا رفیق راهم یا پدرم مادرم بالاخره بیداری می شود حالا چطوری می روم به طرف توبه بعد از توبه چطوری می روم به طرف انابه ببینید برادرها این ها یک حقایقی هست که راه دارد به هم با تامل با خدمت شما عرض شود که اعتبار و با ظاهر فریبی با حفظ کردن با طوطی واری به طرف این چیزها رفتند این فایده ندارد یک مسائل اعتباری نیست یک حقایقی است برادرها و خواهرها دقت داشته باشند چه فرقی هست بین امام و بین متصوفه گر چه حالا امام خودش توی کلماتش خیلی اوقات عرفا و  صوفیه را یکی کرده گفته عرفا و صوفیه ولی خب صوفیه را مسلما آن اصطلاحی که الان هست با عرفا یقینا فرق دارد بالاخره آدم دارد می بیند اتفاقا یکی از فرق هایش همین است که می خواهم عرض کنم چه فرقی است بین امام و مثلا آقایان متصوفه چه فرقی است امام از فقه تک تک احکام شرعی تک تک احکام شرعی آن هم با تمام ادله اش آیات قرآنی روایات تک تک ادله عقل اجماع به خدا رسیده ولی شما متصوفه را برو اصلا می گوید فقه را به او بگویی اصلا بلد نیست مثل یک آدم بی سواد است اصلا بلد نیست توی اخلاق امام مجتهد مسلم است بلکه از همه اعلم مجتهدین است ولی متصوفه توی اخلاق اصلا به آن صورت وارد نیستند توی مسائل عرفانی کار کردند تنها فقط این مشکل است آن توی فلسفه متصوفه وارد نیستند ولی عرفا مثل امام بعد تمام این ها را  عمل کردند بعد متصوفه یک مشکلی که دارند که در بصیرت و در عملیاتی کردند و عقل عملی نسبت به عالم دنیا ندارند بصیرت ندارند ندارند بصیرت ولی شما ببینید امام چه کار کرد الان حضرت آقا ببینید چه بصیرتی دارد بله ایشان هم می گوید بله مثنوی مولوی اصل اصل دین است حضرت آقا هم می گوید ولی همان مثنوی مولوی و عرفان را فقه را اصول را فلسفه را حضرت اقا می اورد با آن ریشه امریکا را می کند این را می گویند عارف با آن ریشه اسرائیل را می کند این را می گویند عارف خیلی زمین تا آسمان فرق است خیلی فرق است خیلی خیلی زیاد فرق است بین عارف و صوفی اصلا قابل مقایسه نیست اصلا قابل مقایسه نیست با برادرها بعضی ها فکر می کنند آقا با یا هو همه کارها درست می شود مگر می شود با یا هو مگر می شود همه کارها درست بشود ماشینت هم نمی توانی با یا هو درست کنی حالا یک دفعه با یا هو دیفرانسیلش مثلا درست شد خب چرخ هایش اگر پنچر شد چی حالا چرخ هایش هم درست کردی فرمانش اگر برید چی؟ فرمانش را هم درست کردی نمی دانم هزار جور کوفت و زهر مار دارد ماشین مگر می شود با یاهو پیغمبرش هم این کار را نمی کرد امام زمانش هم این کار را نمی کند تمام علوم را ان شاء الله ما این شهر علم را که می خواهیم بسازیم برادرها خواهرها نظر حقیر این است از تمام علوم می شود به خدا رسید از تک تک این مسائل ریاضی فیزیک شیمی می شود به خدا رسید مگر می شود نشود شما هر چیزی را که در عالم می بینی مستقیما با خدا چی دارد ارتباط دارد «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم هو معکم اینما کنتم» هر چه باشی هر کجا باشی آقا پرندگان داخل اسمان را در سوره مبارکه ملک می فرماید «ان هی امم مثلکم» این هی الا امم مثلکم» این پرنده ها هم مثل شما هستند بعد می فرماید شما نمی فهمید ما حواسمان نیست یک هر چیزی یک اسراری دارد هر چیزی یک اسراری دارد لذا برادرها خواهرها باید کار کرد حالا ممکن است شما بگویید اقا این راهی به این عظمت و این به طولانی ما مگر می توانیم بیایم یا باید برویم مثلا یک سپاهی بشویم برویم شهید بشویم یا برای امنیت مملکت کار کنیم یا برویم پزشک بشویم با برویم فقیه بشویم یا الان خیلی ها عقیده شان همین است می گویند تخصصی ولی به نظر حقیر می گوید زلف اشفته یار باعث جمعیت ما است چون چنین است پس اشفته ترش باید کرد. این زلف یعنی همین دقایق ظرایف لطایف و برادرها هر چه بیشتر پیش بروی خدا به تو قدرت بیشتر می دهد نترس ما الان اینجا سرور عزیزما توی طلاب آزاد زحمت می کشند الان خیلی از طلبه های ازاد ما از طلبه های رسمی ما زدند جلو طلبه های آزاد ما الان خیلی از طلبه های رسمی ما زدن جلو هیچ نگوید نمی شود خدا کمک می کند اگر خودت بخواهی بروی اگر من بخواهم بروم بله نمی شود یقین بدانید می خوریم زمین ولی ما یک معلم داریم ما استاد داریم استاد ازل را نه تو دانی و نه من «ربی الاعلی» معلم ما امیرالمومنین است معلم ما امام زمان است الحمد لله خدا را شکر این مملکت مملکت دین است این مملکت مملکت فقه است عرفان است اصول است فلسفه است علوم مختلفه است این علوم هم بعدا جدا شد و الا بوعلی سینا علمی نبود مگر اینکه در آن اختراع کرده بود و مجتهد بود خدا رحمتش کند شاگردهای امام صادق خود سلمان فارسی بالاخره ما باید به این طرف برویم بعد برادرها و خواهرها دقت داشته باشند با زحمت ما اینجا می رویم خدا نترسید خدا گره ها را باز می کند باید صبر داشته باشید چند سال پنج سال نه این عرفان های نو ظهور و این ها می گویند آقا بیا من سه ساله بی خود می گوید خدا رحمتش کند ایت الله عظمی لنکرانی یک کتاب اصولی دارد شانزده جلد است اگر اشتباه نکنم حقیر دارمش خیلی کتاب خوبی هم هست آنجا در مقدمه اش اگر اشتباه نکنم می گوید فقط بیست و پنج سال باید زحمت بکشد آدم در فقه و اصول مجتهد بشود پس باید زحمت بکشد این که می گوید آقا دو ساله می رسانمت سه ساله می رسانمت کجا می رسانی توی عالم هپروت هپروت نمی خواهی بروی شما باید زحمت بکشد آدم باید تلاش کند باید کار کند باید نوکری کند آدم باید استخوان خورد کند آدم باید زحمت بکشد کار بسیار بسیار دقیق است و هر کاری برارها خواهرها ما ملزم هستیم بهترین نحوی به زیباترین نحوی چون ببینید خدا سه تا اسم دارد اصل اسم های خدا است علم حیات قدرت حیات یعنی باید هر چیزی به آن نقطه اعلای زیبایی خودش برای شما تجلی کند چون شما مظهر اسماء و صفات خدا هستی انسان مظهر اسماء و صفات خدا است «یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» همه چیز را برای تو آفریدم تو را برای خدا آقا پس حیات یعنی زیباترین وجهه ملکی و ملکوتی هر چیزی را به آن دست پیدا کند علم یعنی تمام دقایق و ظرایف هر چیزی را به آن علم پیدا کنی قدرت یعنی تمام راه های تسلط و سلطنت بر هر چیزی را باید پیدا کنید و می کنید انسان می کند صددرصد انسان به این می رسد شما بایستید توی راه خواهید دید استقامت کنید نترسید حالا یک نکته هم به شما عرض کنم آقا حالا ممکن است آدم بترسد مرگ بیاید حالا مثلا بیست سال ما کار کردیم مرگ آمد ناقص می ماند کار هیچ نترسید اصلا مرگ  انتقال است و وقتی مرگ بیاید ان شاء الله به امید خدا مال شما هزار سال دیگر مال من هم صد بیست و چهار سال دیگر خلاصه وقتی که تشریف بیاورد مرگ این سیر شما نوری می شود بسیار سرعت پیدا می کند لذا شاگرد  ایت الله عظمی بهاء الدینی یک شاگردی داشته خیلی کودن بوده بعد وقتی که فوت می کند و این ها این خدمت شما عرض شود که توی عالم مثال مکاشفه ای که می کند حضرت ایت الله بهاء الدینی خدا رحمتش کند شادی روحش یک صلوات بفرستید.

ان شاء الله بیاید همین مجلس اول برود زیارت امام حسین چون این ها حرکت نوری دارند مثل ما نیستند که دو ماه سه ماه برویم و بیاییم و فلان خلاصه برود همین الان زیارت امام حسین همین الان هم برگردد توی این مجلس حاجات همه ما را بدهد ما را به کمال نهایی خودمان برساند شادی روحش صلوات.

ان شاء الله مرگ تشریف بیاورد که ان شاء الله تشریف بیاورد سریع می شوید قدرت پیدا می کند علم بینهایت به شما می دهند قدرت بینهایت در یک آن تمام چهارده معصوم را می بینید در یک ان در روایت دارد صد بیست و چهار هزار پیغمبر می ایند به زیارت شما مومن هستید محب امیرالمومنین هستید بعد یک نکته دیگر هم به شما عرض کم و بشارت به شما بدهم برادرها الان عالم دارد سیر نوری می کند یعنی چی یعنی این که شدت سیر شما خیلی دارد زیاد شده الان ببینید علم چجوری پیشرفت می کند شما ببینید مثلا شهدا را نگاه کنید مثلا شهدای اول انقلاب خدمت شما عرض شود که خیلی عالی بود مقامشان بعد شهدای بعدی شهدای مدافع حرم یک مقدار قدرتشان بیشتر شد توی خود شهدای مدافع حرم شهید محسن حججی مثلا یک نقطه عطف عظیمی بود اصلا ایران بهم ریخت و زنده شد بعد حاج قاسم سلیمانی که  آمد یک دفعه دنیا را به هم ریخت می بینید چه سیری است چقدر سرعت پیدا کرده یعنی شهدا دارند سیر نوری می کنند خیلی فرق است بین آن قیام و انقلابی که حاج قاسم سلیمانی در دنیا ایجاد کرد با آن انقلابی که شهدای اول انقلاب یا شهدای قبل از انقلاب مثل شهید نواب صفویی مثلا شهید بخارایی مثلا بالاخره شهدای قبل از انقلاب یادش به خیر خدا رحمتشان کند شهید آیت الله سعیدی چجوری با آن وضعیت پایش را اره کردن چطوری شهیدش کردند قبل از انقلاب این ها بودند ولی این ها هر چقدر پیش می رود ظاهرا خیلی قوی تر می شوند و شما بدانید اصلا نترسید بدانید که ان شاءالله سرعت شما نور آقا من  کودن هستم هیچ ناراحت نباش انقدر حقیر دیدم الحمد لله حالا حقیر هیچی نشدم آدم نشدم ولی زیاد پیراهن پاره کردن در این حوزه که کسانی که خیلی خیلی ضعیف بودند ولی الان مدرس حوزه هستند ما شاء الله مدرس حوزه قم هستند مدرس حوزه تهران هستند به چه درجاتی رسیدن به چه درجاتی رسیدن خدا را شکر ما اینجا الحمد لله آدم نشدم من ولی خیلی ها امدن اینجا به درجاتی رسیدن واقعا به درجات خوبی رسیدن و مقاماتی رسیدن حوزه اصلا اینجوری است حوزه های علمیه واقعا اینجوری برکت عجیبی دارد حوزه های علمیه خصوصیت حوزه اینجوری است لذا چی می خواهم عرض کنم می خواهم عرض کنم شما این را بدانید سرعت شما نترسید نوری می شود الان شما نگاه کنید همین ایت الله عظمی گوگل ببین چقدر خوب است هر چه می خواهی می زنی جوابت را می دهد می گوید «لا رطب و لا یابس» جان؟ (یکی  از سخن گفت) اها آیت الله عظما بهاءالدینی فرمودند این شخصی که کودن می خواستم همین را بگویم که این شاگرد من که کودن بود در عالم مثال از همه شما با من مباحثه یعنی با ایت الله عظمی بهاء الدینی مباحثه می کرده از استاده می گوید زده بود بالا از شاگردها زده بود بالا چون در عالم مثال می دانید که در روایت دارد که ما اهل بیت اهل بیت علیهم السلام شیعیانمان را به ان ها درس می دهیم توی مثال قرآن به آن ها درس می دهیم منتها ببینید برادرها می گویند خیار فروش خیار فروش مرد بیچاره مثلا خیار داشته می فروخته سکته کرده افتاده مرده بعد در عالم مکاشفه دیدنش آنجا هم داد می زده آی خیار ای خیار باید خودتان را در راه قرار بدهید یعنی چی یعنی تو از خیار فروشی بیا بیرون خیار فروشی خوب است چه اشکالی دارد ادم بالاخره دست فروش باشد خیار چی بهتر از این آدم مستضعف باشد ولی مسئله این است که عقیده حقیر این است که همین رفته گرهای عزیزما که سرور ما هستند همین خیار فروش ها همین همه باید مجتهد بشوند به نظر الان دوره اجتهاد است روایت هم داریم که در اخر الزمان هر کسی در خانه اش هم می تواند مجتهد بشود الان هم همین است و باید به طرف رفت نترسید اگر خدا است که چنان خدایی می کند یک زمانی می رسد که سیرتان می دهد سیر روحیتان می دهد خب پس چی داشتم عرض می کردم داشتم عرض می کردم این مقامات یک ارتباطی با هم دارند الکی نیست مثلا ما بیاییم مثل درس بخوانیم و برویم اگر یادتان باشد بدایات گفتم ده مرتبه داشته بعد ده مرتبه بدایات مال نفس اماره بالسوء مال قوای نفس اماره بالسوء بود چون اول ما باید نفسمان را درست کنیم اماره بالسوء را بعد نفس لوامه را بعد نفس مطمئنه را بعد عقل را بعد قلب را بعد روح را بعد سر را بعد خفی و بعد اخفا یعنی یکی یکی این ها هر کدام این ده تا ده تاها یک مرتبه وجودی پایین ما را درست می کنند تا یواش یواش می برندمان بالا بعد آن بدایات گفتیم اول یقظه است اول بیداری است مثلا بیداری چطوری حاصل می شود یادش به خیر شما آن موقع فکر کنم غالبتان تشریف نداشتید جز بعضی ها مثل آقا محاسن سفید هستند و هم سن من هستند سال پنجاه و شش بود امام که خدا رحمتش کند خدا رحمتش کند فدایش بشوم فدای خاک پایش امام که آمد و اطلاعیه داد مردم قیام کردن برادرها این امام جذبه ایجاد کرد بیدار کرد یادش  به خیر ما رفته بودیم در آن مدرسه چی بود اسمش علومی آنجا رفته بودیم دیدارشان صف می بستند کوچه صف زیادی بود ولی شکرخدا می شد دیدشان یک بار حقیر رفته بودم انجا بعد وقتی که رفتیم داخل آن حیاط یک بزرگواری بود انجا همینجور اصلا جذبه گرفته بودش فقط اشک می ریخت همینطور عقب عقب خورد به دیوار گفت مثل جدش امام حسین است اصلا امام حسین را هم معلوم نیست دیده باشد ولی گفت عجب اصلا در حال خودش دیگر نبود چیز عجیبی امام کار عجیبی کرد این مرتاض های هند می گویند این نیروهایی که از وجود انسان صادر می شود و دیگران را در آن جذبه ایجاد می کند یک سری ذراتی است و اسم خاصی هم دارد حالا کار ندارم می گویند وقتی که امام دست تکان می داد اصلا همه را تحت تاثیر قرار می داد روح همه را عوض می کرد واقعا هم همینجور بود و آن ها که لطیف بودن خیلی بیشتر عوض می شدن مثلا اگر دیده باشید در تلویزیون نشان می دهد که این رزمنده ها با لباس های خاکی رفته بودن دیدنشان امام فقط نگاهشان می کرد گریه می کردن سخن می گفت گریه می کردن چه کار می کرد با ان ها چون آن ها معرفت دارند توی جبهه بودن معرفت دارند لذا تا می دیدنش متحول می شدن بیداری یعنی این بیدار می شود آدم یک وجهه الله ای را می بیند بیدار می شود خوش به حالش خدا را خوش به حال ما که ولی فقیه را برای ما آوردی خوش به حال مردم این زمان برادرها مردم زمان های قبل از امام و زمان شاه لعنت الله علیه نداشتند ولایت فقیه انیجوری نداشتند ولایت فقیه نمونه حکومت امام زمان است نمونه حکومت امام زمان است و خدا را شکر یک جذبه در عالم ایجاد کرده یک جذبه در عالم ایجاد کرده واقعا الحمد الله الحمد لله الحمد لله داشتم این را عرض می کردم این یقظه بالاخره به یک صورتی بیدار می شود آدم یک مجلس ابی عبد الله می روی یک روضه روضه خوان می خواند امشب هم که سرور عزیزمان حاج اصغرمان آمده مداح اصلی ما زمان چیز این الفاطمیون ما هیئت ما اینجا این الفاطمیون است حاج اصغر بود خلاصه بعدش هم سروران دیگری بودند ولی اصلش حاج اصغر بود و افتخار داشتیم حالا امشب توفیق داریم گاهی تشریف می اورند ان شاء الله که زیاد تر هم بیایند یک روضه می خواند مداح یک دفعه متحول می کند به به به به برادرها روضه خوان ها را آدم باید قدرشان را بداند اهل بیت بلند می شدن طلاهایشان را جمع می کردند برای روضه خوان البته حالا ما به حاج اصغر طلا نمی دهیم پاکت هم نمی دهیم فقط عاشقش هستیم همین جزایش این است که عاشقش این هم بنده خدا پا می گذارد به فرار بیچاره به هر صورت خلاصه ولی اهل بیت اینجوری بودن می خواهم عرض کنم ارزش مداح هایمان را باید بدانیم این تلویزیون خوب تر دارد می شود باید ارزش این مداح ها را دانست این مداح هایی که اینجوری جمعیت ها را موج ایجاد می کنند در آن ها آفرین همین حسینیه معلی  چقدر برنامه خوبی است خدا پدر و مادرشان را بیامرزد و الله این هم برنامه های الکی پلکی باز بعضی از برنامه شان هم خوب است خیلی عالی است این حسینیه معلی واقعا برنامه بی نظیری است و متحول می شود آدم داشتم عرض می کردم یقظه در ادم ایجاد می شود حالا تا یقظه ایجاد شد چی می شود می رود سراغ توبه البته این ها را ان دفعه هم عرض کردم ولی آدم واقعا حیفش می اید می خواستیم برویم سراغ ابواب از بدایات می خواستیم برویم سراغ ابواب ولی حالا ببینید چی می شود می رود سراغ توبه این حالت یقظه پیدا می شود نورانی می شود مجلس اهل بیت می اید روضه اهل بیت دلش را زنده می کند عوض می شود نورمی گیرد بعد که می رود بیرون ظلمت بیرون را متوجه می شود ظلمت نگاه کردن به صحنه های بد را متوجه می شود آنجا  پشیمان می شود می گوید ای وای ای وای چه بدبخت بودم من یک عمر دور بودم از خدا اینجا پشیمان می شود دلش می گوید یک عمر بدبخت بودم این یقظه چطوری می کشد آدم را به طرف توبه  توبه که می کند پشیمان می شود و توبه می کند یک نوری در دلش ایجاد می شود می رود سراغ توبه دوم یک لطف بالاتر یک روایتی دارد که نقطه ای در قلب مومن ایجاد می شود با کار خیر بعد این نقطه هی زیاد می شود می شود این ها می رود سراغ توبه دوم تبدیل می شود به انابه کثرت انابه یعنی کثرت و تکرر توبه و در نتیجه خوب دقت کنند برادرها و خواهرها در نتیجه کثرت و تکرر توبه قلب تائب می شود قلب تائب می شود مثلا ببین شما مثل من بخیل هستی مثلا می گویم شما که نیستی ان شاءالله ولی بخیل هستی ولی هر روز یک چیزی صدقه می دهی یواش یواش عادت می کنی این می شود صفت سخاوت فرق بین بخشندگی با صفت سخاوت با صفت جود انابه قلبت روشن می شود به پشیمانی از گناه نورانی می شود بعد از انابه تفکر می کند و دیگر یواش یواش ان انوار الهی در دلش شروع می شود به تجلی کردن می رسد به تذکر خدا در دلش تذکر ذکر خدا در دلش زنده می شود متذکر می شود تذکر فرقش با انابه چی است برادرها؟ انابه بنده می رود به طرف خدا تذکر خدا یک دفعه در دلش تجلی می کند می کشدش به طرف خدا پاشو پاشو بیا غروب است نگذار اذان بگویند برادرها به این نداهای دلتان گوش بدهید برادرها و خواهرها البته من خودم وضعم خراب است ولی حالا اول برای خودم می گویم بعد برای شما سروران عزیز چه چی نداهای دلتان را گوش بدهید مثلا الان می خواهی بروی بخوابی هی نشسته کارهای الکی بلکی بابا هی ندایی اگر می اید پاشو یک ذکری یک وضویی قبل از این که خسته بشوی یک راهی باز کن با خدا و بخواب نصف عمر ما در خواب است این را بیدار کن این آیه سوم ایت الکرسی الله «ولی الذین آمنوا یخرجهم من» شصت و شش بار که علامه حسن زداه شادی روح علامه حسن زاده صلوات می فرمایند برادرها اگر ادامه بدهی گاهی اوقات در خود بیداری مجرد می شوی توی خود بیداری مجرد می شوی یک دفعه می بینی اصلا خواب پرید اصلا نیاز به خوابت رفت بعضی ها برای اینکه بیدار بشوند قهوه می خورند بابا خوب است حالا قهوه من نمی گویم نخور چایی من نمی گویم نخور بالاخره ان ها ولی بالاخره بابا با ذکر خدا هم بیدار شید «الله ولی الذین امنوآ» عدد شصت و شش عدد الله است یخرجهم مستحب است دم غروب شصت و شش بار بگوید الله الله الله فقط همین نفس است در روایت دارد امیرالمومنین فرمود مومن نفسش می شود الله مومن فکرش می شود الله مومن قلبش می شود محل تجلی الله به به تذکر یعنی از انابه می رود به طرف تذکر و التعاذ و الاعتبار بالعبر» از عبرت ها می گذرد عبور می کند از هر چیزی که می بیند می رسد به خدا برادرها خواهرها ما از هر چیزی که می بینیم حالا خودم را می گویم شما سروران عزیز هستید ولی هی می خوریم زمین و می رویم دنبال شیطان فلان و بیسار و این ها بابا از هر چیزی برسیم به خدا راه را باز کنیم راه را باز کنیم الان ببینید حالا چی بگویم ما هی راه را می بندیم الان ما الحمد لله الحمد لله خدا را شکر یادش به خیر ما مسجدمان که حوزه درست کردیم شکایت کردند از ما که چرا مسجد بالایش حوزه درست کردیدید جالب است ما را دادگاهی کردند آن موقع که اقا چرا بالای مسجد را حوزه درست کردیم بعد رفتم ما حالا الحمد لله مجوزش را از شهرداری گرفته بودیم از همه  جا گرفته بودیم بعد رفتم پیش رئیس شورای مدیریت استان تهران حضرت ایت الله صادقی رشاد خدا حفظشان کند بعد وقتی که به ایشان گفتم یک نامه ای بده این ها شکایت کردند چرا ایستاد خندیدن گفت مگر می شود برای حوزه درست کردن شکایت کنند از آدم ما طرح داریم تمام مساجد را بکنیم حوزه متاسفانه پیاده نمی کنند الان یک طرحی است تمام مساجد بابا بگذارید راه را باز کنید مسجد صبح نماز را تازه صبح ها خیلی ها نماز ندارند حضرت آقا ناراحت ندارند مساجدی که نماز ندارند بعضی ها که نماز ندارند این هیچی بعد صبح آن ها که نماز دارند نماز ها را می خوانند درش را می بندند بیچاره این فضا خالی تا ظهر ظهر دوباره یک ساعت مثلا نماز می خوانند مثلا ذکر می گویند گپی می زنند دوباره در را می بندند تا غروب غروب دوباره یک ساعت دو ساعت عبادت دوباره می بندند تا صبح بابا حیف است این فضا ما الحمد لله به برکت امام زمان این حوزه ایجاد شده شکر خدا درست شد الحمد لله الان همه اش دائم دارد از این فضا استفاده می شود بچه های ما در کانون فرهنگی همه دارند استفاده می کنند بچه های ما در کانون فرهنگی یادش به خیر ما این پایین که به لطف خدا دست بچه های هیئت امنا افتاد و این ها بچه ها می گفتند آقا بکنیم سبزی فروشی بدهیم اجاره بعضی ها می گفتند دندان پزشکی من گفتم نه من گفتم معمولا هیئت امنا رای می دهند ولی این یکی را خودم دستور می دهم دستور نمی دهم ولی این یکی زیر زمین کلش باید بشود کانون فرهنگی گفتن آخر پولش را از کجا بیاویم گفتم خدا می رساند ما الان زیرزمین مان کانون فرهنگی است مسئولین بسیج ما بسیار خوب دارند کار می کنند مسئولین کانون فرهنگی ما حاج حمید اقای خلوصی و حاج مجید اقای رجبی و بچه های بسیج کانون فرهنگی بسیار عالی دارند کار می کنند الان هفتصد هشتصد تا بچه دارند با آن ها کار می کنند بابا این ها را بگذارید کار کنند راه را باز کنید به طرف خدا آدم برود نه به طرف تذکر یعنی همین بعد از تذکر می شود  اعتصام اعتصام یعنی همین همه جا را بگذاریم برای خدا ما خیلی از مساجدمان بی کار است باید یک فکری برایش کرد باید یک فکری برایش کرد واقعا حیف است ما الان خدمت شما عرض شود که این مسجد گفتم آقا آن توی دریونی فاصله دو تا دم در را اصلا در همیشه باز باشد هر یک نفر خواست چهار بیاید نماز بخواند یک نفر خواست پنج بیاید نماز بخواند یک خادم باید فقط ان شاء الله وضع مالی ما خوب بشود یک خادم پیدا کنیم که همیشه چون بالاخره خطرناک است دیگر اینجا دشمن دارد مساجد دشمن دارند دیگر می دانید دیگر نمی دانم اذیت می کنند متاسفانه بعضی منافقهایی که مرتبط هستند با خارج و این ها منظور حقیر این است که باید باز باشد این ها تذکر و اتعاذ و عبرت بعد می رسد به اعتصام اعتصام یعنی همین دائم چنگ بزند «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» بعدش می شود تفرو فرار به سوی خدا تند بگویم بروم سراغ ابواب گر چه دیگر حالا وقت هم نیست تفرو فرار به سوی از شیطان برادرها خواهرها ما با شیطان چیز می کنیم یک نفر در خواب دیده بود که یک ماری است دارد با آن بازی مار مثلا حالا خیلی عظیم و این ها بوده داشته با آن بازی می کرده است گفتم خلاصه نفست را با آن حال می کنی نفس را نباید آدم با آن بازی کند نفس را باید جلویش بایستد نفس را یکی اینکه اگر می توانی جلویش بایستد اگر نمی توانی فرار کن چجوری فرار کن «ففرو الی الله» فرار به سوی خدا دائم برو توی کار سر کار توی مسجد توی حوزه علمیه هیئت نمی دانم هر جایی که نماز جمعه نماز جماعت بالاخره فرار کن فرار کن به سوی خدا فرار من کید شیطان» بعد پیدا می شود ریاضت نیاز پیدا می شود نفس را حالا ببینید ریاضت حکمتش این است برادرها خواهرها حکمت ریاضت چی است؟ حکمت ریاضت این است که وقتی انسان فرار می کند به سوی خدا خوب دقت کنند برادرها خواهرها خیلی ها می ایند حوزه ولی ریاضت نمی کشند می گویند این ها مال صوفیه است بابا روایت دارد ریاضت چی مال صوفی ها است بعد ثمره اش می دانید چی می شود ثمره اش این می شود تا یک خورده رانت می دهند شل می شوند حالا بد نیست حالا یک بنزی یک چیزی مثلا می گوید حالا اشکال ندارد بنز را بگیریم بعد خونه مثلا حالا یک  خانه صد و پنجاه متری هم چه اشکالی دارد به اسم ما بزنند بعد چرا چون آن نفس را نکشته بود نفس را نکشته بود لذا ببینید حضرت آقا فرمودند بیشتر این نماینده های مجلس من می شناسم مورد تایید هستند نگفتند همه شان لذا باید آدم حواسش را جمع کند حالا انتخابات هم هست و این ها همه شان را نمی شناسند یعنی همه شان را می شناسند ولی به حسن و خوب رفتار نفس را برادرها نفس اژدرها ست او کی مرده است از غم بی آلتی افسرده است. نفس خاموش است اگر ولش کنی دوباره بروی داخل خوردن و خوابیدن و این ها دوباره حمله می کند پدرت را در می اورد می زندت زمین چون ریاضت نابودش نکردی چون به عشق فنا و بقاء و تفرید تجرید و تجلیات تام خدا نرسیدم ما ما ضعیف هستیم همین پاین مایین ها هستیم لذا باید ریاضت بکشیم البته ریاضت های شرعی همین ریاضت های شرعی آن دفعه هم عرض کردم ریاضت های شرعی بعد حالا اینجا یک نکته ای دارد خیلی زیبا است می گوید ریاضت با تلطیف سر ریاضت به زور نفس را نه زده می شوی نه به زور روزه بگیری نه با عشق تلطیف صدر» با بکاء زیبا با عطر زدن با خلوت داشتند با عود سوزاندن در خلوت با انس گرفتن با خدای تبارک و تعالی و ارواح اهل بیت «ان لله عباد یکلم الله فی ذوات عقولهم» خدا برادرها از هر چیزی به ما نزدیک تر است ولی برای من روسیاه از هر چیزی دور تر است تنها چیزی که نمی بینم خدا است اشتباه است این اشتباه است عشق یعنی نابودی من و تجلی تام خدا این می شود عشق فنا و بقاء اصلا یعنی همین فقط خدا بماند در وجود انسان ما کی هستیم نه اینکه فلانی بشود خدا نه یک جلوه است تجلی «فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا دکا و خر موسی صعقا» آن می شود فناء این می شود فناء و بقاء تلطیف سر به قدر لطافت با قدر لطافت جواب می دهد خدا می رود به طرف سماع که سماع هم عرض کردیم آن شر و رهایی که بعضی از صوفیه می گویند می رقصند این ها همه حرف است سماع یعنی چی؟ اینجا زیبا می گوید سماع یعنی گوشش می شنود دیگر در یک روایتی دارد مومن دو گوش باطنی هم دارد مومن دو تا چشم باطنی هم دارد می بیند فرمود اگر چشمتان را کنترل کنید یک چیزهایی را می بینید که هیچ کس نمی بیند و دلتان روشن می شود در روایت مبارکه از وجود مقدس حضرت محمد بن عبد  الله صلی الله علیه و آله و سلم این حالا اینجا ادامه دارد من دیگر این را نمی خواهم عرض کنم که حالا می گوید چقدر زیبا می گوید می گوید سماع که رسید وقتی نقص خودش را می بیند گریه اش می گیرد ناراحت می شود می خواهد بمیرد از نقص خودش وقتی ببینید این را می گویند سماع سماع یعنی این که وقتی که وعده های خوب خدا را می شنود «جنات تجری من تحتها النهار» این بشارت زنده اش می کند شادابش می کند برافروخته اش می کند در راه خدا نه این که الکی بزند برود همینجوری نه «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم انما یستجیب الذین یسمعون» به کسانی جواب می دهند که گوش باشند گوش یعنی گوش باطن باز شده باشد قلب «صم بکم عمی فهم لا یرجعون» این ها کور و کر و گنگ هستند و الا چشم که دارند ولی چشم دل ندارند گوش که دارند گوش دل ندارند قلب ظاهری که دارند قلب باطنی ندارند زبان ظاهر زبان باطنی ندارند برای همین آدم بشو نیستند همه اش هی ظاهر ظاهر ظاهر اصلا عالم همه اش باطن است عالم همه اش تجلی گاه خدا است تبارک و تعالی چطور نمی بینیم چطور ما نمی بینیم اینجا ابواب شروع می شود یعنی ایجا قوای نفس اماره پاک می شود طاهر می شود شروع می کند با مبارزه با خود نفس اماره بالسوء با چی؟ با ابواب بس است برای من خسته تان نکنم بهتر است آن ده تا باب کیفیت این که  چطوری حرکت داخلش ان شاء الله می گوییم ده تا باب معاملات یک سیری داشته باشیم اینجوری تا خدا چی بخواهد خوب است به حول و قوه الهی

اما توسلمان به عجب کسی است امشب آرزوی تمام انبیاء تمام انبیاء آرزویشان امام زمان است تمام زحماتی که کشیدن حضرت آدم آن همه سختی توبه برای ظهور امام زمان بود حضرت نوح حضرت شیث حضرت ابراهیم حضرت موسی حضرت عیسی خود چهارده معصوم همه زحمت کشیدن برای این که «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» المهدی طاووس الجنه به به عجب نوری عجب نوری برادرها خواهرها امشب توسل ما به امام زمان است به جرات به شما بگویم مصیبتی که امام زمان کشیده هیچ کس نکشیده است می دانید چرا؟ چون ببینید امام حسین خب خیلی مصیبت کشید امام زین العابدین خیلی مصیبت کشید حضرت زینب که دیگر از سخت تر بود حضرت زینب از همه سختر بود ولی بالاخره چقدر عمر کرد شصت و خورده ای ولی آقایی که هزار و چهارصد سال است دارد خون گریه می کند آقای ما است امام زمان است خیلی فرق است کسی شصت سال خون گریه کند با کسی که هزار و چهارصد سال آن هم تنها در بیابان ها از اینجا… همه خوبی های عالم مال آقا است هیچ کس نمی بیندش چه مظلومیتی چه غربتی می گویند وقتی که یک عالم را می خواهی اذیت کنید تنهایش بگذارید فدایش بشوم هزار و چهارصد سال هزار چهارصد سال است غریب است به خدا از جدش امام حسین غریب تر است لذا فرمود کاش بودم من آنجا تکه تکه می شدم برایت حسین جان حسین جان کاش بودم برایت تکه تکه می شدم اما برادرها خواهرها تمام مصیبت های امام زمان که برایشان گریه می کند مسلما سخت است مسلما سخت است یقینا سخت است مثلا شما ببینید مصیبت حضرت ابوالفضل العباس چه سخت است مصیبت حضرت ابوالفضل چقدر زیبا است حضرت ابوالفضل ان شاء الله قسمت ما بشود با هم اربعین ان شاء الله برویم حرم قشنگش چه روحی دارد وای وای ادم انجا که می نشیند به خدا قسم برادرها حالا چیزی که من دیدم ما رفتیم حج ولی کربلا انصافا این که می فرماید ثواب دو  میلیون حج دارد واقع است واقعا کربلا یک چیزی است معجزه ای است کربلا یک معجزه است همین حرم حضرت ابوالفضل هیچ جا گیرت نمی اید البته شما بهتر از من می دانید خب بالاخره مصیبت حضرت ابوالفضل خیلی سخت بود آنجوری بچه اش شهید بشود آنجوری برادرهایش شهید بشوند آنجوری دستش ولی سختتر از این مصیبت سخترین مصیبت امام زمان مصیبت عمه جانش زینب کبری است خدا نکند ناموس آدم بین نامحرم باشد خدا نکند آن روز را خدا نیاورد که محرم آدم توی نامحرم ها گیر کند آن هم چه کسانی حرام زاده ها آن هم چه کسانی لذا وقتی که در مکاشفه دیدن امام زمان را آن عالم پرسید آقا جان شما برای مصیبت ابوالفضل است که خون گریه می کنید شب و صبح حضرت فرمود سخت بوده ابوالفضل ولی اگر ابوالفضل هم بود ایشان هم خون گریه می کرد برای این مصیبت آقا برای علی  اکبر تان بوده اربا اربا کردند فرمود ان هم سخت بوده ولی اگر علی اکبر هم بود برای آن مصیبت پس آقا جان چی است؟ فرمود مصیبت عمه جانم زینب کبری برادرها مصیبت حضرت زینب می دانید جای سختش چی است ببینید حضرت زینب چطوری بوده وقتی که عبد الله جعفر آمد خواستگاری حضرت زینب سلام الله علیها وقتی که آمد خواستگاری اش امیرالمومنین آمد پیش حضرت زینب فرمود دخترم عبد الله جعفر آمده خواستگاری خانم اینقدر با حیا بود سرش را انداخت پایین فرمود بابا من اصلا هر چه شما بگویی ولی من سه تا شرط دارم سه تا شرط دارم من نمی توانم دادشم حسین را هر روز نبینم باید هر روز امام حسین را ببینم دومین شرطم این است اگر خانه اش را امام حسین بخواهد یک شهر دیگری ببرد باید من هم با او بروم سومی هم این است چون می دانید که اجازه سفر دست شوهر است اگر یک دفعه داداشم بخواهد برود مسافرت باید حتما من با او بروم حق ندارد شوهر من چیزی بگوید ببین چه رابطه ای داشته این یک رابطه یک مسئله سختی مصیبت سختی دوم مصیبت حضرت زینب این بوده برادرها عقیله را در ماده لغت اگر بگیرید یکی از معانی اش این است که خانم هایی که خیلی چادر و حجابشان را دوست دارند می گویند عقیله آن راوی می گوید شصت سال من بدن زینب را ندیدم همسایه خانم بودم ندیدم اما بیروم یک زمانی خانم زینب و بچه ها دیدن باد های سرخ و سیاه وزیدن گرفت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × پنج =

دکمه بازگشت به بالا